موضوع تحمیل حجاب به جامعه ایرانی در ۴۳ سال استبداد دینی جمهوری اسلامی اتفاق جدیدی نیست و تعیین یک روز یعنی ۲۱‌ام تیر ماه به عنوان روز «حجاب و عفاف»، تنها بهانه‌ای برای نشانه‌گذاری جدید سرکوب بیشتر مردم و به طور خاص زنان ایرانی است.

اینکه ۸۶ سال پیش عده‌ای در مسجد گوهرشاد به خاطر مخالفت با کشف حجاب از سوی حکومت وقت سرکوب شدند، مربوط به تاریخ حجاب در ایران است که بیشتر برمبنای نگاه جمهوری اسلامی به مسئله حجاب، روایت شده است و باید در جای درست خود، یعنی تاریخ، نقد و بررسی شود، نه اینکه بهانه‌ای  شود تا زنان و اقلیت‌های جنسی و جنسیتی امروز در همه شهرها و روستاها برای آن مجازات شده و هزینه دهند.

با توجه به تاریخ مبارزات فمینیستی زنان ایران علیه حجاب تحمیلی، چند نکته وجود دارد که لازم است برای شفافیت بیشتر و اعلام موضع بسیاری از مدافعین حقوق برابری جنسیتی بر آن تاکید کنیم.

تصویب لایحه و قانونی که به اسم «گسترش حجاب و عفاف» معروف شد، با رویکردی تحت عنوان «مقابله با سبک زندگی سکولار» و «ترویج سبک زندگی اسلامی» در سال ۷۶ با امضای سید محمد خاتمی رئیس جمهوری وقت و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسید. این طرح در سال ۸۴ و با امضای رئیس‌جمهوری وقت بعدی یعنی محمود احمدی‌نژاد به اجرا در آمد و در سال ۹۶ اجرای آن با تکمله با امضای رئیس‌جمهوری وقت ـ حسن روحانی ـ جهت اجرا، به تمامی نهادهای حکومتی ابلاغ شد.

براین اساس لازم است به تمامی گروه‌های سیاسی یادآوری کنیم که تکلیف دهه دهشتناک سیاه ۶۰ که معلوم است، اما همه دولت‌های پس از دهه ۷۰ جمهوری اسلامی نه تنها گامی به نفع حقوق جنسیتی برابر در ایران برنداشته‌اند، که با نوشتن، تصویب و اجرای این قانون و لایحه متحجر، در این تباهی و ستم سیستماتیک نقش ایفا کرده‌اند. امروز اگر میلیون‌ها زن و کسانی که از این مبارزه مستمر حمایت می‌کنند با سبک زندگی مورد پسندشان به این اجبار، تو دهنی می‌زنند، پاسخی به تمام سیاستمدارانی است که چنین سرنوشتی را در قانون برای آنها رقم زده‌اند.

حق انتخاب پوشش نخستین موضوعی است که در جرم‌انگاری بی‌حجابی از دست رفت اما خسارت این قانون تحمیلی به از دست رفتن حق انتخاب پوشش محدود نمی‌شود. زنان به خاطر پوشش تحمیلی مانتو، چادر، مقنعه و روسری در موقعیت نابرابری نسبت به مردان در فرصت‌های شغلی قرار می‌گیرند. افرادی که مانتو، چادر و مقنعه به تن دارند بدون شک قادر نیستند آزادی عمل قاطبه مردان را در محیط‌های کار، به‌ویژه فضاهای فنی و صنعتی داشته باشند، بنابراین قانون حجاب اجباری و لایحه‌های پشتیبان آن موجب تبعیض در موقعیت‌های شغلی و ستم اقتصادی نیز شده است که از لایه‌های پنهان‌تر قانون حجاب و لایحه‌های پشتیبان آن به شمار می‌آید.

دوگانه جنسیتی ایجاد شده حول حجاب، خود به همجنسگراستیزی و ترنسفوبی نیز دامن زده است. مساله حجاب اجباری نه تنها زنان ـ نیمی از جامعه را ـ  از حیات عمومی آزادانه حذف می‌کند، بلکه دوگانه جنسیتی جعلی‌ای در جامعه می‌سازد و جامعه را بدون در نظر گرفتن طیف‌های جنسیتی به زن و مرد تقسیم می‌کند و بدین واسطه افراد نان‌بانیری (خارج از دوگانه جنسیت) را از صحن اجتماعی محو می‌سازد. چنین وضعیتی است که نه فقط زنان بلکه مردان ترنس را نیز درگیر مساله حجاب اجباری می‌کند. این درک مردسالار، مبنای مناسبات جنسیتی جمهوری اسلامی قرار دارد. اگرچه مبنای حجاب زن‌ستیزی است، اما می‌دانیم که حجاب دوگانه‌های صلب جنسیتی را تقویت می‌کند.

حجاب مانع تحرک آزادانه است و اندیشه مسمومی که بدن «زنانه» را در پوشش کرده است از تحرک آنان نیز در هراس است. تبعیض آشکار در فرصت‏های ورزشی زنانه و مردانه در ایران ناشی از همین برداشت مسموم و البته تبعیض‌های آشکار دیگر در قانون است. حجاب اجباری علاوه بر اینکه مانع تحرک آزادانه بدن است، به دلیل آنکه نوعی از پوشش دائمی و تحمیلی بر سر و بدن در برابر نور و اکسیژن ایجاد می‌کند، سلامتی زنان و جامعه کوئیر را در خطر قرار داده است.

حجاب عاملی برای تبعیض و شکاف در میان خود زنان و اقلیت‌های جنسی و جنسیتی نیز بوده است. جمهوری اسلامی که چیره‌دست و باتجربه در ایجاد شکاف‌های اجتماعی و اقتصادی است، با مبنا قرار دادن «پوشش اسلامی» به عنوان پوشش برتر، عملا زنانی را که با این نوع سبک پوشش موافق نیستند و نمی‌خواهند خود را مطابق میل حاکمان بیارایند، از فرصت‌های سیاسی، علمی، اجتماعی و فرهنگی محروم ساخته است.

عموم جامعه ایرانی از قانون حجاب و لایحه عفاف و حجاب ضربه خورده و آسیب دیده است. اما این خسارت و مقابله با آن، مستقیما زندگی بسیاری از زنان ایرانی را از فردای انقلاب ۵۷ تهدید کرده و این روند تا به امروز نه تنها متوقف نشد، که سرکوبگرتر و هدفمندتر نیز شده است.

اما ما جامعه فمینیستی زنان نیز ساکت ننشسته‌ایم. مبارزه علیه «حجابِ مورد پسند روح‌الله خمینی و فرزندان خلف سیاسی‌اش» از سال ۵۸ تا امروز ادامه یافته است. از راهپیمایی «زنان هشت مارس پس از انقلاب ۵۷» برای پس گرفتن آزادی‌شان در خیابان‌ها، تا از دست دادن شغل‌ها به دلیل نه گفتن به حجاب اجباری، تا خودسوزی اعتراضی هما دارابی، تا تلاش برای تغییر قانون، تلاش برای افزایش آگاهی، تلاش برای پس زدن حجاب اجباری و برداشتن آن در خیابان‌ها به صورت فردی و در کمپین‌های اعتراض به حجاب، تا رودررویی با گشت‌های ارشاد و انواع خلاقیت، شجاعت، درایت و ایستادگی، ایستادگی، ایستادگی.

بسیاری از زنانی که بعد از انقلاب ۵۷ با همراهی نکردن مردان سیاست‌مدار و فعالانی که همواره کسب قدرت برایشان مهمتر از حقوق برابر بوده است، تنهایی سیاسی و اجتماعی را در برابر جزم‌اندیشی خمینی و اسلامیزه شدن جامعه تجربه کردند، در طول این سال‌ها در کنار هم قرار گرفتند و هر کدامشان به شیوه‌ای که می‌توانستند، با بلند کردن صدای اعتراض زنانه‌ برای گرفتن حقوق برابر هزینه داده‌اند. آنها نه مدعی رهبری بوده‌اند و نه نیازمند به رهبر.

تجربه زیسته‌ زنان مهمترین توشه این مبارزه است و این راه ادامه دارد.

آزادی انتخاب پوشش فقط یکی از حقوقی است که ما زنان و فعالان حقوق برابر جنسیتی برای آن مبارزه کرده‌ایم. برابری جنسیتی جنبه‌های مختلفی دارد و لازم است به تمام فعالان و گروه‌های سیاسی یادآوری کنیم که احترام به حقوق برابر از حوزه شخصی و گروهی شروع می‌شود. مساله جنسیت تنها شعاری نیست که بر زبان‌ها جاری شود، اما در عمل شاهد آن هستیم که گروه‌های سیاسی مخالف حکومت ایران نیز به تکرار رفتار حذفی و نادیده گرفتن زنان و اقلیت‌های جنسی و جنسیتی در گروه‌ها، فرصت‌ها، رفتار و برنامه‌هایشان مبادرت می‌کنند. بنابراین لازم است در این مبارزه آگاهانه این امر را در تمام عرصه‌ها روشن و شفاف بیان کرده و در عمل نشان دهند.

و بالاخره نام‌گذاری یک روز با عنوان حجاب و عفاف، آن‌ هم بعد از چهل و اندی سال شکست آشکار تجربه حجاب اجباری و جرم‌انگاری آن، تنها و تنها نشانه خالی بودن دست حکومت ایران در برابر مبارزه زنان علیه این تحمیل است. آینده سیاسی ایران هرچه باشد، ما زنان، جامعه کوئیر و فعالان حقوق جنسیتی از این تجربه سنگین و ننگین راهی به سوی آزادی و برابری می‌سازیم. حق، نه چیزی است که با جرم‌انگاری مخدوش شود و نه آنچه به ما هدیه شود. ما حقوق‌مان را می‌دانیم و راه رسیدن به آن را نیز آموخته‌ایم. پس مبارزه‌ و مقاومت‌مان ادامه دارد.

امضاها در حال تکمیل شدن است.

امضاهای اولیه:

آریا یکتا

آسیه امینی 

اصغر نصرتی

اعظم داتی

افسانه سادات مدبر

افسانه نوروزی

افسون ابراهیمی

انسی رفیعی

بنیامین فرنام

پردیس ربیعی

پرستو فروهر

پروانه حسینی

پروین ابراهیم‌زاده

پروین اردلان

پروین ثقفى

پریچهر نعمانی

پریچهر نومانی

 پریسا اعظمی

ترانه روستا

خدیجه مقدم

رضوان مقدم‌

رقیه رضائی

روشی روزبهانی

زهرا صادقی

زهرا موسوی

زینب پیغمبرزاده

ژاکاو نیک

ژیلا گلعنبر

سارا امت‌علی

سارا دماوندان

سارا ملک نسب

سپینود ناجیان

سعید تبریزی

سمانه سوادی

سوسن ابراهیمی

سولماز ایکدر

سیما صاحبی

سیما محضری

شقایق نوروزی

شهلا انتصاری

شهلا عبقری

شیما شهرابی

صبا آلاله

صبرا رضایی

طلا ابراهیمی

عفت ماهباز

علی ابراهیمی

علی فکری

فاطمه اختصاری

فاطمه رضایی

فرحناز قره خانی

فردوس دینی

فرزانه جلالی

فرزانه سردهایی

فرنگیس بیات

فروزان فرزانه

فریما حبشی زاده

فهیمه خضر حیدری

کیومرث نقی‌پور

گرجى مرزبان

گوهر شمیرانی

لیلا سیف اللهی

مارال کریمی

ماندانا قاسم زاده

محبوبه حمیدی

محبوبه عباسقلی زاده

محبوبه کرمی

محمود معمارنژاد

مریم دهکردی

مریم میرزا

معصومه صیاد

معصومه عظیمی پارسا

 منصوره بهکیش

منصوره شجاعی

منیرالسادات اخوان

منیژه موذن

مولود حا‌جی‌زاده

مونا شریفی

مهدیه گلرو

مهشید پگاهی

مهناز پراکند

مهناز محمدی

مهوش هوشمند

مهین خدیوی

میترا ابراهیمی

مینا خانی

مینوفر اصفهانی

میهن روستا

نازنین ایکدر

نازیلا مازندرانی

نرگس آرام پسند

نزهت بادی

نسرین اسماعیلی

نسیم مقرب (صحرا)

نعیمه دوستدار

نگار رشیدی

نگین بهکام

نگین شیرآقایی

نوشین اقدامی

نوشین وکیلی

نیکی محجوب

نیما نیا

ویدا سلیمان نژاد

الهام ناییج

هامون ایکدر

هما مرادی

هنگامه بهادر

هنگامه فلاح

الهه امانی

یاسمین فهبد

یاور برادران خسروشاهی

یگانه آرسلان.

برگرفته از سایت اخبار روز