کتاب “پسر صیاد” اثر جدید دکتر رضا موزونی به تازگی وارد بازار نشر شده است. دکتر جلیل آهنگرنژاد در قالب یاداشتی به افسانه مشهور پسر صیاد در اقلیم فرهنگی کرمانشاه و اثر ارزشمند دکتر موزونی پرداخته است.

شما در کدام جغرافیای زبانی زندگی می‌کنید؟! بسیارند کسانی که در «نیشتمان» تاریخی‌شان «ایران» زندگی می‌کنند و زبان مادری غیر فارسی دارند. این، یکی از جلوه‌های ارجمند فرهنگ این سرزمین بزرگ است. در این میان، مردمان کُرد با حیاتی به درازای تاریخ، همواره یکی از صاحبان گنج‌های ویژه‌ی فرهنگ و هنر بر این خاک بوده‌اند. کُردها با افسانه‌ها و باورهای عمیق نیاکانی خود از گذرگاههای دشوار قرون و اعصار گذشته‌اند تا با ویزای داشته‌هایی ماندگار، خود را به روزگار امروز برسانند و «آورده»های خود را با همه‌ی تلخکامی‌ها با شیرین‌ترین شیوه به بشر امروز هدیه نمایند.
جغرافیای زبانی این سرزمین با تنوعی چشمگیر، بسیاری از توده‌های جامعه را به زیست دو گانه و چندگانه‌ی فرهنگی کشانده است. تنوعی شیرین و دلپذیر که در کمتر سرزمینی یافت می‌شود. در این میان افسانه‌ها و باورها بخش جدایی ناپذیر شناسنامه‌های هویتی این سرزمین است. «سجیل» یا شناسنامه‌ی کرمانشاهی‌ها نیز با برگهایی از این هویت معنوی فرهنگی آراسته شده است. افسانه‌هایی که گاه در ریخت داستانی، سرشار از اشتراک با فرهنگ‌های همسایه است و گاه به‌گونه‌ای حیرت انگیز، یگانه و بی‌همتاست.
نکته‌ای که در اینجا قابل اشاره است، بازیابی چنین داشته‌های گرانبهایی است که در جامعه‌ی فرهنگی ما مورد توجهی جدی قرار نگرفته است. کوشش بسیاری از پژوهندگان در این عرصه قابل تقدیر است. اما غالباً در این وادی خلط مبحث شده و بسیاری از داشته‌های نیاکانیِ زبانهای ایرانی، بدون اعتنا به شناسنامه‌ی آن زبان و فرهنگ، در اختیار مخاطبان فرهنگ قرار گرفته است.
ضرورت بازتاب باورها و افسانه‌های زبانهای غیر فارسی در این زبان، امری انکارناپذیر است و حتی می توان آن را در بسترهای زبانی فراملی بازتاب داد و به عنوان میراثی باستانی از مبدأ آشکار به راه‌جویان چنین مسیری در جوامع بشری شناساند.
فرهنگ و زبان کُردی در جغرافیای کرمانشاه سرشار از چنین میراث مانایی است. شاید به واسطه‌ی نزدیکی به پایتخت امپراطورهای بزرگ تاریخی، چنین پتانسیلی را با توانی مضاعف در خود دیده و پرورانده است. دهها افسانه‌ی ناب هنوز در میان ادبیات شفاهی این مردم، به زیستی بهارگونه ادامه می دهد. علی اشرف درویشیان و منصور یاقوتی و معدودی دیگر، سهمی عمده در معرفی برخی از افسانه‌ها، متل‌ها و باورهای این جغرافیای فرهنگی داشته‌اند که «کوشش آن حق گزاران یاد باد».
انسان بدوی در حل بسیاری از مشکلات، ناکام بوده است. برای ناکامی‌هایش توجیه ساخته است و این توجیهات برای باورمندی، در بافتی روایی تنیده شده اند. زمانی که پای روایت و متل و افسانه به این شکل به میان آمده، مخاطبان بی شمار می یافته و نشانه و رمزگان روایات در هر عصری لایه های معنایی بیشتری پیدا کرده است.  لایه‌هایی که سرشار از داده‌های فرهنگی آن قوم و ملت بوده است.
یکی از این افسانه‌ها که معادل غیر کُردی، برایش سراغ ندارم، افسانه‌ی «کوڕ سێاێ» یا پسر صیاد است. در این افسانه، زندگی و ادامه‌ی آن با حضور برف و سرما به چالشی جدی کشانده می‌شود. سرما باید شکست بخورد، تا همچنان چراغ زندگی روشن بماند. مردی در اینجا هم پا به میدان مبارزه می گذارد. آرش‌وار به جنگ سرما می رود و جانش را فدا می کند تا زمستان شکست بخورد و بهار زندگی دوباره جاری شود. پارادوکسی بزرگ شکل می‌گیرد و مرگ، مایه‌ی حیاتی بهارگونه می شود. «اهمن» نقش اول داستان را بازی می کند و جان خود را در این بازی بزرگ می بازد.
رضا موزونی پژوهشگر و نویسنده‌ی تخصصی ادبیات کودک و نوجوان که آثار قابلی در این حوزه منتشر کرده، دست به کاری جذاب زده و پسر صیاد را در بافت تازه و شیوایی در اختیار مخاطبان قرار داده است. او ضمن پایبندی دانشورانه به چهارچوب مفهومی داستان، با ایجاد فضایی دلخواه و تأثیرگذار، مخاطب را با خود به دنیای افسانه‌ی پسر صیاد می کشاند.
مخاطب عمیقاً سرما را حس می کند. برف سنگین را می بیند. با خواهران اهمن احساس تلخ نگرانی می‌کند. افسوس های پدر پیر را لمس می کند که از پله های قدرت و جوانی پایین آمده و عملاً توانی برای جنگیدن با مشکلات را ندارد. این مخاطبان، در نهایت لحظه به لحظه با جوان بالا بلند روستا که برای نبرد با اهریمن سرما به میدان رفته، همراه می شوند و برایش عشق و مهر و محبت می‌فرستند. اما ناگزیر می‌دانند که از مرگ گریزی نیست.
 نویسنده با نخی نامرئی ، بین اهمن و آرش ارتباطی ایجاد می کند تا مخاطب زیرک بفهمد که او نیز آرشی دیگرگونه بود و جان خود را…فدای اقلیم بهاری کرد تا مردمان دوباره طعم شیرین زندگی را با تمام جانشان احساس نمایند. اما رضا موزونی با چیرگی خاصی نمی خواهد مرگ «اهمن» را آشکارا بر سر مخاطب نوجوانش آوار کند و تلکامی پایان کتاب را بر وی بچشاند. او زیرکانه مخاطب را بیش از هر چیز به بهاری دل انگیز می کشاند تا پسر صیاد در بستر کتاب دلپذیرش به زندگی دوباره فکر کند.
انتشار چنین داستانی از جنبه‌های مختلف دارای اهمیت است. اولین وجه اهمیت آن، پرداختی هنری و نگارشی حرفه‌ای است. اینکه چنین افسانه‌ای تنها در میان مردم سینه به سینه بگردد و به شکلی حرفه‌ای مکتوب نشود، می‌تواند در گذرگاه‌های فرهنگی در طول حیاتش از سفر زندگی باز بماند و فراموش شود. 
چنین داستانهایی ممکن است بی هیچ پردازش هنرمندانه و خلاقانه‌ای در جاهایی مکتوب هم شده باشند. اما وقتی کار به اهلش سپرده می شود، می‌تواند به بهترین شکل ممکن، ثبت و ضبط شود. کارنامه‌ی رضا موزونی و استقبال اهل قلم در عرصه‌ی ادبیات کودکان و نوجوانان این مرز و بوم و ترجمه آثارش به زبان‌های دیگر نشان از این دارد که او می‌تواند احیاگر راستین چنین افسانه‌های از نفس افتاده‌ای باشد. 
دومین وجه اهمیت چنین اثری، ترجمه‌ی آن به زبان دوم است. پر مسلم است که زبان فارسی در این گستره‌ی بزرگ، زبان رسمی ایرانیان بشمار می آید. اینکه اثری با پرچم هویتی خود در دنیای زبانی دیگری زاده شود، می تواند اهمیتی دیگرگون بیابد و در بستر زبان رسمی ایرانی با عنوان: «افسانه‌ی کردی» ثبت و ضبط گردد.
نویسنده‌ی توانا، متن موفق و نشر قابل، سه اصل مهم در موفقیت یک اثر فرهنگی در فورمت کتاب هستند که باید هر سه با هم همداستان شوند که توفیق رفیق راهشان باشد. «پسر صیاد» محصول چنین اتفاق مبارکی است. انتشارات مدرسه از موفقترین‌ها در حوزه‌ی چاپ و نشر ادبیات کودک و نوجوان است. 
فکر می کنم این تازه آغاز راهی نو برای رضا موزونی در پردازش و بازتاب افسانه ها و متل های کوردی است. کاری که می تواند به دو زبان کردی و فارسی در اختیار مخاطبان فرهنگ‌دوست قرار گیرد. آیا این اتفاق شیرین به جریانی پویا در بازشناسی فرهنگی کرمانشاه مبدل خواهد شد!؟ زمان بهترین پاسخ را به ما خواهد داد.