زیتون – امین بزرگیان
الف: بهنظر میرسد که حکومت قصد دارد با فشار و تهدید و ابلاغیه وضعیت حجاب را به قبل از جنبش برگرداند. باید امید داشت نیروی مردم باز آزادی را متذکر شود. این نیرو را اما اپوزیسیون راست با توهمات و انحرافهایی که ایجاد کرده، تضعیف کرده است. مدام گفتند، حجاب مسأله اصلی نیست و به این توجه نکردند که این «بیحجابی» دستاوردی بزرگ بوده که غیب کردن آن حمله به قدر مشترک تمام نیروهاست. حکومت میخواهد حجاب را به پیش از جنبش برگرداند تا به جامعه بگوید جنبش مهسا هم نتیجهای نداشت. مسأله حجاب و زن گرانیگاه است.
در واقع بر دستگاه حکمرانی دو نیرو مؤثرند: حکومتشوندگان و طبقه حاکم. وقتی حکومتشوندگان به دستگاه حکمرانی برای تغییر فشار وارد میکنند و آن را به عقبنشینی مجبور میکنند، طبقه حاکم به صرافت میافتد که عقبنشینی را جبران کند. جامعه پویا جامعهای است که میتواند از زمینهای تصرفکردهاش مراقبت کند. بر دور آن دیواری تا جنگ بعدی میکشد. جنبش فعلی بیش از تدارک برای جنگ بعدی به مراقبت از زمینهای فتحکردهاش در برابر طبقه حاکم نیازمند است. برای اینکار هیچ راهی وجود ندارد جز اینکه به دستگاه حکمرانی نشان داد برای خودش بهتر است که طبقه حاکم را کنترل کند.
حملات سنگینی در ادارهجات، دانشگاه، کتابخانه و غیره به بیحجابها تحت عنوان «قانونگرایی» آغاز شده است. بهنظر میرسد که حکومت بعد از دست دادن خیابان و گشت ارشاد و واگذاری آن به نیروهای آتش به اختیار، مصرّ است نهادهای دولتی را همچنان با حجاب نگه دارد. در این مرحله از جنگ شهروندی، پاسخ جامعه تعیینکننده است. نزاع به مرحله حساسی رسیده است. حکومت پس از یک یا چند عقبنشینی و تجدید نیرو به فکر پس گرفتن برخی مناطق است تا خود را از فشار حامیانش نجات دهد. مقاومت در این مقطع نه فقط حفظ زمینهای اشغالی که سرگرم کردن حکومت در جبههی جنگی تازه است.
ب: رهبر نظام در سخنان اخیرش بر این نکته تایید کرد که حجاب، هم مسألهای شرعی است و هم مسالهای قانونی. تأکید او بر دومی همگان را بر این مسأله توجه میداد که عدم اعتقاد به حجاب نمیتواند توجیهکنندهی بیحجابی شود. در واقع او بر این نکته تأکید کرد که حافظ حجاب در جمهوری اسلامیِ متأخر قانون است و نه ایدئولوژی.
جمهوری اسلامی در حیات اولیهاش، با برقراری پیوند ذاتی میان حجاب و مذهب مقدمات قانونی کردن حجاب را فراهم کرد. به مرور زمان با تضعیف آن پیوند ذاتی، چیزی جز «قانون» باقی نماند.
نکته جالب این است که قانون حجاب در فرآیند سیاسی شدن مجدد جمعی از میانه دهه هفتاد بدین سو نه تنها ارتباطش را با باورهای عمومی به مرور زمان از دست داد و شکلی از «زور» را پیدا کرد، که ارتباطش با خود مذهب را نیز از دست داد. میدانیم که شکل تحققیافتهی قانون حجاب دیگر ارتباط چندانی با مذهب نداشت و دولت از حجابی مراقبت میکرد که حتی مذهبی هم نبود. در واقع، آنچه در فقه شیعیِ مسلط حجاب دانسته میشود، چیزی بسیار متفاوتتر از آنچیزی است که سالها در خیابانها (بدون آنکه جرم باشد) دیدهایم.
سیاستهای نظام درباره حجاب امروزه به قانونی پوچ مبدل شده که نه مورد تایید و احترام جامعه است و نه مورد تأیید و احترام نهاد مذهب. مسأله حجاب مثال برجستهای از یک وضعیت هستیشناسانهی کلی سیاسی است. رهبر دوم نظام با از دست دادن جامعهی معتقدی که رهبر اول در اختیار داشت به اجبار برای حفظ وضعیت کمکم به سنگر «قانون» موجود پناه برده است. در واقع وی به سبب خصایل جدید جامعه، ایدئولوژی را واگذاشته است. این وضعیتِ تازه شکلی نیهیلیستی به «قانون» بخشیده است که معنایی در پس خود ندارد.
نظام و رهبر و قانون حافظان «حجاب اسلامی» نیستند؛ آنها در نزاع فرهنگی با جامعه، حجاب اسلامی را در طی سالها به کل از دست دادهاند. تنها آنچه باقی مانده «حجاب اجباری» یا قانونی است که آن نیز به صراحت مورد حمله جامعه قرار گرفته است. بعد از فروپاشی حجاب اسلامی، سنگر بعدی حجاب اجباری است. اگر اولی برای نظام این معنی را میداد که «تهاجم فرهنگی» را باید جدی گرفت، دومی این معنا را میدهد که حملات پیش رو به «قانون»، مشروعیت آن و نهادهای سازندهاش است.
بهطور خلاصه میتوان گفت، اگر رابطه میان مذهب و حجاب، قانون دولتی حجاب را در بدو امر ایجاد کرد با تضعیف و از بین رفتن این رابطه توسط خود حکومت در وضعیت متأخر، مشروعیت قانون حجاب به مثابه قانون هم از بین رفته است؛ و نظام موجود در این مشروعیتزدایی نقش مهمی را بطور ناخواسته بازی کرده است.