پخشان عزیزی، روزنامه‌نگار، مددکار اجتماعی و زندانی سیاسی کورد محبوس در زندان اوین، توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به اعدام محکوم شد.

بر اساس حکمی که توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری صادر و روز سه‌شنبه دوم مردادماه، به پخشان عزیزی در زندان اوین ابلاغ شده، وی از بابت اتهاماتی از جمله عضویت در جمعیت‌های معارض کشور پس از اتهام بغی، به اعدام محکوم شده است.

این فعال زن کرد در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۴۰۲ توسط نیروهای وزارت اطلاعات در تهران بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. او که در دوران بازداشت از حق داشتن وکیل محروم بود و برای اخذ اعترافات اجباری تحت‌فشار و شکنجه قرار داشت در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۲ از بند ۲۰۹ زندان اوین به بند زنان این زندان منتقل شد.

پخشان عزیزی، اهل مهاباد و فارغ‌التحصیل مددکاری اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران، پیش از این نیز سابقه بازداشت توسط نیروهای امنیتی را داشته است. او اولین بار در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۸۸ در گردهمایی اعتراضی دانشجویان کورد دانشگاه تهران علیه اعدام‌های سیاسی در کوردستان، توسط ماموران امنیتی بازداشت شد. وی پس از ۴ ماه بازداشت با قرار وثیقه آزاد شد.

مازیار طاطایی و امیر رئیسیان، وکلای پخشان عزیزی با بیان خبر صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی، به رسانه های خبری گفتند:

«متاسفانه شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران برای خانم پخشان عزیزی حکم اعدام صادر کرده است و این حکم امروز به ما ابلاغ شده و البته حکم بدوی است و  ما در حال تدارک لایحه فرجامخواهی و ثبت اعتراض به این حکم هستیم. »

رئیسیان در ادامه توضیح داد: «این حکم اعدام برای اتهام بغی صادر شده است و خانم عزیزی به عنوان فردی که فعالیت مسلحانه در جهت اهداف گروه باغی انجام داده است محکوم به اعدام شده است و این در حالیست که خانم عزیزی نه تنها در هیچ عملیات مسلحانه‌ای مشارکت نداشته است بلکه اساساً به مدت هفت سال در عراق و سوریه بوده است و در اثر جنایت‌های داعش، از سال ۹۴ ناگزیر به اردوگاههای آوارگان جنگ در منطقه روژاوای سوریه رفته و با توجه به اینکه مددکار بوده است به آوارگان و آسیب دیدگان کمک میکرده است. حتی در خود حکم نیز هیچگونه اشاره‌ای به هیچ عملیات و یا درگیری نظامی  خانم عزیزی با هیچ شخص حقیقی یا حقوقی دولتی یا غیردولتی ایرانی نشده است.»

 همچینین مازیار طاطایی هم در پاسخ به این پرسش که پس مصداق اقدام نظامی یا مسلحانه چه چیزی بوده است؟ گفت: «ببینید فقط این جمله عینا در حکم آمده است که: «ایشان به صورت مسلحانه در کشورهای عراق و سوریه تردد نموده است و در جنگ‌های داخلی سوریه مشارکت کرده است»

بنابراین برای ما هم مشخص نیست که خانم عزیزی که در خود حکم هم به عنوان مدرس حوزه زن‌شناسی معرفی شده است در چه اقدام مسلحانه‌ای مشارکت و دخالت داشته است؟! و بدتر اینکه فرض کنیم وجود یک عکس از متهم با سلاح در منطقه‌ای که مورد حمله داعش قرار گرفته است نشانه تردد وی در سوریه و عراق با سلاح باشد، سوال این است که بر فرض حمل سلاح در سوریه در زمان جنایات داعش و در منطقه‌ای که هیچ نیروی ایرانی نبوده است، چگونه مصداق تلاش نظامی و مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی تلقی شده است؟»

وکلای پخشان عزیزی در پایان ابراز امیدواری کردند که این حکم تغییر کند.

پخشان عزیزی، طی روزهای اخیر از زندان اوین در نامه‌ای شکنجه‌های بازجویان را شرح داده بود.

در بخش‌هایی از نامه ی وی آمده است:
 
«کتمان حقیقت و آلترناتیو آن
تقلا برای زنده‌ماندن را از همان اوان کودکی با داستان‌ها و لالایی‌های مادری که سختی‌های‌ زندگی را تا مغز استخوان کشیده بود و با صدای دلنشین‌اش از معنای زندگی و آزادگی می‌گفت یاد گرفت و قد‌کشید.
مدت‌ها بود که برای ماندن و یافتن راهی برای بودن و فراتر از آن، چگونه بودن شب و روز نمی‌شناخت. در اوج گرمای تابستان با یورش حدود ۲۰ نفر و با شیوه‌ ارعاب دولتی که به زعم خود تروریست گرفته‌اند (همان تروریستی که ارعاب در ملاءعام یکی از مبانی آن است!) و با دستانی از پشت بسته و سلاحی بر سر خود، نوجوان ۱۷ ساله‌ای که بعد از ۱۰ سال خاله‌اش را می‌دید و سه عضو دیگر خانواده‌اش به زمین خوابانیده می‌شود.

بین مرگ و زندگی مسابقه‌ای در جریان است. در ضعف شدید جسمانی دستانش را به دیوار سلول انفرادی گرفته تا نیفتد. دیوار همان سلولی که در سال ۸۸ نیز به همان اتهام کردبودن و زن‌بودن، در آن نگهش داشته بودند.
صدای سرفه‌های پدرش را که غده سرطانی‌اش تازه جراحی شده و یک بار سکته کرده از بند ۳ می‌شنود و نگران وضعیت روحی و جسمی دو عضو دیگر خانواده‌اش است.
در همان روز اول بازجویی، پیشنهاد قضایی‌نشدن پرونده و فیصله‌ همه‌چیز بی سر و صدا داده می‌شود!
بارها در بازجویی به دار می‌کشیدنش. ۱۰ متر به قعر زمین فرو می‌بردنش و باز بیرون می‌آوردند و سرخورده و شکست‌خورده‌ اجتماعی قلمدادش می‌کردند. حافظه تاریخی پر از وقوع این حادثه‌ است. از همان کودکی مهر تجزیه‌طلبی و جنس دوم خورده و به عنوان شهروند محسوب نگشته بود. ما برای اقتدار مرکزی، کوچکیم، عددی نیستیم ولی برای احکام، سنگین‌ترین و بزرگ‌ترین.
بار دیگر در بازجویی سرخوردگی اجتماعی و شکستش به او گوش‌زد می‌گردد.
اگر اراده‌ زن را به عنوان یک انسان دارای عزت نفس سِقط نمایی، دیگر جایی برای زندگی آزاد وجود ندارد و این به معنای افول از معیارهای انسانی- اخلاقی- سیاسی است، آنجا که زندگی با هویت خود، از معنا تهی می‌گردد، شکل تدافعی به خود می‌گیرد و زندگی به مرحله عصیان پا می‌گذارد.
بارها به صندلی کوبیده می‌شود. توهین‌ها، تحقیرها و تهدیدها در بدترین شرایط روحی و جسمانی که حاصل اعتصاب طولانی و ۵ ماه سلول انفرادی دهشتناک‌ترین شکنجه سفید است و فشارهای هویتی و تاریخی، فضای اتاق را پر می‌کند. شکنجه‌هایی که قطره کوچکی از تاریخ است، مشت‌های گره کرده بازجو به عنوان دولتمرد که هر بار اقتدارش را به رخ می‌کشد، نعره‌ای که باز فریاد می‌شود، چرا کتمان حقیقت می‌کنی؟!
بزرگترین حقیقت اجتماعی، یعنی زن را، هویت‌اش را، کردبودن، زندگی و آزادی را کتمان کرده‌اید، کدام حقیقت و کدام کتمان؟! …

اولین جنازه‌ای که دیده بود، خدیجه که توسط همسرش و برادرش دستانش گره زده و سوزانده شده بود. عهد کرده بود در دفاع از حقوق زنان دست نکشد.
به زور بر صندلی جای گرفت، تهدیدها، تحقیرها باز از سر گرفته شد.
بعد از سرخوردگی و عدم موفقیت پرونده ۸۸ تان به دلیل خفقان فضای سیاسی–اجتماعی،فرسنگ‌ها از میهنم (آنجایی که آغوش مادری بود) فاصله گرفتم. معنای زندگی بی‌معنا شده بود.

تمامی فعالیت و تلاشم در راستای خدمت‌رسانی و ادای دین تاریخی نسبت به تجارب زیسته‌ام وسرکوب‌های تاریخی‌ام بوده که صد البته اعتقاد راسخ دارم به اینکه راه درست رسیدن به یک جامعه دموکراتیک نیز اساسا از اتخاذ شیوه‌ای دموکراتیک برای برساخت جامعه اخلاقی-سیاسی‌ای است که مردم خود مسائل اجتماعی را به مشورت می‌گذارند، دغدغه‌شان کنند و راه حل بیابند. مشارکت حداکثری مردم در حل مسائل جامعه انسجام اجتماعی و راه برون رفت از بحران خواهد بود و این عین زندگی با علم زن است که تحقق دموکراسی به تحقق آزادی منجر خواهد شد.
پخشان عزیزی
جولای۲۰۲۴
زندان اوین»