لیدا خزایی: قبل از وقوع انقلاب سال 57 در ایران ، در کلان شهر تهران محله ایی به نام ” شهرنو” وجود داشت که تعدادی میخانه و روسپی خانه در آنجا قرار داشته و با کسب مجوز رسمی از دولت مشغول به کار بودند.
در بهبوهه انقلاب سال 57 این مکانها توسط افراد انقلابی و تندرو به آتش کشیده شده و بساطشان برچیده شد.ظاهرن کسانی که مخالف وجود چنین مکانهایی بودند اینگونه فکر می کردند که با از میان بردن این اماکن بساط میخوارگی و تن فروشی نیز به طور کامل از سطح شهر و جامعه برچیده خواهد شد و معضلی به نام فساد جنسی و تن فروشی در جامعه باقی نخواهد ماند اما آنها نمی دانستند که این اقدام آنها فقط در حکم پاک کردن صورت مسئله بود و اکنون و بعد از گذشت چند دهه آثار این معضل و عدم برخورد علمی و عدم رسیدگی استاندارد به این موضوع در جای جای این شهر و تمام شهرهای ایران به صورتهای مختلف رخ می نمایاند و براساس آماری که هرگز رسمی نبوده و نیست دهها هزار زن و دختر تن فروش که سن آنها بین 12 تا 60 سال می باشد به دلایل مختلف و به روشهای متفاوت آشکار و پنهان اقدام به این کار می کنند که بخش زیادی از آنان زنان متاهل و بخش دیگری زنان معتاد و بخشی نیز افرادی هستند که به اختلالات روحی و روانی دچارند و هرکدام از تک تک این زنان دلایل خاص خود را برای اقدام به عمل تن فروشی دارند.
حال و با توجه به مختصر ذکر شده فوق در مورد موضوع تن فروشی این پرسش به ذهن انسان خطور می کند که چرا و به چه دلیل این تعداد و رقم بالا از زنان در جامعه مذهبی و سنتی ایران شغل تن فروشی را برای خود انتخاب می کنند و به دنبال این ناهنجاری ضربه زننده به ساختار خانواده و اجتماع می روند؟
یکی از مشکلات در راستای پاسخ به این پرسش نبود آمار مشخص و دقیقی در این رابطه می باشد که بتوان افرادی را که خودخواسته این شغل را برای خود انتخاب می کنند از کسانی که مجبور به تن فروشی شده و می شوند ویا کسانی که به واسطه اعتیاد به مواد مخدر و تامین آن اقدام به تن فروشی می نمایند و یا کسانی که درنتیجه فشار اقتصادی و مشکلات خانوادگی و یا افتادن به دام باندها و مافیاهای مختلفی که نیروی کار جنسی پرورش و صادر می کنند و به سودهای کلان می رسند را ازهم تفکیک کرد تا این امکان به وجود بیاید که به بررسی عملی و تحقیقی و جامعه شناختی درستی از موضوع پرداخت.
با این حال و علیرغم اینکه هیچ آمار دقیقی در این رابطه وجود ندارد می توانیم این موضوع را مورد تاکید قرار دهیم که بخش زیادی از این افراد را محصلین ، دانشجویان و یا کارمندهای بخش های خصوصی و دولتی تشکیل می دهند که برای تامین هزینه های تحصیل و یا تامین امنیت شغلی و …دست به این کار می زنند.البته شاید ربط دادن صرف این موضوع به مسایل اقتصادی و فقر و …چنان هم منطقی و علمی نباشد زیرا در میان این افراد هستند زنانی که علیرغم دارا بودن شغلهای دولتی و یا آزاد که لزوما هم دچار فقر اقتصادی نبوده و از توانایی مالی و دارایی و جایگاه اقتصادی مطلوبی نیز برخوردار هستند اما باز به تن فروشی روی می آورند.
علیرغم وجود دلایل بسیار برای تن دادن یک زن به تن فروشی در جامعه ایران دو مقوله از اهمیت بیشتری برخوردار می باشند و می توان از آنها به عنوان دلایل اصلی تر اقدام و تمایل به این کار نام برد که اول : فقر اقتصادی و دوم : محدودیت های مذهبی و سنتی که از دلایل محکم زنان برای روی آوردن به تن فروشی است.
متاسفانه در بعد دینی و مذهبی نیز حاکمیت تلاش کرده که به جای ساماندهی این موضوع و تقویت نظام آموزشی و فرهنگی که از همان اوان تحصیل در سطوح ابتدایی تا مراکز آموزش عالی و ساختن شخصیت ناهنجار گریز و متعادل از هر نظر شامل تامین رفاه و یک زندگی استاندارد برای افراد و ارتقاء شخصیت انسانهای جامعه در راستای این مقوله ، به شرعیت دادن به آن پرداخته و با توسل به ادله و دستورات دینی و مذهبی ، تن فروشی را در قالب شرع و شریعت ساماندهی کرده و با مطرح کردن و تقویت مفهومی به نام ” صیغه ” در تعاریفی مانند : صیغه ساعتی تا صیغه چند روزه و یا چند ماهه و چند ساله در قبال دریافت مبلغی مشخص به صورت یک تجارت مشروع در بطن و روح واحد خانواده و کل ساختار اجتماع رواج داد و نهادینه کرده است .
هرچند این پدیده موضوعی نیست که مربوط به یک دوره زمانی خاص به عنوان مثال پیش یا پس از انقلاب باشد اما ذکر این نکته لازم است که در دوران پیش از وقوع انقلاب اسلامی در ایران مکانهایی مشخص در شهر وجود داشت که افراد تن فروش و نیز خریدار جنس به آنجا مراجعه می کردند و این موضوع امکان ساماندهی و آمارگیری و رسیدگی و کنترل بهداشتی و درمانی و …را در این زمینه به موسسات و یا ارگانهای مربوطه دولتی و مدنی در این زمینه می داد اما در حال حاضر و در دوران کنونی این افراد در تمام سطح شهرها و جامعه پراکنده شده اند و در گوشه و کنار خیابانها و کوچه ها با خریداران جنس معامله میک نند و چانه می زنند و هیچگونه کنترلی بر روی این موضوع وجود ندارد و این عدم کنترل باعث ورود ضربه های سنگین به شخصیت این افراد ، شخصیت و اعتبار و اعتماد خانواده و جامعه و شیوع و پخش بیماریهای مختلف مسری در میان جامعه و بسیاری مشکلات روحی و روانی در شخصیت افراد و جامعه و رواج ناهنجاریهای فراوان و بزه در اجتماع می گردد.
لذا لازم است که دولت و حاکمیت با ارتقاء دادن سطح آموزشی افراد جامعه و به ویژه زنان و تقویت استاندارد اقتصاد زندگی جامعه و ساماندهی علمی و امروزی این مقوله و افرادی که در این فضا قرار دارند و نیز ریشه یابی و تحقیق در رابطه با تاثیرات مخرب دراز مدت این موضوع بر جامعه و فرد و تاسیس و حمایت از موسسات و نهادهایی برای کنترل این موضوع گامهای جدی را بردارد تا کلیت جامعه از موضوع عدم کنترل این موضوع لطمه و آسیب نبیند.