شورش شهباز- با بر سرکار آمدن ترامپ تمامی معادلات در عرصههای مختلف سیاسی و اقتصادی و بینالمللی و حتی منطقهای، متدی تازه به خود گرفتهاند.
متد ترامپ بر مبنای دکترین تجاری/سیاسی است. در این متد ترامپ قصد دارد بسیاری از هزینههای ایالت متحده را کم کند. با رویکردی که نسبت به اکراین داشت، کاملا مواضع دولت کنونی آمریکا با شفافیت تمام حول محور همان دکترین تجاری/سیاسی به وضوح تمام دیده شد. در مورد جمهوری اسلامی هم همین دکترین را پیروی خواهد کرد. هرچند خامنهای بعنوان رهبر جمهوری اسلامی در ابتداء گردنکشی در مورد ضرب الاجل ترامپ “یا مذاکره یا ضربهی مهلک” بعمل آورد ولی در نهایت تن به چنین مذاکرهای داد. ادبیات جمهوری اسلامی در عرصهی سیاسی ادبیات خودمدارانه و فاقد وجوه پارامترهای اصول دیپلماسی است. ادبیات جمهوری اسلامی اغلب چاله میدانی و از نوع حجرهای عهد تیرکمان سنگینی و ناشیان با اصول دولتداری است. چونکه اینگونه ادبیات امروز حتی درخور مصارف داخلی نیست و پیروان نظام جمهوری اسلامی هم از آن خسته و بدان”دروغگویی” میگویند!
عرصه برای جمهوری اسلامی بسیار تنگ و دارای محدودیت زمانی هم هست. چونکه سطح غنی سازی اتمی در ایران به نقطهای رسیده است که براساس نظر کارشناسان هم اکنون میتواند پنج تا شش کلاهک اتمی تولید کند. حالا اگر اطلاعات موثق و جمهوری اسلامی به ساخت بمب اتم دست نیافته باشد!
گروههای نیابتی جمهوری اسلامی یکی پس از دیگری از سوی اسرائیل و آمریکا نابود شدند. تنها گروه باقیمانده حوثیهای یمن هستند که اکنون بدون وقفه از سوی آمریکا مورد حملهی شدید قرار دارند و تا نابود کردن آنان اندکی مانده است.
در بعد بینالمللی و مسئلهی هستهای، جمهوری اسلامی در بن بستی کامل قرار دارد. این بن بستها فشارهای زیادی را به جمهوری اسلامی وارد میکنند. بحث مذاکرهی آمریکا با جمهوری اسلامی در واقع مذاکرهای بعد از پایان جنگ است که اکنون آمریکا میخواهد آنرا بدون هزینه و طی پیش درآمدی انجام دهد. صراحتا و بدون پرده رئیس جمهور آمریکا بیان میدارد: یا توافق یا ضربهی مهلک! دیگر راهی برای چانهزنی از سوی مقامات جمهوری اسلامی و وقتکشی به هر منظوری طی ضرب الاجل دوماههای که آمریکا تعیین کرده است، وجود ندارد. فحاشیهای رسانهای به ترامپ بعنوان رئیس جمهور آمریکا بدان لحنی کە سردبیر کیهان_شریعتمداری_ عنوان میدارد، ترامپ را بیشتر ترغیب میکند تا بدین فحاشیها و تهدیدها، سریع تر خاتمه دهد. چونکه ترامپ در جریان کارزار انتخاباتی مورد سوءقصد قرار گرفت و سایهی مرگ را در بیخ گوش خود لمس کرده است!
جمهوری اسلامی که پهپاد و موشک به روسیه صادر میکرد تا روسیه در جنگ با اوکراین استفاده کند، امروز روسیه موضعی دیگری در قبال جمهوری اسلامی دارد و معاهدهی در بین روسیه و جمهوری اسلامی را بعنوان اتحاد نظامی نمیخواند و عنوان میدارد: در صورت وقوع جنگ در بین آمریکا و ایران تنها کاری که می تواند انجام دهد؛” دعای خیر برای جمهوری اسلامی است”!
بحرانهای داخلی از تورم و بی ازرش شدن قدرت پول تا به نبود انرژی برق برای مصارف خانگی و کم شدن ذخیرهی آب آشامیدنی تا به فسادهای سلسله وار مقامات و مقربان درگاه بیت رهبری، احتمال بقاء این نظام را به صفر رسانده است.
از سوی دیگر نامحرم بودن مردم ایران با آنچه که سران جمهوری نامش را سیاست خارجی خوانده تا به تلف کردن منابع و صرف هزینههای هنگفت تنها به منظور بلندپروازیهای رویایی خامنهای و سران سپاه، موج بیسابقهای از نارضایتی عمومی را پدید آورده است. نظام جمهوری اسلامی اکنون نه تنها مقبولیت خود را در بین عامهی مردم از دست داد بلکه حتی لحن سخنان خود خامنهای تا به رئیس جمهور و وزیرامورخارجه همین حاکمیت- با لرزش و منگ و منگ افتادن آنان- زدودگی مقبولیت نظام را در ذهن این مقامات ارشد را هم میتوان به وضوح تمام دید.
مذاکره کنونی که برخی آنرا همچون مذاکره با لیبی میخوانند، نمیتواند سخنیتی با هم داشته باشند. بدین دلیل که نظام معمر قذافی نظامی ایدئولوژیک صدور انقلاب و فتح کاخ سفید در آن وجود نداشت. لیبی تهدید بالقوهای همچون جمهوری اسلامی برای بقاء اسرائیل نبود. طراحان نقشههای استراتژیک حمله نظامی با حفظ منافع آمریکا و اسرائیل هیچ وقت در کشیدن و اجرای آن نقشەها، شباهتهایی با هم نداشته و نخواهند داشت. نحوهی عملکرد، برخورد و رویارویی با هر گزینهای خواه لیبی و عراق و افغانستان مختلف بودند. بدون تردید حملهی نظامی به ایران هم نوع دیگری از این حملات خواهد بود که شباهت چندانی با هیچکدام از آن حملات نظامی که تا کنون انجام شدهاند را نخواهد داشت.
آنچه آمریکا اکنون در مقابل جمهوری اسلامی پیش گرفته، دیپلماسی عریان و بدون پرده است. قبلا مرسوم بود که کشورهایی که با هم رابطهای دیپلماتیک ندارند از طریق کشور ثلاثی مذاکراتی در زمینههایی انجام میدادند. که طی چهار دهه و اندی بین آمریکا و ایران و حتی اسراییل چنین مذاکرات غیرمستقیمی برای حل موضوعی مشخص وجود داشت. اما کابینهی جدید آمریکا متد جدیدی_” که بدان دیپلماسی عریان و بدون پرده نام نهاده ام”_ در پیش گرفته است.
خوانش این مذاکره چه به توافقی نائل یا عکس آن، فرق چندانی در روند تداوم بقاء جمهوری اسلامی را نخواهد داشت. چونکه اگر توافق بعمل آید، شروط قید شده در توافقی که آمریکا در نظر دارد باید مو به مو طی ضرب الاجلی با راستی آزمایی باجراء شود. چنین مقولهای هم با توجه به وضعیت بد اقتصادی مردم و عدم دسترسی حاکمیت به منابع اقتصادی راهی جز فروپاشی را پیش روی حاکمیت نمیگذارد. حال اگر توافق انجام نشود و ورود به مقوله حملهی نظامی از سوی آمریکا و اسراییل صورت پذیرد نه تنها بقاء جمهوری اسلامی بلکه آسیبهای شدیدی به زیربناهای اقتصادی و نظامی در ایران وارد خواهد شد. این آسیبها در حدی خواهد بود که هر سیسمتی بعد از جمهوری اسلامی را با چالشی جدی روبرو خواهد کرد!
اصولا از زمانیکه حاکمیت در فلات ایران ایجاد شده است همیشه ضعف حکومتهای مرکزی پشت کردن به مردم بعلاوهی ظلم بدانها بوده و این روند تاریخی در دوران معاصر هم از رضاخان تا به محمدرضا شاه و بعد از آن جمهوری اسلامی تداوم خود را حفظ کرد. روند طولانی ظلم و استبداد در ایران و پشت کردن به مردم با این گونه مذاکرات نه تنها حل نخواهد شد بلکه شروعی برای سقوط این حاکمیت نیز میباشد.