شورش مُحی

خودکشی ها  از شروع تاریخ مکتوب در بین انسانها روی داده است ،تاونگرشها نسبت به این عمل بسته به زمان ومکان وفرهنگ‌ وهمچنین انگیزه متغییر بوده است. امروزه در جوامع غربی خود کشی یک عامل اتفاقی و بی معنی تلقی نمی شود،بلکه راهی برای خروج از مسائل یا بحرانی است که شخص را در جامعه دچار رنج شدیدی می کند.

طبق نظریه کارشناسان خودکشی با نیازهای برآورده نشده یا ناکام ،احساس ناامیدی ودرمانگی ،تعارض های دوگانه بین ماندن وتحمل استرس و غیرقابل تحمل ونیاز به فرار رابطه  دارد.

تعریفهای فراوانی برای خودکشی از دیدگاه ها ونقطه نظرهای کارشناسان روان پزشکی  وجامعه شناسان برجسته دنیا وجود دارد که میتوان ریشه این آسیب ها را دراین تعاریف جستجو کرد.

به عنوان مثال امیل دورکیم ،جامه شناس برجسته در تعریف  خود کشی  گفته است ،اصطلاح خودکشی  به مرگهایی گفته میشود که بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم ناشی از عمل مثبت یا منفی فردی است که میداند این عمل منجر به مرگ وی میشود.

خودکشی از واژه لاتین به معنی قتل نفس مشتق میشود و اگر با موفقیت توأم  باشد عمل مهلکی است که نشان دهنده میل شخص برای مردن است.با این حال طیفی بین اندیشیدن به خودکشی  و اقدام به خودکشی وجود دارد،بعضی افراد دربین روزها هفته ها وماه ها با یک برنامه ریزی دقیق آماده خودکشی میشوند وبرخی دیگر بصورت آنی واحساسی به این عمل دست میزنند.

اگربخواهیم بحث خودکشی را کمی بازتر کنیم باید به علل آن نیز بپردازیم.در مقوله خودکشی طبقه بندی های متعددی وجود دارد که در اینجا به یکی از آنها که بیشتر در ایران مشاهده میشود می پردازیم.

۱_علل آسیب شناختی ،روانی…..شامل بیماریهای جسمی ،بیماریهای روانی، همچون افسردگی

۲_اقتصادی..شامل بیکاری ،ورشکستگی،مشکلات اقتصادی،اخراج از کار و از دست رفتن پایگاه های اجتماعی

۳_علل عاطفی…شامل شکستهای عشقی،از دست رفتن شخص مورد علاقه،مرگ یا بیماریهای خطرناک افراد خانواده،درگیریها واختلافات خانوادگی

شایان ذکر است اقدام ومبادرت قبلی به خودکشی ، به عنوان یک ملاک قوی برای احتمال بروز مجدد خودکشی به شمار میرود، آشکارترین هشدار درخود کشی ابراز تمایل مستقیم است که آمار ها نشان داده است که دو سوم کسانی که خود کشی میکنند قبلا قصد خود را با دیگران درمیان گذاشته اند وآنها را به انجام آن تهدید میکنند.

در نگاهی دیگر شاید در بین ما  آوردن نام خود کشی یک شوخی یا ترساندن  طرف مقابل باشد  یا بگفته بیشتر مردم هرکس زیاد درمورد خود کشی سخن بگوید خودکشی نمی کند،،،این سخن اشتباه است واین باور غلط است.

خودکشی خاتمه زندگی به دست خود فرد است واگر کسی دست به خودکشی بزند ولی زنده بماند  به این رفتار اقدام به خود کشی میگویند واحتمال زیاد درصورت درمان نکردن فرد ویا رفع مشکل دوباره دست به این عمل میزند.

درحال حاضر در دنیا طبق آمار سازمان بهداشت جهانی  در سال یک میلیون نفر خودکشی کیکنند و۱۰تا۲۰میلیون نفر دست به خود کشی میزنند.

در کشورهای غربی بیشتر آمار خود کشی مربوط به افراد مسن است ، ولی متأسفانه در ایران بیشترین آمار مربوط به گروه سنی ۱۵تا۲۵ سال است،که بیشترین قربانیان را دختران وپسران جوان تشکیل میدهند،ونکته مهم اینست که بیشتر این اقدامها را میتوان پیشگیری وکنترل کرد.

اشتباه های فرهنگ عامه در روبرو شدن با خودکشی یکی از معضلات جامعه سنتی ایرانی است،درمیان عامه مردم به فردی که اقدام به خودکشی میکند ،بی ایمان یا ضعیف والنفس گفته میشود ،ولی در آمار سازمان بهداشت جهانی مشخص شده است بیشتر قربانیان خودکشی دچار بیماریهای روان پزشکی همچون افسردگی ،وبیماریهای دوشخصیتی هستند بنابراین ما با یک فرد بیمار طرف هستیم  وبیمار احتیاج به درمان دارد.

اکنون این سوأل پیش روی ماست که  چگونه یک بحران خود کشی بوجود می آید؟

یک بحران خود کشی معمولا توسط یک تجربه آسیب زا و یا مجموعه ای از تجارب که احساس ارزشمندی شخص را پایمال می کنند ایجاد میشود.این تجارب شامل یک فقدان

اساسی ،ناکامی در نیل به اهداف شخص ویامشکلات شخص در دراز مدت ایجاد میشود.

زمانی که نظام مقابله ای شخص قادر به رویارویی با تجارب منفی زندگی نباشد ،افسردگی ، یأس ناشی از آن میتواند شخص را به افکار خود کشی آسیب پذیر نماید.

اکنون در جامعه سنتی ایران نداشتن آینده ای روشن برای جوانان ومشکلات مالی که از نظام طبقاتی واقتصاد دو پله ای(فقیر وپولدار)تشکیل میشود،جوانان را بیشتر به این آسیب پذیری سوق میدهد.آمارهای سازمان بهداشت ودرمان وفوریتهای پزشکی ایران نشان می دهد ،بیشتر خودکشی ها مربوط به سنین ۱۵تا۲۵سال است.

جوانانی که نمی توانند به آرزوهای خود جامه عمل بپوشانند،که این آرزوها  بیشتر به مسائل عاطفی ،کاری وامیدهای کوری است که یک جوان آسیب پذیر در ایران با آن روبرو است‌.

بیکاری ،تورم ونبود پایگاه های تفریحی برای جوانان ونداشتن آزادی های فردی وشخصیتی در جامع سنتی ایران ،پا فشاریهای خانوادگیوبه اجبار پدر سالارها ومادر سالارها به ازدواج های خارج از مسائل عاطفی نمودار خودکشی را دراین موارد به سکوی بالا رسانده است.

جوانان ما با تلاش وکوشش فراوان به درجات بالای تحصیلی میرسند وخود را در مقابل بازاری مرده واقتصادی که بر پایه راند خواری   وضوابط گسترده شده است میبینند واگر از نظر مالی دروضعیت خوبی باشند به کشورهای اروپایی نقل مکان ویا بلعکس در ایران مشغول کارگری ،کولبری ویا دست فروشی میشوند وتمام این آرزوها با چند صباحی از بین میرود وجوان نیز طاقت چنین شکستی را ندارد.

درصورتی که نتوانیم  به آرزوهای کوچک خود دست یابیم هیچگاه نمی توانیم به  آرزوهای  بزرگ‌دست یابیم،این سخن دو دختر جوان ماست که قبل از خودکشی با اعصابی آرام وخنده ای روی لب بسوی مرگ‌ میرفتند.

در کشورهای اروپایی شرایط ازدواج برای جوانان  به گونه ای سهل وآسان شده است که جوان هیچ دیواری را برای تشکیل زندگی در مقابل خود احساس نمی کند.به خواسته ها وتمایلت جوانان به صورت کارشناسی توجه میشود وجوان خود را درمحیطی آرام  برا یتداوم زندگی پیدا میکند.شاید یک فهم درست از تمایلات جوانان وایجاد فضایی برای راحت سخن گفتن یک جوان با خانواده در مورد خواسته ها وعواطف نخستین راه پیشگیری از خود کشی باشد.

ازدواج در ایران بدلیل سنتی بودن جامعه وپیشگیریهای دینی ونابرابری زن ومرد در تمام امور، ازدواج را در ایران راهی بسوی خوشبختی ویا شور بختی تبدیل کرده است.

شاید بیشتر جوانان ما  بصورت کورکورانه ونداشتن یک برنامه جامع دست به ازدواج میدهند واین خود باعث بروز مشکلات میشود.

شاید هر خانواده با طرح پرسشی از خود بتواند قسمتی از مشکلات فرزندان و جامعه را حل کند.

نقش من به عنوان پدر یا مادر یا جامعه در رویا رویی با این مشکلات چیست؟

خانواده میتواند با فهمی درست از اخلاق ورفتار روزمره فرزندان نوع سخنان وتهدیدهایی که شاید برای ما جنبه شوخی واحساسی داشته باشد ،وایجاد تونلهایی برای گذر کردن جوان از این نوع آسیب ها راه را برای تداوم زندگی درجوانان ایجاد میکند .