امروز صدمین، زادروز، استاد «عبدالرحمان شرفکندی»، متخلص به «هژار»، شاعر، نویسنده، مترجم، فرهنگنویس، واژهشناس، محقق، مفسر و عکاس کُرد است.
عبدالرحمان شرفکندی،(زاده ۲۵ فروردین ۱۳۰۰ در مهاباد و درگذشته ۲ اسفند ۱۳۶۹ در کرج)، متخلص به “هژار” ، شاعر، نویسنده، مترجم، فرهنگنویس کرد است.
پدرش مشهور به ملا محمد بور، مردی روحانی و متدین بود که از راه کسب و کار امرار معاش میکرد. عبدالرحمن دو ساله بود که دامان محبت مادرش را از دست داد و از همان آوان کودکی سختی و تلخی زندگی را تجربه کرد. زندگینامه استاد «هژار موکریانی»، به قلم خودش، با نام «چیشتی مجیور» کتابی بسیار شیرین و عبرت آموز و حاوی نکات تاریخی فراوانی است.
چنانچه ماموستا هژار در این کتاب عنوان کرده اند؛ «با شروع پنج سالگی، نزد پدرش الفبا و قراﺌت قرآن را آغاز کرد و سپس مدتی به مکتب خانه رفت و از آنجا رهسپار خانقاه شیخ برهان شد و پس از فراگرفتن مقدمات، به روستاهای اطراف عزیمت کرد و در کلاس تنی چند از مدرسین علوم اسلامی آن زمان حاضر شد. او زمانی که پا به سن جوانی گذاشت، لذت دانستن را دریافته و عاشقانه به دنبال کسب علم بود.
اما پدرش ناگهان در گذشت و بار سنگین مسؤلیت مراقبت از خواهر و برادران کوچکش را بر دوش هژار، هفده ساله، گذاشته شد. در حالی که پدرش از خود مختصری ملک و انبوهی قرض بر جای گذاشته بود.
هژار ناچار درس و تحصیل را رها کرد و به کسب و کار روی آورد و با تلاش بسیار توانست سروسامانی بگیرد و به نان و نوایی برسد. ازدواج کرد و به قول خودش فرشته رحمتی به خانه بُرد که در سایهاش آرامش یافت و در کنارش سختی و خستگی کار روزانه را از یاد برد. اما ستارهی بلند بخت او بزودی افول کرد و پس از دو سال، دست اجل مونس دلسوزش را از او گرفت.
با همه مشکلات شهرنشینی، به مهاباد نقل مکان کرد، چرا که برادران، وقت مدرسه رفتنشان فرا رسیده بود و او به هیچ روی راضی نمیشد که بیسواد بمانند و از طرفی هم جز در شهر امکانی برای تحصیل ایشان وجود نداشت.
نیاز به امکانات بیشتر موجب شد که کسب و کارش را رونق بیش تری بدهد. در شهر خانهای خرید و به سر و وضع بچهها رسید. بار دیگر ازدواج کرد و این بار نیز زنی بسیار فداکار ومهربان نصیبش شد
ناگفته نماند که با همهی گرفتاریها، علاقهی شدید عبدالرحمن جوان به زبان و ادبیات کردی چنان بود که تا آن سالها، بسیاری از دیوان شعرای کرد زبان را خوانده بود و بیشتر آنها را از حفظ داشت. به علاوه از همان سنین نوجوانی در خود استعداد و توان شعر سرودن را میدید؛ اما مخالفتهای شدید پدرش، او را از شاعر شدن باز داشته بود.
عبدالرحمن شرفکندی جز نخستین کسانی بود که در جمعیت تجدید حیات کردستان عضو شد. آنگاه بود که به خود اجازه داد شاعری را از سر گیرد و در بیان محرومیت مردم و بیداد شاهان و حاکمان شعر بگوید، تخلص «هژار» را برگزید و با خود عهد کرد که هیچگاه به خاطر مال و مقام، دست به قلم نبَرد و جز در راه مبارزه با ظلم و جهل شعر نگوید.
اشعار نغز و دل انگیز «هژار» به زودی به دلها راه یافت و وارد زبان خاص وعام شد. «شاعر ملی» لقب گرفت و نخستین دیوان اشعارش، که ﺋاله کوک نام داشت، چاپ و منتشر شد.
سپس قرار دستگیری او از سوی رژیم شاهنشاهی صادر شد اما در فرصتی از حبس گریخت و راهی عراق شد. داستان زندگی هژار در عراق، سراسر حکایت تحمل فقر و محرومیت در عین آزادگی است. ماجرا پشت ماجرا و پر از فرازو نشیب. سالها با نام مستعار زیست و برای گذراندن زندگی، به انجام سختترین کارها دست زد. اما در این احوالی از مطالعه دست نکشید و همواره بخشی از مختصر دست مزدش را به خرید کتاب اختصاص میداد.
کار طاقت فرسا و سوء تغذیه بیمارش کرد و چون بیماریش به درازا کشید، توسط جمعی از دوست دارانش به بیمارستانی در جبل لبنان انتقال یافت. این بیمارستان کتاب خانه بزرگی داشت؛ حاوی کتابهای ارزشمند بسیار به زبان عربی. ماموستا هژار دو سال و چند ماه در آنجا به سر برد و در این مدت بیشترین اوقاتش را به مطالعه گذراند و اطلاعات و معلوماتش را در زمینه زبان و ادبیات و تاریخ عرب تکمیل کرد؛ طوری که چون بهبود یافت و به عراق بازگشت به عضویت در مجمع علمی آن کشور درآمد و مجال یافت که به تحقیق ومطالعهی بیشتری بپردازد و به علاوه برخی از اشعار و مقالاتش را منتشر سازد.
از روزی که ایران را ترک کرده بود ۹ سال میگذشت و اکنون برای نخستین بار ظرف این مدت، امکانی فراهم آمده بود که زن و فرزندش را پیش خود بخواند؛ تا پس از سالها در کنار هم قدری بیاسایند.
در آن سالها نوری سعید نخست وزیر عراق بود و حکومت پلیسی وفشار و سانسور بیداد میکرد دیری نپایید که روحیه ظلم ستیزی و قلم توانای هژار او را در شمار مخالفان حکومت در آورد و چون به هیچ روی حاضر به همکاری با دستگاه حکومتی نشد، ناگزیر پیش از آنکه دستگیر شود، همسر و دو فرزندش را به یکی از دوستان سپرد و خود مخفیانه به کردستان سوریه گریخت. در آنجا یک سال دور و بیخبر از خانوادهاش به سر برد و پس از این مدت موفق شد که ایشان را نیز نزد خود بخواند و به این گونه بار دیگر و در غربتی دیگر دور هم جمع شوند.
پس از ۳ سال اقامت ماموستا هژار در کردستان سوریه، یعنی در تابستان سال ۱۹۵۸ میلادی، عبدالکریم قاسم در کشور عراق کودتا کرد و زمام امور را به دست گرفت. پس از چندی ملا مصطفی بارزانی نیز از شوروی به عراق بازگشت و برابری حقوق کرد و عرب را در آن کشور مطرح کرد. هژار بیدرنگ به عراق بازگشت و بدو پیوست.
پس از سال ها تلاش و مجاهدت سرانجام در سال ۱۹۷۵ میلادی که نهضت کردستان عراق شکست خورد و شمار فراوانی از کردهای عراقی ناگزیر به ایران پناهنده شدند. به اصرار مصطفی بارزانی، ماموستا هژار نیز به ایران بازگشت و در عظیمیه کرج ساکن شد.
بار دیگر و برای چندمین بار، باز زندگی را از صفر شروع کرد و برای تأمین معاش و گذران زندگیِ خود و فرزندانش، به تکاپو افتاد. در دانشگاه تهران ترجمه مجموعه قانون در طب، تألیف ابو علی سینا را به او پیشنهاد کردند. با ترجمه اولین کتاب از این اثر، در محافل علمی وادبی راه پیدا کرد و به عضویت فرهنگستان زبان فارسی در آمد».
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه سال ،۱۳۵۷ استاد در زمینه کار مورد علاقهاش، یعنی تحقیق دربارهی زبان و ادبیات کردی به فعالیت مشغول شد. با تلاشی سخت و خستگی ناپذیر، بیشتر ساعات شبانه روز را به تحقیق و تألیف و ترجمه مشغول بود و در سایهی این کار پیگیر، آثار ارزشمند و کم نظیری را در زمینههای مختلف علمی و ادبی و فرهنگی، از خود به یادگار گذاشت؛ که از جملهی آنها (شرح دیوان اشعار شیخ احمد جزیری)، (ترجمهی دوره کامل قانون در طب اثر ابن سینا)، (گرد آوری فرهنگ جامع لغات هه نبانه بورینه، کردی به کردی و کردی به فارسی)، (چیشتی مجیور، زندگینامه) و بالاخره (ترجمهی کامل قرآن کریم به کردی) را میتوان نام برد.
کار مداوم، بیخوابی، شمع زندگی این ادیب برجسته را به سوی خاموشی برد. تا آنکه سرانجام در روز پنجشنبه دوم اسفند ماه سال ۱۳۶۹ ، جان پاکش به جوار یار شتافت.
پیکر استاد را به مهاباد منتقل کردند و در حالی که شهر در ماتم نشسته بود و جمعیت انبوهی از دور و نزدیک برای وداع با شص گرد آمده بودند، با تجلیل بسیار تا گورستان «بداغ سلطان» مشایعت شد و در میان سیل اشک و اندوه دوستدارانش در کنار یار دیرینش ماموستا «هیمن موکریانی» و در زادگاهش آرام گرفت.
بی شک در عرصه ادبیات زبان کردی، استاد «هژار موکریانی»، زبردست ترین مترجم و نویسنده بوده و همانند کیمیاگر از خاک، طلا می ساخت.
شخصیت ادبی استاد هژار به نحوی است که میطلبد در بخشهای مختلف و از زاویههای دید متنوع به بررسی و مطالعه آثار او پرداخته شود، برای نمونه می توان گاهی تنها از هژار نویسنده، هژار مترجم، هژار مفسر و یا هژار تاریخ نویس و یا هژار شاعر نام برد.
به گفته اکثر ادیبان، دیگر ادب کردی نمونه ایی اینچنین به خود نخواهد دید. او چنان با تار و پود ادبیات کردی در هم آمیخته است که نامش از نام ادبیات کردی سوا نیست.
ماموستا «هیمن موکریانی» در وصف «هژار موکریانی»، دوست و یار دیرینش گفته بود: «بی گمان هیچکس به اندازه «هژار موکریانی»، به زبان کردی تسلط ندارد. او قلم بسیار زیبایی در نثر و نظم دارد و به حق می توان گفت ترجمه کتاب رباعی های خیام چیزی از اصل کتاب کمتر ندارد و معنا و مفهوم شعر را در حین ترجمه به زبان کردی، حفظ کرده است و در عین حال به زبان کردی نیز خدمت بزرگی انجام داده است».
برگ زرین دیگر ماموستا هژار در امر ترجمه، ترجمه کتاب قانون در طب، از ابوعلی سینا از عربی به فارسی است و همانگونه که خودشان می فرمایند: «رمز قلم این نویسنده را کشف کردم».
اهمیت ترجمه این کتاب در این است که در طول هزاران سال هیچ فارسی زبان مسلط به زبان عربی جرات ترجمه این کتاب را نداشته است، اما ماموستا هژار ترجمه ایی بسیار دقیق این کتاب را در 9 جلد کتاب به زبان فارسی به سرانجام رساندند و این کتاب به عنوان یکی از برجسته ترین آثار ترجمه ی ایران مطرح است.
ترجمه قانون در طب ابوعلی سینا، در شرایطی صورت پذیرفت که قبل از وی چندین استاد مطرح و برجسته فارس زبان دانشگاهی از ترجمه آن وامانده بودند؛ در این ترجمه تسلط کامل استاد بر زبان عربی و لهجه های متفاوت عربی و همچنین لهجه های متعدد زبان کردی و فارسی همانند برج و بارویی عظیم میزان خودنمایی مردی خاکی ولی در دانش بی بدیل را به عرصه ادبیات تقدیم نمودند.
از دیگر آثار این استاد گرنقدر کُرد، می توان به شاهکار زیبای رباعیات خیام که با عنوان «چوارینه کانی خه یام» ترجمه ایی بسیار دقیق و بی نظیر به زبان کردی از استاد «هژار موکریانی» است که در حق آن گفته می شود این کتاب تنها یک ترجمه از رباعیات خیام نیست بلکه در نوع خود می تواند کتابی مستقل و سوا از منبع اصلی هم محسوب شود.
همچنین ترجمه «شرفنامه ی بدلیسی» که حاصل 6 ماه تلاش مستمر ماموستا هژار برای ترجمه آن به کردی سورانی است. کتابی که منبع بسیار برجسته ایی برای مستشرقانی به شمار می رود که درباره ی کردها و تاریخ آنها مطالعه می کنند، دیگر شاهکار اوست.
سایر تالیفات و ترجمه های ماموستا هژار شامل؛ ترجمه قرآن کریم به زبان کردی، ترجمه «مم و زین» احمد خانی از کرمانجی به موکریانی، ترجمه «فرهنگ عمید» به کردی، ترجمه «پنج انگشت یک مشت است» اثر بریژید، «شرح و تفسیر دیوان ملای جزیری»، «تالیف تاریخ اردلان»، «تاریخ سلیمانیە» (میژووی سلیمانی)، «روابط فرھنگی ایران و مصر» ترجمه از عربی، «البلاد و اخبارالعباد» زکریا قزوینی از عربی به فارسی، «ھوزی لە بیرکراوی گاوان»، نوشته دکتر مصطفی جواد از عربی به کردی، «به یتی سه ره مه ر» و کتاب های دیگری همچون «ئالە کوک»، زندگینامه «چیشتی مجیور»، دیوان شعری «بو کوردستان»، دیوانی «ھه ژار»، جمع آوری و چاپ اشعار شاعرانی چون شامی کرماشانی و … از گنجینه ارزشمند ایشان به شمار می روند.
این ادیب کرد، یادگار گرانبهای دیگری هم در عرصه فرهنگ نویسی به ادبیات کردی تقدیم کرده است. کتاب «هه نبانه بورینه» که حاصل سال ها تلاش ماموستا هژار برای جمع آوری لغات کردی است و اکنون به عنوان یک کتاب فرهنگ لغات کردی در دسترس است.
کرد پرس گزارش/ تانیا شعفی
منابع:
چیشتی مجیور، هژار موکریانی
تاریخ مشاهیر کرد، بابا مردوخ روحانی