در ۲۸ نوامبر ۲۰۱۰ سایت ویکیلیکس اسناد مفصلی درباره فساد اقتصادی طبقه حاکم تونس منتشر کرد. حکومت تونس به سرعت واکنش نشان داد و چند وبسایت خبری را مسدود کرد.
در فضای عمومی تونس بحث درباره این اسناد زیاد بود ولی رسانه آزاد وجود نداشت و تبعات مهمی پیش نیامد. تا اینکه حدود سه هفته بعد در شهر کوچک سیدیبوزید یک دستفروش محلی به نام محمد بوعزیزی علیه توقیف بساطش دست به خودسوزی در ساختمان پلیس زد. غصههایی که سالها وجود داشت و با اسناد ویکیلیکس تازهتر هم شده بود حالا ناگهان منفجر شد. ولی البته در هفته اول صرفاً محدود به همان شهر سیدی بوزید (جمعیت: ۱۲۰ هزار) ماند. برای کاهش تنشها، بنعلی رییسجمهور دیکتاتور تونس حتی به عیادت بوعزیزی در بیمارستان هم رفت. چند هفته بعد هم اعضای کابینه خود را عوض کرد و برای کاهش فقر، قول ایجاد ۳۰۰ هزار شغل جدید را هم داد. در هفته اول حجم تظاهرات آنقدر زیاد نبود که در رسانههای جهانی بازتابی بگیرد. در حد اغتشاش در یک شهر کوچک. اما در هفته دوم اعتراضات به چند شهر دیگر از جمله پایتخت هم کشید.
اولین تظاهرات پایتخت حدود هزار نفر بیشتر نداشت و به دعوت سندیکای کارگران انجام شد. پلیس علیه این اعتراض هم خشن عمل کرد و کار به گاز اشکآور و زدوخورد کشید.
در ۳ ژانویه ۲۰۱۱، یک تظاهرات دانشجویی کوچک در شهر تالة (جمعیت: ۱۸هزار) هم به سرعت به خشونت کشید و کار به آتش زدن در معابر رسید.
اما نقطه عطف اعتراضات در ۶ ژانویه بود. در اعتراض به ضربوجرح گروهی از وکلا در یکی از اعتراضات محلی، کانون وکلای دادگستری تونس اعلام اعتصاب عمومی کرد. فردای آن روز سندیکای معلمان هم به اعتصاب پیوست.
رییسجمهور بنعلی به تمام این وقایع واکنشهای عجولانه نشان داد. انواع قولهای عجیب برای اصلاح وضع اقتصادی، اخراج مدیران فاسد و غیره.
یک رَپِر تونسی به نام به نام الجنرال هم که قطعهای درباره جنبش مردمی خوانده بود دستگیر شد ولی تحت فشار افکار عمومی به سرعت آزاد شد.
در ۱۰ ژانویه دولت تمام مدارس و دانشگاهها را تا اطلاع ثانوی تعطیل کرد و ۴ روز بعد شرایط اضطراری و حکومت نظامی برپا کرد.
در آخرین تقلاهایش، بنعلی اعلام کرد که تا شش ماه دیگر انتخابات آزاد برگزار خواهد کرد.
در همان روز ۱۴ ژانویه، بنعلی تونس را به مقصد عربستان ترک کرد و انقلاب پیروز شد.
این یک خلاصه خیلی ساده از انقلاب تونس بود. حالا کمی تحلیل و مقایسه:
اول: بحث جمعیت و حجم. تونس یک کشور کوچک است که در زمان انقلابش کمتر از ۱۱ میلیون جمعیت داشت. تونس کلاً ۱۵ دانشگاه دارد. برای همین نه تنها حجم جمعیت لازم برای جنبش کم بود، بلکه گسترش اعتراضات هم محدود بود. ایران ۸۴ میلیون جمعیت دارد و حدود ۵۰ دانشگاه بزرگ (اگر دانشگاههای آزاد در شهرهای کوچک را هم حساب کنیم، بیش از ۲۰۰ دانشگاه). بنابراین رشد اعتراضات در ایران در قیاس با انقلاب تونس بسیار سریعتر است.
دوم: در زمان انقلاب تونس، حدود ۴۰درصد از مردم به اینترنت موبایل دسترسی داشتند. این عدد در ایران امروز بالای ۹۰درصد است. اما این یک تیغ دولبه هم هست چون با گسترش دسترسی به اینترنت، حکومتها هم در کارهایی مثل نفوذ در شبکههای مجازی و فیلترینگ قویتر شدند. در تونس آن زمان، همه به فیسبوک و توییتر دسترسی نداشتند ولی در عوض اخبار جعلی و حسابهای مخفی حکومتی هم حضور زیادی نداشتند. سوم: واکنش دولت تونس و شخص بنعلی بسیار آشفته و شتابزده بود. بنعلی تلاش کرد همزمان شورشها را خفه کند و با دادن وعدههای توخالی جمعیت را هم آرام کند، ولی همان وعدهها مردم را خشمگینتر و مصممتر کرد.
حکومت ایران تا این لحظه حاضر نشده این مسیر را برود و در عوض تمام تلاش خود را میکند تا اعتراضها را خفیف و جزیی نشان دهد. حاضر به هیچگونه چانهزنی حتی به شکل نمادین هم نیست.
چهارم: در تونس تشکلهای اجتماعی زیادی وجود نداشت ولی همان تکوتوک سندیکاهای مختصر تا زمانی که وارد فضای سیاسی نمیشدند اجازه فعالیت داشتند. انقلاب تونس بدون فراخوان اعتصاب سندیکای وکلای دادگستری امکان نداشت پیروز بشود.
در ایران قضیه کاملاً برعکس است. طی این چهل سال، سابقه فعالیتهای ارگانی بسیار زیاد است اما به ازای هر ارگان غیردولتی یک یا چند گروه حکومتی هم وجود دارند که مثل اختاپوس در همه زمینهای حضور دارند. برای همین دعوتهای تشکلهای صنفی آن تاثیر ناگهانی را ندارد. کما اینکه بسیاری از این تشکلها به دلیل مبارزات صنفی و اقتصادی در دهه گذشته بسیار سرخورده و نحیف شدند و تحت فشار امنیتی بالایی هم هستند. به علاوه تشکلهای صنفی در کشور وسیعی مثل ایران توان بسیج جمعی بزرگ ندارند.
پنجم: ایران شهرهای بزرگ زیادی (جمعیت بالای یک میلیون) دارد که کلاً شکل اعتراضات را عوض میکند، برخلاف تونس که فقط همان پایتخت ابرشهر حساب میشد. موفقیت محدود و نسبی اعتراضاتی که تا الان در ایران شده، مدیون حجم بزرگ شهرهاست. اعتراضات شهری میتواند هم فرسایشی و کمهزینه باشد (مثل شعار دادن از بالکنها) و هم به سرعت گسترده و انفجاری شود. اما از آنطرف، حکومت ایران حداقل یکدهه است که ساختار شهرها را برای اینگونه اعتراضها تغییر داده. مثلاً همینکه تمام دانشگاههای بزرگ محیط محصور دارند، یا وجود خطوط BRT در شرق تا غرب و شمال به جنوب تهران.
ششم: تونس یک ارگان واحد برای مبارزه با اغتشاشات داشت و آنهم پلیس بود. فقط در روزهای آخر، بعد از تعطیلی مدارس و دانشگاهها از نیروی ارتش هم استفاده کرد و آنهم کلاً کمتر از یک هفته شد.
ایران ارگانهای مسلح متنوع و موازی زیادی دارد که اصلاً ساخته شدند برای وضعیتی مثل الان. نمودار روابط ارگانهای مسلح ایران تعمداً بسیار پیچیده است. این که صرفاً منتظر باشیم تا یک ارگان (مثلاً ارتش) بتواند وارد شود و بازی بقیه ارگانهای مسلح را به هم بریزد سادهلوحانه است. چنین اتفاقی نخواهد افتاد. ارگانی مثل ارتش در بهترین حالت ممکن است بیطرفانه گوشهای بماند و علیه مردم وارد فضای اعتراضات نشود. این حداکثر امیدی است که میشود به این ارگان داشت.
حالا نتیجه بحث:
آنچه در سال ۲۰۱۱ در تونس انفاق افتاد با تمام نظریههای متداول درباره انقلابها تضاد داشت و یک پدیده کاملاً جدید بود. آنچه الان در ایران اتفاق میافتد با قضیه تونس و باقی کشورهای عربی از جهاتی متفاوت است ولی از یک جهت شبیه: اینکه این اعتراضات هم با تمام چیزهایی که تاکنون درباره انقلابها دیدیم و خواندیم متفاوت است.