خاموشی نیروگاههای اتمی، پر کردن دره میان شرق و غرب آلمان، مقابله با بحران اقتصادی ویرانگر اروپا و نجات یورو، بحران پناهندگی سال ٢٠١۵، برخورد با سیاستهای افراطی دونالد ترامپ و سرانجام بازگرداندن ارتش آلمان از افغانستان چالشهائی بود که آنگلا مرکل در ١۶ سال رهبری جامعه آلمان درگیر آنها بود. کامروائیها و ناکامیهای نخستین صدراعظم زن آلمان کدام هاست؟
آنگلا مرکل حداکثر تا پایان سال جاری با انتقال قدرت به دولت جانشین خود کاخ صدراعظمی آلمان در برلین را ترک خواهد کرد. او در سال ٢٠٠۵ میلادی به دنبال شکست گرهارد شرودر صدراعظم سوسیال دموکرات، در یک انتخابات میان دورهای، به قدرت رسید.
مرکل در آن زمان رهبری حزب دموکرات مسیحی آلمان را به عهده داشت. در نظر بسیاری از مردم آلمان، اتحاد دموکرات مسیحی یک حزب مردسالار بود. وقتی مرکل به عنوان نخستین صدراعظم زن تاریخ آلمان برگزیده شد، کسی تصور نمیکرد که او بتواند ١۶ سال پیاپی به رغم بحرانهای بزرگ و پیاپی به رهبری یک قطب اقتصادی بزرگ جهان ادامه بدهد. اما امروز، بررسی کارنامه این بانوی نرمخو، فروتن، معتدل و در عین حال مصمم و مقتدر، در کنار یکی دو ناکامی، انبوهی موفقیتها را نشان میدهد که در نهایت زمینه ساز افزایش اعتماد به نفس نیمی از جمعیت آلمان، یعنی زنان این کشور شده است.
اولویت دانش بر نظامی گری
در سال ٢٠٠۵ هانس آیشل وزیر دارائی نخستین دولت آنگلا مرکل طرح یک بودجه ٢۵٨ میلیارد و ٣٠٠ میلیون یوروئی را تسلیم مجلس فدرال کرد که در آن سهم بودجه آموزش آموزش و تحقیقات بیش از سه و نیم درصد افزایش یافت و به ٨ میلیارد و ٤٨٠ میلیون یورو رسید. در آن زمان، کمی بیش از دو و نیم درصد بودجه صرف آموزش و تحقیقات میشد. نخستین دولت مرکل اعلام کرد که هدف رساندن سهم آموزش و تحقیقات به ٣ درصد بودجه را تا سال ٢٠١٠ دنبال میکند.
به این ترتیب از همانجا روشن شد که مرکل به عنوان فارغ التحصیل رشته فیزیک و یک شخصیت علمی، متوجه اهمیت تحقیقات برای آینده کشور خود هست. کما این که دولتهای بعدی مرکل همواره در برابر فشار واشنگتن برای افزایش بودجه نظامی تا سطح دو درصد تولید ناخالص ملی آلمان مقاومت کردند. زیگمار گابریل قائم مقام سوسیال دموکرات مرکل در سومین دولت او به صراحت گفت: «ما اگر بخوانیم دو درصد درآمد ناخالص ملی خود را صرف خرید تجهیزات جنگی کنیم، باید سالانه ٤٠ میلیارد یورو بیشتر برای این منظور بپردازیم و نمیدانیم این همه تجهیزات جنگی را کجا باید جا بدهیم».
البته نباید فراموش کرد که میل به حضور نظامی در خارج از کشور در دوران مرکل افزایش یافت و اکنون ارتش آلمان در چند نقطه آفریقا حضور مستمر دارد.
بازسازی آلمان شرقی
به موازات افزایش بودجه آموزش و تحقیقات که تا سال ٢٠٢١ به ٢٠ میلیارد و ٢٤٠ میلیون یورو رسید، مرکل که خود زندگی اسارتبار در جمهوری دموکراتیک آلمان را تجربه کرده بود، برای بازسازی پنج ایالت شرقی نیز اهمیت زیادی قائل شد.
این برنامه که از دوران هلموت کهل با دریافت «مالیات همبستگی» از همگان آغاز شده بود، با این که تقریبا به همه هدفهای خود رسیده، هنوز هم ادامه دارد. البته دهکهای پائین دستمزد بگیران اکنون از پرداخت این مالیات معاف شدهاند، اما برسر معافیت افراد پردرآمد هنوز بحث است.
مقابله با کرونا
از ژانویه سال ٢٠٢٠ میلادی به این سو، آلمان مثل همه کشورهای اروپا و جهان با بحران شیوع کرونا دست به گریبان شد. بحرانی که هنوز هم مهار نشده است. اما در این زمینه نیز، دولت مرکل توانست ابتکار عمل را بهتر از بسیاری دولتهای دیگر به دست بگیرد.
آلمان نخستین کشور اروپائی بود که در جریان بازگشت گروهی از اسکی بازان از ارتفاعات اتریش متوجه انتقال ویروس کرونا شد و تحقیقات گسترده را برای شناخت علمی این بیماری و کشف واکسن آن تشویق کرد. همین آگاهی به موقع سبب شد که در ماههای نخست شیوع کرونا در حالی که فرانسه، ایتالیا، بریتانیا و چند کشور دیگر اروپای مرکزی و جنوبی تلفات بسیار سنگینی دادند، آلمان با تلفاتی کمتر روبرو شود. سپس شرکت آلمانی بیون تک به مدیریت یک زوج ترک تبار مهاجر با همکاری فایزر آمریکا نخستین و همچنان بهترین واکسن را به بازار عرضه کرد.
شرکت بیون تک در تابستان سال ٢٠٢٠ به وزارت بهداری آلمان اعلام کرد که آمادگی فروش میلیونها واکسن آزمایش شده و آماده تزریق را دارد؛ اما وزیر بهداری در زمینه ذخیره واکسنها تعلل ورزید و در نتیجه در چند ماه پس از تعطیلات تابستانی با اوج گرفتن پاندمی آلمان نیز به صف کشورهای درگیر خطر پیوست.
وزارت بهداری به خاطر این کوتاهی مورد انتقاد شدید قرار گرفت، اما سرانجام از اواخر سال ٢٠٢٠ واکسیناسیون ابتدا در خانههای سالمندان و روی افراد مسن تر و سپس روی همگان با سرعت انجام شد، تا جائی که در آخرین روزهای آستانه انتخابات اعلام شد تاکنون بیش از ٧٠ درصد آلمانیها دو مرحله واکسیناسیون را پشت سر گذاشتهاند و از میزان ابتلا و مرگ و میر به شدت کاسته شده است. اکثریت ٣٠ درصد جمعیتی را که واکسینه نشدهاند، کودکان و کسانی تشکیل میدهند که کرونا را یک توطئه جهانی میدانند و حاضر نیستند واکسن تزریق کنند. دولت مرکل در هفتههای اخیر اعلام کرد به سخت گیری برای تزریق واکسن میافزاید، زیرا افراد واکسینه نشده نباید سلامتی دیگران را به خطر بیاندازند.
موتور متحرک اتحادیه اروپا
صرفنظر از سیاستهای داخلی، مرکل از همان آغاز کار جایگاه یک مدافع سرسخت تقویت اتحادیه اروپا و حوزه یورو را احراز کرد و هنوز هم در آخرین روزها از موتورهای متحرک پرقدرت این اتحادیه به حساب میآید. در این زمینه سیاستهای مرکل به رغم برخی اختلاف نظرها به امانوئل ماکرون رئیس جمهوری فرانسه بسیار نزدیک است.
در سومین سال حیات نخستین دولت مرکل، بحران کمرشکن بانکها و مستغلات ابتدا ایالات متحده آمریکا و پس از آن کشورهای جنوبی قاره اروپا و همچنین ایرلند را به زانو درآورد. مرکل در واقع توانست از این بحران بزرگ بینالمللی به عنوان یک شانس برای اثبات توانائیهای خود به عنوان نخستین صدراعظم زن آلمان استفاده کند، بر دامنه نفوذ خود در اتحادیه اروپا بیافزاید و اعتبار آلمان را در سراسر جهان بالاتر ببرد.
نقش مرکل در تاسیس چتر نجات یورو
بحران مالی که در سال ٢٠٠٨ در آمریکا سر برداشته بود، از سال ٢٠١٠ هنگامی که مرکل دومین دولت خود را اداره میکرد به سراغ اروپا آمد. مرکل از همان آغاز بر این عقیده بود که ثبات حوزه یورو باید به هر قیمتی حفظ شود. او برای این منظور در برلین و بروکسل به طور همزمان از ایجاد «چتر نجات یورو» دفاع کرد. صدراعظم آلمان در برابر مجلس فدرال گفت: «جهان به اروپا چشم دوخته است. اروپا مجبور است قوی از بحران بدهیها خارج شود، همانطور که آلمان موفق به این کار شده است. اگر حوزه یورو شکست بخورد، اروپا شکست خواهد خورد».
مرکل توانست با این استدلالها موافقت مجلس فدرال را با ایفای بالاترین سهم در ایجاد چتر نجات یورو جلب کند. در همان مرحله نخست، آلمان علاوه بر تضمین نزدیک به ١٢٨ میلیارد یورو، ١٩٠ میلیارد یورو نقدی هم به این نهاد اختصاص داد. وظیفه این نهاد این بود که هرگاه وضعیت اقتصادی کشوری ثبات مالی حوزه یورو را تهدید کند، مانع ورشکستگی آن کشور شود.
آلمان در مراحل بعدی بر سهم خود در صندوق نجات یورو افزود. از محل این صندوق ٨٠ میلیارد یورو در اختیار یونان قرار گرفت که با ورشکستگی کامل فاصله زیادی نداشت. یونان، برای استفاده از این کمک، مجبور شد سیاست ریاضت اقتصادی شدیدی را پیش بگیرد که تا مدتها سبب ناآرامی در این کشور شد، اما سرانجام خطر ورشکستگی یا خروج از حوزه یورو از سر آتن برداشته شد.
مردم یونان، در آغاز مرکل را مسبب اصلی فشارهای اقتصادی یی میدانستند که مجبور بودند برای استفاده از اعتبارات اتحادیه اروپا تحمل کنند. به همین دلیل، مرکل را سیاستمداری بی رحم و خطرناک ترسیم میکردند و این داوری تا امروز هم تا حدودی وجود دارد، تا آنجا که یک روزنامه آلمانی در آستانه انتخابات پارلمانی تیتر زد: «در آتن کسی برای رفتن مرکل گریه نمی کند».
با این همه، امروز با گذشت ده سال از آغاز بحران بدهکاری کشورهائی مثل یونان، اسپانیا، ایتالیا، ایرلند و چند کشور شمال اروپا دیگر کسی از بحران مالی آن دوران سخن نمیگوید، حتی اگر تورم افسارگسیخته در دوران شیوع کرونا خانوادههای کم درآمد کشورهای اروپائی را از نفس انداخته باشد.
بحران پناهندگی
هجوم بیش از یک میلیون پناهجوی سوری، افغانستانی، بالکانی و افریقائی در سال ٢٠١۵ به آلمان بزرگترین بحرانی بود که گریبان «مادر ملت آلمان» را گرفت. در یکی از روزهای سرد پائیر سال ٢٠١۵، نزدیک به ٤٠ هزار پناهجو که به هیچیک از کشورهای مسیر خود راه نیافته بودند، به مرز جنوبی آلمان رسیدند.
آنگلا مرکل برخلاف انتظار دستور داد دروازهها را به روی این پناهجویان بگشایند. هزاران کودک و زن در میان این پناهجویان بودند. صدراعظم آلمان که اکنون در قالب یک فرشته نجات جلوه میکرد در برابر فشارهای مخالفان، به ویژه گروه های راستگرا تاکید کرد که نمیتوانسته اجازه بدهد زنها و بچههای معصوم در پشت مرزهای کشورش یخ بزنند. از سخنان آن دوران مرکل یک جمله در تاریخ آلمان ضبط شده و به فراموشی سپرده نخواهد شد. او گفت: «ما موفق خواهیم شد».
ظرف شش سال گذشته بسیاری از راستگرایان و حتی خارجی تباران تنگ نظر آلمان این حرف مرکل را جا به جا به سخره گرفتهاند. آنها کوشیدهاند اتفاقهای ناخوشایندی را که گه گاه به خاطر حضور پناهجویان رخ میدهد بهانه قرار دهند تا ادعا کنند که دولت مرکل برخلاف شعاری که داده، در زمینه برخورد با پناهجویان موفق نبوده است. در حالی که پژوهشهای قابل اعتماد میگویند که دست کم ۶٠ درصد پناهجویان در ۶ سال گذشته زبان آلمانی آموختهاند، دورههای آموزشی فنی و حرفهای را پشت سر نهادهاند، جذب بازار کار شدهاند و نه تنها از کمکهای اجتماعی استفاده نمیکنند، بلکه با پرداخت مالیات و بیمه سهم خود را در حفظ قدرت اقتصادی آلمان ایفا میکنند.
علاوه بر همه اینها، تعداد پناهجویان وارد شده به آلمان از سال ٢٠١۶ به این سو بار دیگر به روال عادی بازگشته و در هیچ سالی بیش از ٢٠٠ هزار تن نبوده است، در حالی که اقتصاددانان و مدیران صنایع آلمان میگویند این کشور برای حفظ موقعیت اقتصادی ممتاز و توازن جمعیت خود به جذب سالانه ٤٠٠ هزار نیروی کار خارجی نیاز دارد.
تبلیغات راستگرایان علیه سیاست پناهندگی دولت سوم و چهارم مرکل سرانجام به تشکیل یک حزب بیگانه ستیز به نام «آلترناتیو برای آلمان» انجامید که از سال ٢٠١۶ به این سو با رشدی تکان دهنده همراه شد. این حزب هم اکنون با ٩۶ کرسی نمایندگی سومین نیرو را در مجلس فدرال آلمان تشکیل میدهد و در همه مجالس ایالتی نیز کرسیهای نمایندگی متعدد دارد، اما هیچیک از احزاب دموکراتیک آلمان حاضر به همکاری و ائتلاف با آن نیستند.
مرکل و ترامپ خاستگاه مشترک، دیدگاه متضاد
در سال ٢٠١۶ میلادی، مرکل در حالی که به تعبیری چهره نماد و نماینده اتحادیه اروپا را در جامعه جهانی یافته بود، با یک زلزله سیاسی جدید روبرو شد. دونالد ترامپ، جمهوری خواه تندرو و طرفدار اولویت آمریکا در همه زمینههای سیاسی و اقتصادی، وارد کاخ سفید واشنگتن شد و تمام معادلاتی را که بر مناسبات بروکسل و برلین با واشنگتن سایه افکنده بود به هم زد.
مرکل در ماه مارس سال ٢٠١٧ با امید بهبود مناسبات آلمان و اتحادیه اروپا با آمریکا به دیدار دونالد ترامپ رفت و با او در کاخ سفید واشنگتن به گفت و گو نشست، اما رئیس جمهوری آمریکا تنها خواستار تعدیل تناسب دادوستد میان دو کشور شد و به شوخی ورقه کاغذی را روی میز میهمان خود گذاشت که نشان میداد آلمان صدها میلیارد دلار مازاد صادرات به آمریکا دارد.
این دیدار مانع از آن نشد که ترامپ فشارهای خود را علیه چین و اتحادیه اروپا تشدید کند و بر هزینههای گمرکی کالاهای وارداتی اروپا و چین به شدت بیافزاید. همین موضوع تا پایان دوره ترامپ مناسبات مرکل با آمریکا را سرد نگهداشت، اما صدراعظم آلمان در این زمینه نیز سیاست اعتدالی خود را حفظ کرد و مانع از تیرگی مناسبات سیاسی شد. شاید همین مدارا بود که سبب شد ترامپ چندبار شخصیت مرکل را مورد قدردانی قرار دهد.
مرکل در دوران ١۶ ساله صدراعظمی خود شاهد ورود و خروج چهار رئیس جمهوری به کاخ سفید واشنگتن بود: جورج دبلیو بوش، بیل کلینتون، باراک اوباما و جو بایدن. در این میان، با این که مرکل خود عضو اتحاد دموکرات مسیحی بود و انتظار میرفت با جمهوری خواهان آمریکا نزدیکی فکری بیشتری داشته باشد، همواره در دوران دموکراتها مناسبات بهتری با روسای جمهوری آمریکا داشت. بهترین رابطه دوستانه میان او و باراک اوباما و بدترین آن با دونالد ترامپ برقرار شد.
پایان انرژی اتمی
در زمینه سیاست اتمی آلمان، مرکل از آغاز ماموریت خود تا زمان فاجعه اتمی فوکوشیما سیاست کجدار و مریز پیش گرفته بود. او از یک سو با پا در هوا نگه داشتن تکلیف نیروگاه های هستهای در جهت جلب رضایت شرکتهای تولیدکننده برق میکوشید و از سوی دیگر با دادن وعدههای سرخرمن تلاش می کرد مدافعان محیط زیست و مخالفان جدی انرژی هستهای را آرام نگه دارد.
اما بعد از فاجعه اتمی فوکوشیمای ژاپن در سال ٢٠١١ صدراعظم آلمان ناگهان سیاست خود را کاملاً تغییر داد. او لایحهای را تسلیم مجلس فدرال آلمان کرد که به موجب آن باید همه نیروگاههای هستهای آلمان تا پایان سال ٢٠٢٢ تعطیل میشدند. این لایحه متاثر از فضائی که فاجعه اتمی فوکوشیما ایجاد کرده بود، به سرعت از تصویب مجلس فدرال و شورای ایالات که نقشی شبیه مجلس سنا را دارد گذشت.
در ماه مارس امسال اعلام شد که دولت به تعهد خود پای بند است و همه نیروگاههای هستهای آلمان تا پایان سال ٢٠٢٢ تعطیل میشوند. در این میان دولت اعلام کرد که ٢ میلیارد و ٤٠٠ میلیون یورو به چهار شرکت بزرگ تولید برق کمک میکند تا حاملهای انرژی دیگر را جایگزین انرژی اتمی کنند. همزمان اعلام شد که تولید انرژی پاک هم در آلمان به دو برابر رسیده است. به این ترتیب آنگلا مرکل این امکان را دارد که پایان عمر انرژی هستهای در آلمان را نیز به حساب موفقیتهای خود بگذارد و اطمینان داشته باشد که مخالفتهای اولیه او با این طرح با خاموشی آخرین نیروگاه به فراموشی سپرده میشود.
تیغی در گلوی برلین
سهل انگاری غیرقابل اغماض وزارت خارجه و وزارت دفاع آلمان در انتقال همکاران بومی ارتش و سایر نهادهای آلمانی در افغانستان تیغی است که در گلوی دولت جانشین مرکل جا مانده است و معلوم نیست کی و چگونه میتوان و باید آن را خارج کرد.
سفارت آلمان در کابل از ماه مارس امسال در گزارشهای متعدد به وزارت خارجه آلمان هشدار داده بود که خطر سقوط کابل به دست طالبان وجود دارد و در این صورت جان همکاران بومی آلمان در افغانستان به خطر خواهد افتاد، زیرا تندروهای طالبان همکاری آنها با نیروهای خارجی را خیانت به کشور ارزیابی میکنند.
آخرین سربازان آلمانی در آخرین روز ماه ژوئن امسال خاک افغانستان را ترک کردند. از مدتها پیش از آن اعلام شده بود که همزمان با خروج نیروهای آلمانی همکاران بومی آنها نیز به آلمان انتقال خواهند یافت. در مزار شریف که مقر اصلی آلمانیها بود، دفتری هم برای ثبت نام همکارانی که خود و خانواده شان را پس از ترک نیروهای بینالمللی در خطر میدیدند دائر شد، اما در این زمینه آنقدر وقت کشی شد تا آخرین سربازان آمریکائی نیز در آخر ماه اوت امسال به آمریکا بازگشتند.
در چنین شرایطی هزاران همکار بومی ارتش و سایر نهادهای آلمانی که احساس بی پناهی میکردند، پس از هفتهها زندگی مخفی توام با ترس و دلهره به فرودگاه کابل هجوم آوردند، اما آلمانیها بیش از هرچیز درگیر خارج کردن شهروندان خود بودند. در نتیجه به استثنای چند صد تن، دیگرهمکاران آلمان، همراه با صدها فعال مدنی، روزنامه نگار، هنرمند و مدافع حقوق زنان با ترس دائمی از انتقام طالبان در محل ماندند.
این غفلت، در آخرین هفتههای صدارت مرکل به اعتبار دولت او آسیب زیادی وارد ساخت. صدای اعتراض علیه وزیرامور خارجه و وزیر دفاع مرکل اوج گرفت و برخی از سیاستمداران پرنفوذ حتی خواستار کناره گیری فوری وزیرخارجه شدند که آخرین هشدارهای سفیر خود در کابل را نیز نادیده گرفته بود.
زخمی که اهمالکاری در نجات جان همکاران بومی آلمان در افغانستان برجای گذاشته، همچنان در گلوی برلین میماند تا مجلس فدرال جدید تشکیل شود. آنوقت، به احتمال زیاد یک کمیسیون پارلمانی ماموریت بررسی سهل انگاری ها یا تخلفات احتمالی وزارت خارجه و وزارت دفاع را عهده دار خواهد شد. وعده چنین کاری تاکنون چندبار داده شده است.
اگر چنین نشود، لکه سیاهی بر دامن صدراعظمی باقی خواهد ماند که بسیار مایل است صحنه سیاست آلمان و اروپا را پاکدامن تر و خوشنام تر از همه پیشینیان خود ترک کند. مرکل از معدود سیاستمدارانی است که ١۶ سال رهبری یک کشور را بدون هیچ حاشیه و جنجالی به پایان میرساند.