«مجید زارعی» نایب دبیر اتحادیه علمی روانشناسی و مشاوره کشور در یادداشتی به مناسبت ۱۶ روز نارنجی مبارزه علیه خشونت زنان به یکی از این نوع خشونت ها در جامعه پرداخته است.

خشونت علیه زنان از دیرباز در جوامع مختلف صرف نظر از هرگونه طبقه، مذهب و نژاد وجود داشته است. یکی از اشکال خشونت علیه زنان که توسط افراد غریبه، در بیرون از محیط خانواده و در مکان های عمومی رخ می دهد، همان داستان نام آشنای غم انگیز «مزاحمت های خیابانی است».

مزاحمت‌های خیابانی در عصر کنونی یکی از معضلات موجود در جامعه است به نحوی که این مساله یکی از اشکال ممنوع تبعیض جنسی علیه زنان است که عرصه عمومی را به محیطی ناامن و نامطلوب برای فعالیت اجتماعی آنان تبدیل می‌کند. مسئله ای که دلایل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و اخلاقی خاص خود را دارد. باید اشاره کرد که به لحاظ اخلاقی جامعه ایران دچار بداخلاقی و کم اخلاقی شده است و تجاوز به حریم دیگران به دلایل پیدا و پنهان به آسانی در اجتماع ما صورت می گیرد. این تجاوز به حریم منحصر به زنان نیست اما به علت این که جامعه ما هنوز مردسالار است و ساختار فرادستی و فرودستی هنوز بین زنان و مردان وجود دارد خشونت علیه زنان در جامعه ما بیشتر پیش چشم می نشیند.

مشکل و ایرادی که در همه جای دنیا وجود دارد و ایران هم از آن مستثنی نیست. به طوری که امکان دارد هر زن یا دختری در جوامع، به میزان مسافتی که طی می کند یا مدت زمان حضورش در سطح خیابان ها و در هر تردد شهری، چندین مرتبه  به لحاظ مزاحمت های کلامی، فیزیکی و چشمی (نگاه نامناسب و آزاردهنده) از سوی برخی مردان مورد آزار و اذیت قرار گیرد و شاهد بداخلاقی های مکرر و تجاوز به حریم و حقوق انسانیشان به اشکال متفاوت باشند.

مزاحمت یا آزار خیابانی که تنها یکی از اشکال خشونت علیه زنان است و معمولاً همه آنان را در سنین مختلف و در موقعیت های متفاوت تهدید می کند. مزاحمت های خیابانی به عنوان نوعی از خشونت علیه زنان که جنسیت زن را مورد تحقیر قرار می دهد و یکی از آشکارترین جنبه های آزار جنسی در سطح عمومی اجتماع است. نتیجه اینکه وجود مزاحمت های خیابانی به عنوان مصداقی از تبعیض جنسیتی و ناکارآمدی قوانین در جامعه علاوه بر پیامدهای منفی روانی برای فرد موجب به حاشیه رفتن زنان و بازتولید مردانگی هژمونیک می شود

هرچند اعمال خشونت علیه انسان ها در تمام ادوار تاریخ با شدت و ضعف وجود داشته است. که در طول تاریخ زنان و دختران در مقابل خشونت های پیدا و پنهان اجتماع آسیب پذیرتر از مردان بوده اند و کماکان این داستان غم انگیز در جوامع مختلف، با مقدارهای متفاوت وجود دارد. به دیگر سخن، هرچند وجود این معضل، مداوم در حال نادیده گرفته شدن است، اما قربانیان این خشونت ها شامل طیفی گسترده می شود؛ از کاهش اعتماد به نفس و خود سرزنشی گرفته تا کسانی که جانشان و روحشان را در نبود امنیت از دست داده اند.

بنابراین مفاهیم امنیت و خشونت دارای ماهیت چند بعدی هستند. این مفاهیم به مدد نظریه های گوناگونی که هریک در قالب رویکرد متفاوتی قابل بحث است، اما با توجه به اینکه در کدام پارادایم فکری به دنبال جواب هستیم، یا نگاه مان به کدام مکتب فکری مسلح هست، از دلایل فردی و روانشناختی گرفته تا دلایل اجتماعی و فرهنگی، طیفی است که امکان دارد پاسخگوی سوالات ما باشد.

ابوث و والاس در همین باره این طور توضیح می دهند که: «گاه ممکن است برای توجیه رفتاری که برایمان کاملا غیرقابل فهم است راه دیگری در پیش بگیریم و فرد مرتکب را بیمار روانی بدانیم، یعنی بگوییم دیوانه است و بنابراین مسئول عمل خود نیست. راه دیگر برای توضیح جرم و بزهکاری آن است که گفته شود این رفتار نتیجه شرایط اجتماعی محیط زندگی فرد مجرم یا ناشی از تجربه هایی است که از سر گذرانده، در اینجا غالبا با دو دسته توجیه روبرو می شویم: گروهی گناه را به گردن نحوه تربیت فرد و خانواده می اندازند و گروه دیگر علت را «بد» بودن محیط اجتماعی پیرامون او می دانند» و ما هم، هر دو را به مقداری متفاوت حایز اهمیت و توجه ژرف و عمیق می دانیم.

در تعریفی که مگارژی ارائه می دهد، خشونت به معنای اشکال افراطی رفتار پرخاشگرانه است که احتمالا باعث آسیب های مشخص به قربانی می شود. مزاحمت های خیابانی و مزاحمت های جنسی نوعی خشونت علیه زنان است که اغلب این مزاحمت ها توسط افراد غریبه در بیرون از خانواده و در مکان های عمومی رخ می دهد.

مزاحمت های جنسی در مکان های کاری به شکل مزاحمانی چون رئیس، همکار و اشخاص صاحب قدرت در مکان و زمان خاص فرد صورت می گیرد و معمولا مزاحم برای قربانی یک فرد شناخته شده است، اما در اشکال دیگر مزاحمت خیابانی که در مکان های عمومی (مانند خیابان ها، معابر و پارک ها) و مکان های نیمه عمومی چون (سالن سینماها، تئاترها و رستوران ها) اتفاق می افتد، که به آنان «مزاحمان جنسی»، «مزاحمان خیابانی» و «مزاحمان بیگانه» می گوییم که معمولا یک فرد غریبه است.

مزاحمت خیابانی عمدتا متوجه زنان بوده و در بسیاری از موارد دارای جنبه جنسی به صورت کلامی و غیرکلامی یا بدنی است. در یک طبقه بندی از انواع مزاحمت های جنسی در عرصه عمومی شامل ۱۳ گونه مزاحمت، به دست آمد که در قالب ۴ مؤلفه بصری (شامل نگاه های خیره، خیره شدن به بدن، ایما و اشاره های توهین آمیز)، کلامی (شامل سوت زدن یا صدا کردن، متلک گویی، دادن شماره تلفن، تعریف و تمجید از ظاهر فرد، مسخره کردن و اظهارات آزاردهنده و توهین آمیز)، تعقیبی (شامل تعقیب با ماشین و تعقیب با پای پیاده) و لمسی (شامل تنه زدن، لمس کردن بدن، مزاحمت لمسی در تاکسی) را شامل می شود که معمولا توسط مردان غریبه در مکان های عمومی و نیمه عمومی نسبت به زنان اعمال می شوند.

این نکته را هم باید خاطر نشان کرد که مردان گاهی اوقات از روی ناآگاهی و ندانم کاری در مزاحمت های خیابانی متلک گویی می کنند و قصدشان برقراری ارتباط و دوستی است غافل از اینکه این نمونه از رفتار و گفتار موجب تخریب روح و روان زنان خواهد شد. برخی از مردان هم با متلک گویی احساس قدرت می کنند؛ به نظر می رسد متلک گویی و آزار دادن های خیابانی زنان بخشی از فرایند مردانگی و جزو نمودهای آن در جامعه است. گاهی هم دلیل آزارهای خیابانی آسیب رساندن به دیگران به منظور تخلیه هیجانی و تسکین ناکامی در ناخودآگاه فردی خود است.

این نوع خشونت ها، اگر چه در فضای وسیعی در گستره خیابان رخ می دهد، اما از این جهت که به ندرت مورد توجه قرار گرفته، آن را بخش در سایه می نامند. این بی توجهی تا آنجاست که در بسیاری از موارد از دید قضات، قانون گذاران، مسئولان، فرهیختگان و فعالان اجتماعی هم پنهان مانده، ولی آسیب های آن ممکن است باعث راندن زنان از صحنه های اجتماعی شود یا حضور آنان و حقوق فردی و حریم خصوصی آنان را با مشکلات زیادی مواجه سازد.

به همین خاطر؛ در این موقعیت غم انگیز، پرداختن و تحلیل این مسئله و روشن نمودن زوایای آشکار و پنهان آن توسط افراد ذیصلاح، می تواند اولین گام برای کاستن از میزان آن باشد؛ ضمن اینکه باعث می شود اذهان عمومی نسبت به آن حساس تر شده و گام هایی برای تغییر شرایط بردارند.

در نهایت پیشنهاد می شود:

 ـ به منظور حمایت از زنان در برابر مزاحمت هایی از این دست، رسانه ها و نهادهای آموزشی و آگاهی دهنده، برای کم رنگ کردن کلیشه های جنسیتی که همواره زنان را به سکوت فرا می خوانند و اعتراض آنان را حتی زمانی که حقی از آنان ضایع شده نشان نمایانی از نبود متانت و وقار آنان می دانند تلاش کنند.

ـ  مقصر جلوه دادن زنان و دختران و تأکید بیش از حد بر این که شیوه های رفتار و ظاهر زنان، مردان را تحریک کرده و به کارهای خلاف عفت عمومی وا می دارد نه تنها از مشکلات نمی کاهد بلکه مانند شمشیری دولبه ای است که از یک سو مردان مزاحم را در این کار جسورتر کرده و از سوی دیگر زنان را برای این که مقصر قلمداد نشوند به سکوت وادار می کند.

ـ این دسته از مردان همواره باید بیاموزند که نگاه انسانی به زن را جایگزین نگاه ابزاری به او کنند و مهم ترین جایی که زنان و مردان آموزش می بینند نهاد خانواده است. لذا زنان و مردان ما نیازمند کسب هویت جدیدی هستند و آگاهی زن نقش اصلی را برای کسب حقوق برابر انسانی و حقوق برابر شهروندی دارد، که بتوانند مقتدرانه برای داشتن آن ایستادگی کنند.

ـ همچنین تغییر طرحواره ها و کلیشه های جنسیتی در کاهش آزارهای خیابانی می تواند بسیار موثر واقع شود (یعنی اینکه در داستان مزاحمت های خیابانی زنان با هرگونه پوشش باحجاب، بی حجاب، با آرایش و بی آرایش مورد این گونه مزاحمت ها قرار می گیرند و تبیین این مساله به طرحواره ها و کلیشه های ذهنی و مدل ذهنی ما بر می گردد)، به همین خاطر جامعه ما نیازمند بازسازی کلیشه های سنتی و گاه بیمار خود است. (منظور من از کلیشه ها، مجموعه ارزش ها، باورها و نگرش های اجتماعی است). تا زمانی که در منش ما زن فرودست باشد، نگاه ابزاری به زن که صرفا وسیله ای برای لذت بردن مرد است، از بین نمی رود و به تبع آن آزار خیابانی علیه زنان هم در جامعه وجود خواهد داشت، چرا که معتقدم در داستان مزاحمت های خیابانی «حجاب به پوشش تن نیست، بلکه به پویش روان آدمیست».

متاسفانه ساختار جامعه، خانواده، نهاد اجتماعی و نظام آموزشی ما هم به گونه ای است که زنان اغلب به شیوه های گوناگون از سمت خانه تا اجتماع “انکار و سرکوب” می شوند (گواه اجتماعی این مهم را می توان در فیلم گیرا و زیبای “هیس!  دخترها فریاد نمی‌زنند” به کارگردانی پوران درخشنده ـ پیش چشم، ذهن و گوش نشاند) چرا که در بسیاری از موارد زنان ترجیح می دهند در برابر آزارهای خیابانی سکوت کنند، سکوتی که در این مورد باعث تقویت و تشدید این دسته از خشونت های علیه خودشان خواهد شد. به طور مثال اگر زنی در برابر این تجاوزات قصد ایستادگی داشته باشد توسط ساختار جامعه، خودش مقصر قلمداد می شود و تبیین ابلهانه و سخیفانه ای چون «کرم از خود درخته» را بر زبان می آورند. بنابراین زنان ما ترجیح می دهند که در برابر این آزارها سکوت کنند تا در بروکراسی ادارات دولتی  و قضاوت های اجتماعی ناعادلانه و نامنصفانه (این و آن) اسیر و گرفتار نشوند. در نتیجه این بایگانی سکوت باعث می شود مزاحمان بی هیچ دغدغه ای به آزارهای خود ادامه دهند و زنان هم قربانی بمانند و با سکوت اجباری خود در برابر این آزارها، بهداشت روان خود را از دست دهند و در چاه افسردگی و انسان زدگی بیافتند و در عرصه های اجتماعی به یک نیروی منفعل، بدون اعتماد به نفس و سست عنصر تبدیل شوند به طوری که توان انجام کارهای معمول اجتماعی خود را نداشته باشند و از کارایی شان به شدت کاسته شود.

ـ بنابراین لازم است آموزش حقوق شهروندی و ایجاد قوانین حمایتی و افزایش امنیت اجتماعی و روانی زنان مورد توجه “دولت مردان و دولت زنان” در یک اجتماع رو به گذار و کم آموزش قرار گیرد.

ـ تحقق برابری جنسیتی (فارغ از برتری یا کمتری) و احترام به حقوق انسانی زن و مرد در نظر گرفته شود، که این فرهنگ در پی آن است که مرد و زن هر دو انسان هستند و هیچ کدام حق سروری و اعمال قدرت و تحقیر دیگری را ندارد.

ـ ایجاد و بازبینی در قوانین حمایتی؛ به طوری که که مزاحمت و خشونت علیه زنان جرمی سخت و سنگین شناخته شود و قانون و پلیس انتظامی با شخص مزاحم و اتومبیل هایی که برای زنان ایجاد مزاحمت می کنند برخورد جدی و قاطع از خود در اذهان بکارد و ماده ۶۱۹ قانون مجازات اسلامی، مزاحمت بانوان بیش از پیش ضمانت اجرایی پیدا کند و به رسمیت شناخته می‌ شود. (با توجه به متن ماده ۶۱۹ قانون مجازات، هرکس در اماکن عمومی و یا معابر باعث ایجاد مزاحمت بانوان و یا اطفال شود و یا این‌که با هرگونه الفاظ و حرکات مخالف شئون به آنان توهین کند، به حبس از دو الی شش ماه و یا تحمل ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌ شود).

ـ تغییر نگاه جامعه توسط دستگاه ها و سازمان های تربیتی به مسئله مزاحمت هم می تواند در این مسیر فراوان راهگشا باشد؛ که به جای سرزنش و انگ زنی به زنان و مقصر دانستن آنان، مزاحمت را یک تعدی به حقوق شهروندی زنان تلقی کنند.

ـ ضروری است زنان در مقابل مزاحمت سکوت نکنند و بدون احساس شرم و خجالت، با فرد مزاحم مقابله جدی و مقتدرانه داشته باشند و شخص مزاحم را با اعتراض و برخورد کافی و لازم، متوجه عمل نابهنجار و انسان ستیزانه خود نمایند و راه را بر مزاحمت و تعرض های بعدی ببندند. در واقع اگر مردان مزاحم بدانند که عمل آنان یک امر عادی یا یک حق مردانه نیست و اگر بدانند در صورت ارتکاب مزاحمت با واکنش های زنان و همین طور حمایت اجتماعی و قانونی از زنان مواجه می شوند، دیگر ادامه مزاحمت به آسانی گذشته نخواهد بود.

در نهایت با تمام این تفاسیر باید گفت که مزاحمت های خیابانی ریشه ای عمیق دارد که مستلزم آسیب شناسی متخصصان و فعالان اجتماعی و مدنی  بوده و ما باید به صورت اختصاصی به تمام مسایل جاری و ساری اجتماع خود عمیق بیاندیشیم و برای مهار بی احترامی به جایگاه والای آدمیان در این زندگی زودگذر ناماندگار چاره ای بیابیم؛ که همواره امیدوارم روزی توسط مدیران دولتی در قوانینی ساختاری پیش چشم، ذهن و گوش نشانده شود و دردی کاسته یا درمان شود.

چراکه (روز زن و پیام روز مبارزه با خشونت علیه زنان) و اهمیت آن، دقیقا روزی است که خشونت های مردانه و تحقیر زنان پایان یافته و الگوی این روز، شخصیتی با رویکردی انسانی فراتر از جنسیت و تعصب باشد!

ما به انسان ها امیدواریم، هر چند کم سو…!