۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹ فرزاد کمانگر، علی حیدریان، شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان را مخفیانه اعدام کردند.
کانال تلگرامی شورای هماهنگی تشکل های فرهنگیان ایران به مناسبت سالگرد اعدام فرزاد کمانگر، متتنی را که جعفر ابراهیمی در سال ۱۳۹۸ نوشته، بازنشر کرده است:
مقاوم و پرشکوه
به سان کوه
به سان شاهو
یادت گرامی
رفیق کوه و کمر
یادت گرامی
رفیق شعر و شاملو
یادت گرامی
رفیق کودکان محروم
گفته بودی
نسیم یادت را خواهد برد
از میان میلهها و بلندی حصار
حالا کودکان دیروز
زنان و مردان رنج کشیده امروز
برایت دست تکان میدهند
برای نسیمی که از لابلای بلوط های شاهو میگذرد
وقتی میگویند
یادى ئازیزت پیروز
یکی از نسیم می پرسد
گور بینشانش کجاست؟
و نسیم تا اعماق قلبش نفوذ میکند
نامت جاوید
رها از بند
رفیق بیکفن
فرزاد
“یئلماز”
هجده اردیبهشت ۱۳۸۹ ، تلفنهای اندرزگاه هفت زندان اوین قطع شد تا هفته معلم تمام نشده فرزاد را اعدام کنند.
محبوبیت و بیگناهی فرزاد چنان بارز بود که زندانبان مجبور شده بود حکم را در سکوت اجرا کند، بخاطر همین تلفنها را قطع کرد تا کسی انتقال فرزاد و علی حیدریان را برای اعدام به بیرون اطلاع ندهد.
بجز فرزاد کمانگر و علی حیدریان، آنسوتر فرهاد وکیلی را از بند ۳۵۰ زندانیان سیاسی و شیرین علمهولی را از بند زنان فراخواندند و به همراه یک زندانی سیاسی دیگر به نام مهدی اسلامیان به دار آویختند.
فرزاد سحرگاه ۱۹ اردیبهشت اعدام شد، یعنی در آخرین روزِ هفته معلم تا پیامی باشد برای کسانی که فکر می کنند دوران دهه طلایی شصت به پایان رسیده است در خرداد ۸۸ نئو خطامامیها برای بازگشت نخستوزیر این دوران به قدرت، مردم را به اعتراض دعوت کردند و وقتی با هزینه روبرو شدند مردم را تنها گذاشتند. نخستوزیر آن دوران طلایی، گویی تازه متوجه عمق فاجعه شده است اعدام ۱۹ اردیبهشت را محکوم کرد. اشتباه محاسبه نخستوزیر این بود که موقع محکوم نمودن اعدام ۱۹ اردیبهشت یادش رفته بود در دهه اعدامها نخستوزیر بوده است با وجود این، او خط قرمز را رد کردهبود، مجازات شد.
اعدام پنج زندانی سیاسی یک پیام روشن پس از اعتراضات ۸۸ داشت و آن این بود که سیستم اگر بخواهد هنوز قادر است به راحتی به دهه شصت برگردد حتی اگر آمران و دستاندرکاران آن دهه رنگ عوض کرده و لباس اصلاحطلبی پوشیده باشند.
به دنبال انتشار خبر اعدام خانواده و دوستان اعدامیها به اوین سپس به بهشت زهرا مراجعه کردند تا از او رد بیابند هرگز محل دفنشان را به دایه سلطنه، مادر فرزاد، و سایر خانوادهها نگفتند اما گویی آن گونه که فرزاد همیشه میگفت نسیم یاد او را از از اوین تا شاهو و از شاهو تا سلیمانیه و روژوا با خود برده بود.