در 29 ژانویه 2002، پرزیدنت جورج دبلیو بوش این اصطلاح را احیا کرد – با یک تغییر،او رژیم اسلامگرای علی خامنهای در ایران، حکومت بعثی صدام حسین در عراق وحکومت کومنیستی کره شمالی کیم جونگ ایل – سه رژیمی که علیه آمریکا و دیگر ملتهای آزاد همکاری میکردند – را محور شرارت خواند.
امروز یک محور جدید پدید آمده است. شاید بتوانیم آن را محور استبداد بنامیم. این محور یک سال پیش،زمانی که شی جین پینگ و ولادیمیر پوتین توافق نامه ای را امضا کردند، شکل گرفت.
درمفهوم کامل توافق نامه آمده بود،
از این پس “هیچ محدودیتی برای همکاری چین و روسیه وجود نخواهد داشت… هیچ منطقه ممنوعه”.
دیکتاتور دیگر ی که حول این محور همکاری می کند، علی خامنه ای است، که دردوران رهبری از هیچگونه جنایتی آشکارا ابائی نداشته است.
در حالی که این ظالمان از جنبه های مهمی با هم تفاوت دارند، همه از دیدگاهی استبدادی و جمعی و جنایت برای بقاء در یک سو در حرکتند.
همه دشمنی غیرقابل برگشتی با آمریکا و کشورهای درحال توسعه و ورود به عرصه دموکراسی فراتر از آن،با ارزش های روشنگری حقوق فردی و حکومت دموکراتیک دارند.
ظالمان مدرن، مانند ظالمان باستان، جنگ هایی را برای کسب افتخار به راه می اندازند. اما مستبدان مدرن یک رسالت ایدئولوژیک نیز دارند. آنها با غرق کردن انسانها در ایدئولوژی اختیار و کرامت انسانی را نیز دگرگون میکنند.
به همین دلیل است که موسولینی لنین را به عنوان «مجسمهساز مردان» ستایش کرد.
با این تعاریف میتوانیم به عمق و ژرفای افکار دیکتاتورهای مدرن پی ببریم. هدف پوتین، «دنیای جدید» یک امپراتوری اوراسیایستی است. برای آقای شی، گسترش بی وقفه طرح توتالیتر «اعتبار اجتماعی» او و جایگزینی نظم بین المللی لیبرال به رهبری آمریکا با نظمی که غیرلیبرال است و قوانین آن در پکن وضع شده است. برای آقای خامنه ای، احیای یک امپراتوری قدرتمند جدید اسلامی شیعه و هلال شیعی است.
ما معتقدیم که جهان آزاد هیچ ماموریتی مهمتر از ایستادن در برابر محور امروز و جلوگیری از دستیابی آن به اهدافش ندارند.
نکته دلگرمکننده این است که: هر سه رژیم دیکتاتوری در حال تحمل فشار و دشواریهایی هستند که هیچکدام جدیتر و کمتر از ایران نیست، جایی که خامنهای نه فقط با مطالبه بیسابقه حقوق – بهویژه حقوق زنان – بلکه با مخالفت با حاکمیت روحانیون درگیر شده است.
با این وجود، رژیم او به تهدید همسایگانش ادامه می دهد. او به جهاد اسلامی فلسطین، حماس و البته حزب الله کمک مالی و تسلیحاتی می دهد، که از طریق آنها بر لبنان تسلط می یابد که اکنون – نه صرفاً تصادفی – یک کشور در حال شکست است.
نیروهای او از جنایتکار سوریه بشار اسد حمایت کرده اند. سلاح های جمهوری اسلامی شورشیان حوثی در یمن را مسلح می کند. شبه نظامیان شیعه طرفدار جمهوری اسلامی در عراق قدرت گرفته اند و در امور دولت مرکزی دخالت و مرتکب انواع جنایت شده اند.
از همه جالبتر، رژیم جمهوری اسلامی شروع به ارسال سلاح به دولت پوتین برای استفاده در جنگ او برای فتح اوکراین کرده است. شاید این حرکت را اولین حمله مستقیم نظامی به امور اروپا توسط یک قدرت مسلمان پس از عثمانی باید دانست.
او به عنوان عضوی از محور توافق، بی شک این را وظیفه خود می داند،وبصورت قطع انتظار منافع متقابل توسط روسیه و چین را دارد.
آقای شی، مکتب مائوئیسم را احیا کرده است، یک ایدئولوژی ظالمانه. در اقدامی که کمتر مورد توجه قرار گرفت. زندگینامه رسمی او اصلاح شد تا شامل یادداشتهای مفصلی باشد که ظاهراً در جوانی درباره آموزههای مائوتسه تونگ نوشته است.
او با پایان دادن ناگهانی به تعهدات معاهده پکن مبنی بر حکومت بر هنگ کنگ تحت اصل “یک کشور، دو سیستم” قوانین بین المللی را به شدت نقض کرد. او مرتکب آنچه که ایالات متحده و سایر دولت های غربی نسل کشی می دانند، علیه مردم ترک مسلمان ترکستان شرقی، که او آن را سین کیانگ (چینی به معنای “مرزهای جدید” می نامند) مرتکب می شود. او فرهنگ تبت را درهم می شکند.
و البته، او تهدید به حمله و تسخیر تایوان می کند که می تواند منجر به تسلط پکن بر آسیا شود، پله ای به سوی سلطه جهانی. تیم جدید آقای شی “کابینه جنگ” او نامیده می شود و او اکنون در حال بررسی ارسال سلاح های پیشرفته به روسیه است.
زمانی که پوتین تهاجم خود به اوکراین را آغاز کرد، انتظار داشت – مانند بسیاری دیگر – بعد از یک هفته در خیابانهای اوکراین با پیشوازی مردم پیاده روی کند. اما ارتش روسیه برای انجام این وظیفه ناکافی بود و اوکراینی ها شجاعت و عزم شگفت انگیزی را در دفاع از استقلال و آزادی که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برخوردار بودند از خود نشان دادند.
جنگ پوتین شکافهایی را در داخل کشور ایجاد کرده است،زیرا او تلاش میکند بین ارتش روسیه، ارتشهای استانی مانند رمضان قدیروف (یک ظالم چچنی و کوئیسلینگ) و گروه اجاره ای واگنر، که یک ارتش خصوصی است وبه شیوه کلاسیک،توسط یوگنی پریگوژین ایجاد شده است و افراد متهم در زندانها از قبیل قاتلان متجاوزان و قاچاقچیان را خریداری ودر ازای آزادی آنها را به میدان جنگ میفرستد، پوتین میخواهد ایجادتعادل کند.
محور همکاری سه حکومت دیکتاتوری بدون شک از کارهایی که آقای پوتین انجام می دهد درس هایی خواهد گرفت. رهبران آن بر اساس این،تصمیم خواهند گرفت که آیا متفقین در طول زمان در حمایت از اوکراین ثابت قدم هستند یا پیشبینی خالد شیخ محمد، متفکر یازده سپتامبر به بازجویش سیا را تأیید میکنند: «ما پیروز میشویم زیرابه جنگ مستقیم نیازی نداریم. برای شکست نظامی شما؛ ما فقط باید به اندازه کافی بجنگیم تا بتوانیم شما را با ترک کردن و عقب نشینی از سیاستهایتان شکست دهیم.”
بر خلاف رهبران منتخب، ظالمان به ندرت به بازنشستگی راحت می روند. البته، این فقط آنها را مصمم تر و در واقع ناامیدتر از پیروزی می کند.
درگیری بین سه متحد و کشورهای آزاد احتمالا طولانی و چالش برانگیز خواهد بود. اما از نبرد سالامیس تا D-Day تا سقوط دیوار برلین، دیکتاتور ها شکست خورده اند. اگرچه این ممکن است دلیلی برای خوش بینی باشد، اما دلیلی برای رضایت نیست.
شورش محی
منابعFDD