پژار ملکی: تحولات خاورمیانە پس از حملە هفتم اکتبر حماس، بەحدی سریع و غیرقابل تصور است کە بەهیچ عنوان نمی‌توان مدعی پیش‌بینی آیندە تحولات سیاسی در این نقطە مهم از جهان را داشت. بەنظر می‌رسد جناح جمهوریخواە امریکا، با همکاری اسراییل [بەعنوان بازوی اجرایی سیاست‌های ایالات متحدە]، اندکی قبل از روی کار آمدن ترامپ در حال اجرای فاز دوم استراتژی جدیدش می‌باشد. و در این نکتە شکی نیست کە با روی کار آمدن ترامپ، سیر تحولات و دیزاین جدید خاورمیانە سرعت بیشتری بەخود خواهد گرفت.

ظاهرا غرب پس از شکست حزب‌اللە و حماس، اکنون را فرصت مناسبی برای حذف رژیم اسد دیدە است؛ وگرنە در دورە اول ترامپ، ایالات متحدە عملا رغبتی بە حذف اسد نداشت و تنها بە شلیک چند موشک کروز از دریای مدیترانە بە تاسیسات نظامی اسد اکتفا کرد. حال آنکە اگر استراتژی ایالات متحدە در آن زمان، حذف اسد از قدرت بود، رژیم بعث سوریە در آن زمان در ضعیف‌ترین موقعیت خود قرار داشت و استفادە اسد از سلاح‌های شیمیایی بر ضد شهروندان خود، بهترین فرصت برای ایالات متحدە بود.

دو جناح رقیب در ایالات متحدە، چە هدف‌شان “صدور دمکراسی لیبرال بە خاورمیانە” باشد، و چە “کسب سود از طریق فروش جنگ‌افزار”، کماکان راهبرد کلان غرب همانی‌ست کە فرانسیس فوکویاما در کتاب پایان تاریخ و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی عرضە کرد: بەوجود آوردن دولت‌هایی مقتدر در خاورمیانە، با دمکراسی لیبرال و اقتصاد قوی.

با ظهور ابرقدرت چین، و تلاش این پدیدە نوظهور برای دستیابی بە بازار اروپا [از طریق خط بندر بصرە بە دریای مدیترانە]، و نیز تلاش ایالات متحدە برای جایگزینی خط انرژی نورد استریم روسیە [از طریق مسیر قطر بە مدیترانە]، بەنظر می‌رسد غرب بازنگری‌هایی را در راهبرد خود در خاورمیانە ایجاد کردە است؛ ولی کماکان، راهبرد همان نظریە فوکویاماست و در این مسیر اجازە تشکیل دولت‌ملت‌های جدید یا خودمختاری‌‌های چپ رادیکال را نخواهند داد. مخالفت با رفراندوم اقلیم کردستان و نیز عدم بە رسمیت شناختن منطقە خودمختار روژاوا [علیرغم اینکە هر دو جبهە هم‌پیمان اصلی‌اش در جنگ با داعش بودند] بەوضوح اثباتی‌ست بر این موضوع.

مسئلە تامین انرژی اروپا، و نیز تقویت ناتو در این راە، از اولویت‌های امریکاست و بەنظر می‌رسد ضمن وفادار بودن بە راهبرد فوکویاما، درصدد هستند تا کشورهایی کە در مسیر خط انرژی خلیج فارس بە مدیترانە هستند را برای سهولت کار بە کشورهایی فدراتیو تبدیل کنند. شرایط برای جبهە سنی عراق مساعد است و درصورت شروع ناآرامی‌های سیاسی در عراق، بە احتمال بسیار زیاد سنی‌های عراق بەمانند کوردها استراتژی خودمختاری از دولت مرکزی را در پیش خواهند گرفت.

این مورد برای ایران نیز قابل تعمیم است و بە دلایل بسیار قوی‌تری، جناح‌های سیاسی غیرمرکزگرا، همگی از همان ابتدا راهبرد فدالیسم را در دستور کار خود قرار خواهند داد. از آنجا کە هدف، تشکیل دولت‌هایی مقتدر با اقتصاد لیبرال می‌باشد، یک ایران فدراتیو ولی یکپارچە، بسیار مطلوب‌تر از یک ایران گرفتار جنگ داخلی برای غرب می‌باشد.

از طرف دیگر، بهترین راهبرد اسراییل برای قطع دائمی ایدئولوژی شیعە فارس با تشیع عراقی و جهان اسلام، این است کە از سیستم فدرالیسم در ایران پشتیبانی کند. در این دیزاین جدید، فدرال کوردستان و الاهواز در جنوب استان ایلام (دشت موسیان – دشت‌عباس) بەهم خواهند رسید و اینچنین یک خط حائل سیاسی میان تشیع فارس و جهان اسلام بەوجود می‌آید. عرب‌های خوزستان بەمانند دیگر ملیت‌های ایران، در طول چند دهە حکمرانی رژیم ملاها بر ایران، یا بە سکولاریسم متمایل شدەاند و یا بە مذهب تسنن گرایش پیدا کردەاند. بنابراین، این خط حائل سیاسی، بە موازات تامین امنیت خط انرژی امریکا، ایضا بەنفع اسراییل نیز می‌باشد.

ولی مسئلە سوریە، همچنان در کانون بحران کنونی قرار دارد و باتوجە بە صبر غرب برای اجرای نقشەهایش، تا زمانیکە ثبات سیاسی در سوریە برقرار نشود، گمان نمی‌رود کە امریکا و متحدش اسراییل، تمایلی برای مداخلە زودهنگام در ایران داشتە باشند؛ مگر اینکە سیر تحولات داخلی ایران بەگونەای پیش برود کە برای حفظ جایگاە خود، مجبور بە مداخلە زودهنگام و ایفای نقش کوردیناشن (هماهنگ کنندە) میان اپوزوسیون ایرانی در دوران گذار شوند.

علیرغم اظهارات ترامپ مبنی بر عدم تمایل ایالات متحدە برای مداخلە در تحولات کنونی سوریە، جابجایی سریع قدرت در این کشور، با نقش موثر و مستقیم امریکا و اسراییل شکل گرفتە است. ترکیە بەعنوان پشتیبان و محرک اصلی نیروهای اسلام‌گرا، بەوضوح نقش پیمانکار این استراتژی را داشتە و همانگونە کە مقامات ایرانی نیز اذعان داشتەاند، از مدت‌ها قبل کشورهای عربی نیز رایزنی‌هایی با ایران و ترکیە در این موضوع داشتەاند.
همانگونە کە پەکەکە در روژهلات درصدد است تا پروژە “دمکراسی مستقیم” را بە موازات پروژە رقبایش (دمکراسی پارلمانی مدنظر دمکرات و کوملە و تمام جریانهای سیاسی ایران) پیش ببرد و سال‌ها در ترکیە نیز همین راهکار را در پیش گرفتە، باید در روژاوا نیز اجازە شروع چنین پروسەای را بدهد؛ حال چە نیروهای مدعی دمکراسی غیرمستقیم لیبرال را وابستە بە دشمن! بداند، و چە آنها را مستقل قلمداد کند. واضح است کە این روند، در ارتباط مستقیم با موجودیت خودمدیریتی‌های لرزان روژاوایی می‌باشد کە هر لحظە ممکن است همپیمانانش بە دلایل سیاسی تنهایش بگذارند. مسئلە در اینجا، در حقیقت جدیت مظلوم کوبانی (فرماندهی ارشد سیاسی و نظامی روژاوا) در مورد طرحی‌ست کە همین اواخر برای “نشست با گروەهای سیاسی مختلف” پیشنهاد کردە است. ضرورت چنین پروژە کلانی نیز آشکار است: جهان اربابانی دارد کە از امکانات نامحدودی برخوردارند و بەراحتی اجازە رقیب جدیدی در عرصە فلسفە سیاسی را بە هیچ جریانی نمی‌دهند. اربابان کنونی جهان، اگر در عرصه فلسفە احساس کنند کە آلترناتیوی و رقیبی در مقابل‌شان ظهور کردە، حتی بیشتر از یک تهدید نظامی متعارف درصدد حذف آن برخواهند آمد. بنابراین، علت همکاری ایالات متحدە با این ساختار فکری، یحتمل امید بە رفورم آن بە مرور زمان است؛ وگرنە همەچیز را در آیندە انکار و امحا خواهند کرد.

فرماندهی کوهستان و فرماندهی نظامی-سیاسی روژاوا باید “بدون تعارف با خود” و صراحت بە این مسئلە بیاندیشند کە: از دست دادن بخش دیگری از خاک کوردستان [مانند فاجعە اشغال عفرین] مهم‌تر است یا تن دادن بە رقابت دمکراتیک با رقبای سیاسی. واضح است کە اگر نیروهای مخالف ( همانها کە مظلوم کوبانی پیشنهاد مذاکرە با آنها را مطرح کردە، چە آنها را خائن بدانند و چە رقیب لیبرال) بە عرصە رقابت سیاسی روژاوا وارد می‌شدند، اشغال عفرین بە مراتب تبعات بدتری برای اردوغان داشت؛ این مورد را باید بدون تعصب مورد واکاوی قرار داد.

این مورد، آزمون بزرگ اندیشەهای اوجالان است و نمایان‌گر این مهم کە آیا مجریان این ایدئولوژی توان تحمل رقبای سیاسی را دارند و یا اینکە صرفا ایدئولوژی از خاک کوردستان برایشان مهم‌تر است. اگر پەکەکە توانست در “سرزمین غیرسیاسی”ای مانند روژاوا، و با کمک نیروی نظامی پروژە دمکراسی مستقیم را بەکرسی بنشاند، رهبرانش باید بدانند کە در هر سە بخش دیگر کوردستان، با شهروندانی مواجەاند کە درس‌های سیاسی را از برند و بەراحتی نمی‌توان هر اندیشەای را بە آنها قالب کرد. استفادە از ظرفیت سیاسی و قانونی باشور (اقلیم کردستان و بارزانی‌ها بەعنوان نیروی هژمون آن) امری‌ست کە بەنظر تصمیم‌گیران مستقر در کوهستان بدان نیاندیشیدەاند. و می‌دانیم کە تاثیر ورود پیشمرگەهای باشور بە کوبانی در جنگ داخلی سوریە، فقط تاثیر نظامی نبود!

وقتی کە در جریان جنگ داعش، فرماندهان نظامی پەکەکە با عالی‌ترین مقام سیاسی حزب دمکرات کوردستان عراق (آقای مسعود بارزانی) می‌نشینند، می‌توان در شرایط کنونی و قبل از یک جنگ گستردە دیگر در روژاوا نیز بدان اندیشید. چرا کە نە؟ مسئلە در اینجا، نە منافع حزبی، کە سرنوشت کوردها در قرن بیست‌ویک و دیزاین جدید خاورمیانە توسط نیروی هژمونیک جهان است. و همە بەخوبی می‌دانند کە در عرصە سیاسی دشمن دائمی وجود ندارد؛ همانگونە کە نیرویی بەعنوان “شر مطلق” در عرصە نظری و جهان واقع وجود ندارد. دوست و دشمن را انسانها و جریانهای سیاسی بر اساس نگرش‌شان مشخص می‌کنند.

کنترل منبج پس از چندین سال، در کوتاەترین زمان ممکن بە دست نیروهای متحد اردوغان افتادە و خود او نیز درست یک روز پس از سقوط رژیم اسد اعلام کردە کە “دو یا سە ماە آیندە برای ترکیە و جهان حیاتی‌ست”؛ این مورد، بەوضوح نشان از “نقشەای فوری” دارد کە ترکیە درصدد است آن را بە مدیریت جدید ایالات متحدە بقبولاند. شاید نتوان از اجرای نقشەهای قریب‌الوقوع ترکیە اردوغانی جلوگیری کرد، ولی می‌توان با درایت و دوراندیشی و همچنین ترجیح منافع کورد بر ایدئولوژی حزبی، از یک فاجعە سیاسی و قتلعام بزرگ جلوگیری بەعمل آورد.

مایکل روبن سیاستمدار و تحلیلگر امریکایی آشنا بە مسائل کوردستان، اخیرا در مقالەای بە این نکتە اشارە می‌کند کە: کوردها مرتبا اعلام می‌کنند کە ما هیچ دوستی بجز کوهستان نداریم، ولی در واقع این اختلاف درونی و عدم خواست جدی‌شان برای ائتلاف سیاسی است کە وضعیت اکنون‌شان را رقم زدە؛ گفتەای کە بسیار بجا و تحلیلی دقیق از وضعیت امروز کوردهاست. و راهکار این فاجعە در بهبوبە بحران کنونی، تن دادن بە اصلاحات سیاسی و نشست با رقبای سیاسی در کوردستان است؛ وگرنە، تنها نیرویی کە از این اوضاع سود می‌برد، مانند گذشتە دشمن است.

دمکراسی در یک سرزمین، بدون‌ هیچ تردیدی، بەواسطە رقابت بین دو جریان سوسیال دمکرات و لیبرال دمکرات بەوجود می‌آید؛ نە رویکرد ایدئولوژیک و ارجحیت منافع حزبی بر سرنوشت یک ملت.

پایان