کتایون جافری: رابطه بین موسیقی و سیاست و به ویژه رابطه بین موسیقی و اعتراض در علوم اجتماعی به روشی سیستماتیک نسبتاً کم مورد تحقیق قرار گرفته است حتی اگر تجربیات واقعی موسیقی برای بیان اعتراض بی شمار باشد. با این حال، موسیقی، علاوه بر وجه هنری آن، وسیله ای برای اعتراض سیاسی هم هست.
موسیقی اعتراضی بیشتر از وجه موسیقایی آن، یک موسیقی مبتنی بر متن و محتوا است که در تجربه های متنوع و در عین حال خاص، ارائه می شود.
موسیقی اعتراضی بیانگر اعتراض انسان به محیط پیرامون خود است و ابزاری رسانه ای برای ابراز نارضایتی به شمار می آید. این نارضایتی، در متن های مختلف تاریخی و جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی و نیز فرهنگی از طریق کلمات، بدون کلمات ، از طریق ارزیابی، و اغلب رد برخی از اشکال متعارف و از طریق ایجاد اشکال جدید بیان می شود.
به علاوه از موسیقی به عنوان رسانه یا شیوه ای برای انتقال اطلاعات و ارزشهای سیاسی، بسیج مردم، برانگیختن و حفظ غرور و هویت و مشروعیت بخشیدن به الگوهای اقتدار مردمی استفاده شده است. ارتباط موسیقی و سیاست، یک رابطه طولانی و قوی است که در شکل اعتراضی آن، هنجارهای موجود، به چالش کشیده می شوند و غالبا با استفاده از صدا و متن و تصویر به کمک جنبش های سیاسی عمومی می آیند و به عنوان ثبت حسی غالب، بر مردم به عنوان عنصر اصلی اعتراض تاثیر می گذارند و بر انسجام جمعی در راه رسیدن به هدف می افزایند.
برخی از آهنگ ها به طور خاص به عنوان فریاد تجمع برای جلب حمایت از یک هدف یا پخش یک شکایت ساخته می شوند، در حالی که برخی دیگر شرایطی را در جامعه بیان می کنند که موجب نارضایتی می شود. همچنین می تواند بخشی از جمع یا اجتماعات موسیقی یا بخشی از جنبش های سیاسی سازمان یافته هم باشد. برای هنرمندان، غالباً گفتمان سیاسی و ماهیت مهم تحولات سیاسی به رسانه ای برای بیان مواضع زیبایی شناختی به عنوان موضع گیری های سیاسی تبدیل می شود و این مشخصه موسیقی اعتراضی است.
موسیقی اعتراض آمیز دارای ساختارهای استاندارد شده به عنوان مثال، به صدا در آمدن تحریک آمیز و انتقال پیام های سیاسی به صورت سرسختانه، از طریق شعر، آهنگ و سرعت است که بیشتر توسط یک گروه خوانده می شود و و اغلب شامل طیف محدودی از سبک ها یا انواع شعر است که عامه پسند است و عناصر تعلیمی و توضیحی در آن، به صورت ساده بیان می شود تا همه مردم قادر به درک و فهم آن باشند. این نوع موسیقی در واقع برای تبدیل فرد عادی به یک انسان با موضع در امور سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به کار می رود به شدت واقع گرایانه و در عین حال ساده است تا به سرعت بتواند بر ذهن و قلب مردم غلبه پیدا کند و آنها را وادار به عمل و عکس العمل در برابر شرایط اجتماعی موجود بنماید. این مساله به نام “رئالیسم آوایی” شناخته می شود.
موسیقی اعتراضی همچنین بر این نکته تاکید می کند که آنچه در متن و محتوا می آید اگرچه سیاسی است اما مهمتر از سیاسی بودن، حقیقی است و به حقیقت ها اشاره می کند. از این رو بیان حقیقت باید ساده باشد و درهم پیچیدگی نداشته باشد تا دسترسی همگانی مورد اطمینان قرار بگیرد.
شاید بتوانیم بگوییم اولین موسیقی های اعتراضی در اعتراض به وضعیت استعماری کشورها بوده است و خواننگان از این راه، اعتراض خود را به وضعیت استعماری کشورهای خود به گوش افکار عمومی کشورهای استعمارگر رسانده اند. همچنین در کشورهایی که گروهی وسیع از مردم احساس کرده اند که در وضعیتی استعماری قرار گرفته اند و از آنها برای خدمت به گروهی دیگر بهره کشی می شود این نوع موسیقی به کار رفته است. در هر دو حالت هدف اصلی بیان اعتراض، تحریک افکار عمومی، بسیج قربانیان و شکل دادن به یک جنبش اعتراضی بوده است.
یک مورد دیگر جنبش های ملی گرایی است که در آن اعضای یک ملت تحت ستم برای رهایی و استقلال، شعرهای ملی و حماسی خود را به قالب موسیقی درمی آورند و ضمن تهییج مردم و تقویت شنیداری جنبش های آزادیخواه صدای خود را به جهان هم می رسانند. البته در جهان امروز وجه بصری هم به کمک موسیقی اعتراضی آمده است و یک ترکیب شنیداری-دیداری کاملا تاثیرگذار به وجود آورده است که بیشتر از قبل مردم را با خود همراه می کند.
مورد دیگری که باید به آن اشاره کنیم موسیقی اعتراضی در کشورهای آزاد است که در آن گروه هایی که به هر دلیل احساس می کنند از طرف حکومت مورد ستم و آزار قرار گرفته اند از طریق موسیقی اعتراضی صدای خود را به گوش حاکمیت می رسانند و گروه های معترض را با خود همراه می کنند. موسیقی اعتراضی در این مورد در واقع بیان داستان بیعدالتی ها و تلاش برای ایجاد همبستگی با هدف ایجاد فشار جهت تغییر و اصلاحات است. با یک بیان دقیقتر می توان گفت موسیقی اعتراض برای تغییر آگاهی، برانگیختن احساسات، تحمیل ایدئولوژی، برانگیختن شجاعت، بسیج نیروها، بهبود خشم، قدرت مردم، سازماندهی کارگران، ایجاد خشم، ایجاد تأمل و ابراز ترس است.
علاوه بر موسیقی اعتراضی مستقیم که در بالا به آن اشاره شد مورد دیگر ترانه هایی را توصیف می کند که کمتر مستقیم هستند و به برخی از مشکلات خاص اشاره می کنند و از نظر احساسی مخاطب را مجذوب خود می کنند.
در نهایت باید گفت بخش مهمی از جامعه بشری امروز دل در گرو موسیقی نهاده است؛ بخشی که غالب جمعیت آن را جوانانی تشکیل می دهند که چه از جهت ایده و چه از جهت عمل، اندوخته های هر جامعه ای هستند که در حال حرکت به سمت آینده است. موسیقی تاثیر وسیعی روی مخاطبین خود دارد و حتی می تواند تاثیرات مختلفی در زمینه تصمیم سازی و تصمیم گیری آن ها به جا بگذارد؛ به این معنا که موسیقی سبک زندگی مخاطبین آهنگ ها را با کلام و ریتم خود تسخیر و منقلب می کند. موسیقی اعتراضی می تواند تمام یک جامعه را به حرکت درآورد و مردم را برای تغییر یا اصلاحات وضعیت موجود بر سر شوق آورد و آنها را به یک نیروی غیرقابل توقف تبدیل کند.