ایران وایر – هاوری یوسفی – ترور «بهروز (ریبین) رحیمی»، ٤٩ ساله، پناهجوی اهل سنندج و فعال سیاسی ساکن اقلیم کُردستان در روز ۲۳ تیر ١٤٠٠ در «شهرک صنعتی ژاله» استان «سلیمانی» توسط افراد ناشناس، موجی از واکنشها را در میان فعالان سیاسی و حقوق بشری کُرد و کاربران شبکههای مجازی به دنبال داشت.
همسر رحیمی توضیح میدهد که او چند ماه پیش، پس از رد درخواست همکاری با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، به مرگ تهدید شده بود.
علاوه بر این ترور، به نظر میرسد دور جدید فشارها بر شماری از خانوادههای فعالان حقوق بشری و مدنی در سه استان کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاه آغاز شده است. آنها ضمن احضار به نهادهای امنیتی، برای همکاری و بازگرداندن فرزندان خود که در کردستان عراق یا ترکیه سکونت دارند، تهدید شدهاند.
این اتفاقات در حالی رخ دادهاند که روز سهشنبه ۱۳ جولای ۲۰۲۱، مقامهای دادگستری ایالت نیویورک چهار ایرانی را به توطئهچینی برای ربودن «مسیح علینژاد»، روزنامهنگار منتقد حکومت ایران در امریکا و برنامهریزی برای انتقال او به ونزوئلا و سپس ایران متهم کردند.
پیش از این، علینژاد گفته بود نهادهای امنیتی قرار بوده با همکاری یکی از خواهرانش، او را در استانبول بربایند و به ایران منتقل کنند.
ربایش و ترور مخالفان از سوی جمهوری اسلامی در خاک دیگر کشورها البته موضوع جدیدی نیست.
گزارش زیر، گفتوگو با همسر بهروز رحیمی و خانوادههای فعالان مدنی است که اداره اطلاعات آنها را احضار کرده است.
«زلیخا روناهی ناصری»، همسر بهروز رحیمی که ۲۳ تیر در اقیلم کردستان کشته شده است، به «ایرانوایر» میگوید: «ظهر روز چهارشنبه، حوالی ساعت یک صاحبکار همسرم خبر داد که بهروز حین کار در شهرک صنعتی ژاله از حال رفته و اکنون در بیمارستان شورش سلیمانیه بستری است. او همچنین تاکید کرد که به همراه یکی از اقوام و یا فامیل به بیمارستان مراجعه کنم. زمانی که در بیمارستان بهروز را دیدم، نیمه جان روی تخت دراز کشیده بود. ابتدا فکر کردم بیهوش شده است اما بلافاصله متوجه شدم که شکم و ارگانهای کمرش سوراخ سوراخ شدهاند. چهار گلوله از پشت به کمر او اصابت کرده بود و ارگانهای اصلی پشت و شکمش تقریبا متلاشی شده بودند و خون زیادی هم از او رفته بود. دکتر متخصص گفت تا قبل از انتقال به اتاق عمل، با او صحبت کن مبادا خواب برود. بهروز علیرغم تلاش پزشکها، به علت شدت جراحات و خونریزی بیش از حد، پس از پنج ساعت مقاومت، در بیمارستان جان باخت.»
روناهی ناصری از قول همسرش این گونه ماجرای حمله را توصیف میکند: «حوالی ساعت ۱۲، درست در لحظه ورود به سوله شرکت، از داخل یک خودرو مشکی از نوع بیامو(BMW) به سمت من تیراندازی شد. چون اسلحه صدا خفهکن داشت، ابتدا کسی متوجه حادثه نشد و ضاربان هم بلافاصله محل را ترک کردند.»
به گفته او، حدود سه ماه پیش، نیروهای اداره اطلاعات سنندج علاوه بر ایجاد مزاحمت و تهدید از طریق شبکههای مجازی و شمارههای ناشناس، اینبار بهطور مستقیم با همسرش تماس گرفته و با اشاره به فقر و تنگدستی آنها و وضعیت بحرانی اقتصادی، اول پیشنهاد همکاری در ازای امکانات مالی و اقتصادی داده بودند.
او تاکید میکند که همسرش با قاطعیت پیشنهاد همکاری را رد و بر موضع مخالفتآمیز خود تاکید کرده بود: «چند روز پس از تماس اول، اینبار بهجای پیشنهاد همکاری، بسیار صریح او را به مرگ تهدید کردند.»
بهروز رحیمی در یکی از احزاب کُرد مخالف حکومت جمهوری اسلامی عضویت داشت. او همراه همسرش حدود ۱۰ سال پیش از ایران خارج شده بودند و به عنوان پناهجو، در اقیلم کردستان سکونت داشتند.
ناصری معتقد است مسوول اصلی ترور همسرش، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران است.
گفته میشود نیروهای امنیتی اقلیم کُردستان پس از حادثه، در حال بررسی و تلاش برای محل اختفا و بازداشت ضاربان هستند و تا لحظه تنظیم این گزارش، رد آنها زده نشده است.
روز گذشته نیز «سوران آرام»، شهروند مهابادی ساکن استانبول ترکیه در تماس با «ایرانوایر»، از احضار دوباره مادرش، «زلیخا ساداتنژاد» به اداره اطلاعات ارومیه خبر داد. احضار مادر این فعال مدنی در حالی رخ داده است که او پس از خروج فرزندش از کشور، بدون طرح هیچگونه اتهامی، بارها به اداره اطلاعات شهرستان مهاباد و همچنین ارومیه احضار و بازداشت شده است.
سوران آرام، ٤٠ ساله، فعال مدنی و اهل شهرستان مهاباد، از توابع آذربایجانغربی است که پس از بازداشت ۱۸ روزهاش از سوی اداره اطلاعات مهاباد در سال ١٣٩٢، علیرغم انکار اتهامات وارده، شعبه دوم بازپرسی مهاباد به ریاست قاضی «ظاهری»، به اتهام «اجتماع و تبانی» و «تبلیغ علیه نظام» به زندان محکومش کرد. در اواخر همان سال نیز با تودیع وثیقه سنگین، پس از تحمل چهار ماه حبس در زندان مهاباد، بهطور موقت از آزاد و در این فاصله از ایران خارج شد و به کشور ترکیه پناه برد.
یک منبع نزدیک به خانواده این فعال مدنی به «ایرانوایر» گفت که دو هفته قبل، خانم ساداتنژاد را ابتدا به اداره اطلاعات مهاباد احضار کردند اما پس از مراجعه به این اداره، به او گفتند باید به اطلاعات ارومیه مراجعه کند.
او اضافه کرد: «در نهایت ناچار شدیم او را به اطلاعات ارومیه ببریم. بازجویی از او حدود سه ساعت طول کشید. وقتی که از در اداره اطلاعات بیرون آمد، گویی خون در رگهایش جاری نبود. دستهایش یخ کرده بودند و بهشدت میلرزید. علاوه بر توهین و آزار زبانی، تاکید کرده بودند که در صورت عدم جلب رضایت سوران برای بازگشت به ایران و یا همکاری با آنها، اینبار برای احضارش تماس نخواهند گرفت بلکه خبر مرگ فرزندش را میدهند. امنیتیها همچنین آدرس محل کار و سکونت، شماره تلفن و افرادی که سوران در ترکیه با آنها ارتباط دارد را هم خواسته بودند.»
این منبع مطلع میگوید سوران آرام که در استانبول نانوایی دارد، از این خواسته و ضدونقیضگویی اطلاعات ارومیه متعجب و به شدت نگران و سرآسیمه است: «سوران میگوید جای تعجب است که اطلاعات مهاباد و ارومیه از محل کار و زندگی و حتی شماره تماس و محل کار من میپرسند. آنها خودشان همه این دادهها را در اختیار دارند. در ضمن، بسیاری از اعضای سفارت ایران که در این شهر مشتری نانوایی من هستند، غیر از محل کار، بیشک از مکان و محل زندگی من هم بیخبر نیستند.»
اگرچه او دلیل این تمرکز و فشار اطلاعات ارومیه و مهاباد بر مادرش را نمیداند اما از رویه آنها که آن را «چکشی» میخواند، به شدت نگران است.
از سوی دیگر، روز چهارشنبه ۱۷ تیر۱۴۰۰ نیز «سازمان حقوق بشری ههنگاو» که مرکز آن در شهر اربیل، پایتخت اقلیم کردستان عراق است، با انتشار بیانیهای، از تهدید جدی زوج «ژیلا مستاجر» و «ارسلان یاراحمدی»، که هر دو از اعضای هیات مدیره این سازمان هستند، از سوی اداره اطلاعات شهرستان سقز خبر داد.
در بیانیه این سازمان آمده است: «ماموران وزارت اطلاعات با احضار مکرر و غیر قانونی اعضای خانواده این دو نفر در داخل ایران و با طرح خصوصیترین موضوعات زندگی آنها، از اشراف اطلاعاتی خود گفته و آنها را تهدید به برخورد قریب الوقوع کردهاند.»
این زوج هفت سال است که به عنوان پناهجو و فعال حقوق بشری، در اقلیم کردستان عراق زندگی میکنند.
به گفته ارسلان یاراحمدی، پس از تاسیس ههنگاو در سال ١٣٩٦، بارها خانواده، بهویژه پدرش به اداره اطلاعات شهرستان روانسر، از توابع استان کرمانشاه به بهانههای گوناگون احضار شده است. اما به «ایرانوایر» گفت طی یک سال گذشته، خانوادهاش احضار نشدهاند. او معتقد است که در این دور جدید، فشار و تهدیدها در هماهنگی با اطلاعات روانسر و اطلاعات سقز، بیشتر متمرکز بر خانواده همسرش، «ژیلا مستاجر» است.
به گفته مستاجر که اهل شهرستان سقز، از توابع استان کُردستان است، خانواده او قبل و بعد از آبان ١٣٩٨ همیشه احضار شدهاند. اما معتقد است که پس از این تاریخ و فعالیت در جهت رسانهای کردن و بازتاب اخبار مربوط به نقض حقوق بشر در کُردستان، رفتار و نوع تهدیدهای اداره اطلاعات تغییر یافته و متمرکز شدهاند.
این فعال حقوق بشری با اشاره به احضار منظم مادر، خواهران و برادر کوچکش به اداره اطلاعات سقز در یک سال گذشته، بهویژه از اوایل سال جاری، گفت در طول این مدت علاوه بر تهدید و آزار کلامی و ارسال تصاویر شبیهسازی شده سکسیستی از طریق شبکههای مجازی، دستکم شش بار به طرق مختلف خانوادهاش به اداره اطلاعات شهرستان سقز احضار شدهاند.
ژیلا مستاجر توضیح میدهد که با تهدید و ارعاب از خانوادهاش خواسته شده است برای بازگرداندن او به ایران با آنها همکاری کنند: «کمتر از ۱۰ روز قبل، اینبار خواهر و برادر کوچکترم را به اطلاعات سقز احضار و دستکم چهار ساعت بهطور جاگانه از آنها بازجویی کردهاند.»
یک منبع نزدیک به خانواده مستاجر به «ایرانوایر» گفت: «قبلا خواست اطلاعات سقز از خانواده مستاجر، پایان یافتن فعالیت رسانه ژیلا بود. اما این بار بر همکاری آنها و جلب رضایت خواهرشان برای بازگشت به ایران تاکید موکد دارند.»
به گفته همین منبع، اطلاعات سقز در جریان همین بازجویی، از جزییات بسیار دقیق زندگی آنها، از جمله تصاویری از زندگی شخصی، ماشین و محل سکونت آنها در اربیل گفته بودند، بهطوری که خانواده مستاجر شوکه شدهاند. حتی گفته بودند شبی که در رستوران نزدیک خانه خود غذا خورده، تنها پنج متر با آنها فاصله داشتهاند.
او افزود: «از خانواده مستاجر، بهویژه خواهر کوچکتر ژیلا مستاجر که پاسپورت ندارد، خواسته بودند برای بازگرداندن او به ایران همکاری کند و حتی برای فراهم کردن مقدمات و زمینههای گفتوگو با ژیلا، هزینه و شرایط سفر به اقلیم کردستان را هم تامین خواهند کرد.