یکشنبۀ گذشته دوم مرداد برابر با ۲۴ ژوئیه ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، در مصاحبه‌ای با روزنامۀ الرأی، چاپ آن کشور، از دخالت‌های جمهوری اسلامی در کشورهای عربی انتقاد کرد و گفت : تغییر رفتار ایران به سود همه خواهد بود. سپس افزود: اردن و همه کشورهای عربی خواهان روابط خوب با ایران اند که برپایۀ احترام متقابل، حسن همجواری، احترام به حاکمیت کشورها و عدم مداخله در امور داخلی آن‌ها استوار شده باشد. او گفت: بهترین راه برای حل اختلاف‌ها مذاکره است.

پادشاه اردن از درگیری‌های منظم ارتش آن کشور با شبه نظامیان وابسته به ایران در مرزهای کشور خود سخن گفت و افزود: اردن و دیگر کشورهای عربی در مرزهای خود با شبکۀ قاچاق مواد مخدر و سلاح به مقصد اروپا نیز درگیر هستند. دو هفته پیش از این مصاحبه یک افسر اردنی و سه مرزبان آن کشور در زد و خورد مسلحانه با قاچاقچیان زخمی شده بودند. در ۲۷ ژانویۀ گذشته نیز ارتش اردن ۲۷ قاچاقچی را که با پشتیبانی گروه‌های مسلح قصد ورود از سوریه به خاک اردن را داشتند کشته بود.

هراس ملک عبدالله دوم از توسعه طلبی جمهوری اسلامی به سال‌ها پیش برمی‌گردد. می‌دانیم که نخستین بار او بود که نزدیک به بیست سال پیش اصطلاح «هلال شیعی» را مطرح کرد و با طرح آن دربارۀ خطر جمهوری اسلامی هشدار داد. پس از او بود که حسنی مبارک در مصر و بعضی از رهبران عربستان سعودی این اصطلاح را در گفتارهاشان به کار بردند.

جمهوری اسلامی ایران سالیان درازی است ثروت و درآمدهای کشور را صرف نیروهای نیابتی‌اش در عراق، سوریه، یمن، لبنان و دیگر کشورهای منطقه می‌کند و اکنون بعضی از سردمدارانش پا فراتر گذاشته‌اند و از حضور نیروهای ایرانی در کنار نیروهای روسی در جنگ اوکراین سخن می‌گویند. این رژیم تا دیروز به نام دفاع از شیعیان و با شعار «همبستگی امت شیعی» در کشورهای منطقه مداخله می‌کرد و اکنون به نام پشتیبانی از هم‌پیمان جهانی‌اش، پوتین، می‌خواهد دست به ماجراجویی تازه‌ای بزند.

در مطبوعات و سایت‌های رسمی جمهوری اسلامی از کشورهای عربی مانند مصر، اردن و لبنان در کنار کشورهایی مانند لیبی، عراق، سوریه و یمن زیر عنوان «دولت‌های ناکام» یاد می‌کنند. «دولت ناکام یا درمانده» اصطلاحی است در علوم سیاسی و منظور از آن دولتی است که از تأمین امنیت شهرواندانش ناتوان است، اکثریتِ مردم کشور مشروعیتی برای آن نمی‌شناسند یا تنها گروه‌های محدودی از مردم از آن هواداری می‌کنند. این اصطلاح از سال ۲۰۰۵ به اصطلاحی رایج برای توصیف بعضی از دولت‌های جهان تبدیل شده است.

در مقاله‌ای که وبگاه «مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات بین‌المللی تهران» به «پدیدۀ دولت ناکام در جهان عرب» اختصاص داده، آمده است: دولت ناکام تنها یک مشکل محلی نیست، بلکه به‌ سبب صدور بی‌ثباتی به مناطق دور و نزدیک، به‌ چالشی منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل می‌شود. یا: دولت‌های ناکام از خشونت برهمسایگان برای صدور بحران داخلی خود استفاده می‌کنند و از این طریق، از شدت تهدیدی که در داخل کشور با آن رو به رو هستند، می‌کاهند.

البته معلوم نیست چرا نویسندۀ مقاله جای دوری رفته و مصداق این نشانی‌ها را در مصر و اردن و لبنان جسته است. سال‌‌هاست جمهوری اسلامی مثال اعلای «دولت ناکام یا درمانده» است. ناتوانی آن در تأمین امنیت شهروندان ایرانی، کوشش آن برای صدور بحران داخلی از طریق اعمال خشونت بر همسایگان و ایجاد بی‌ثباتی در کشورهای منطقه و سرانجام، کاهش روزافزون مشروعیت آن در میان مردم بر کسی پوشیده نیست.

و اما «دولت سرکش»! این اصطلاح در ۱۹۸۰ میلادی در زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان برای توصیف دولت معمر قذافی در لیبی به کار رفت. اما پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دولت آمریکا فهرستی از دولت‌های سرکش منتشر کرد که دربرگیرندۀ دولت‌هایی مانند کرۀ شمالی، پاکستان، افغانستان، عراق، ایران و لیبی بود.

اصطلاح «دولت سرکش» را کارشناسان برای توصیف دولت‌هایی به کار می‌‌برند که اساسی‌ترین قوانین بین‌المللی را زیر پا می گذارند، مخالفانشان را در گوشه و کنار جهان می‌کُشند، از تروریسم پشتیبانی می‌کنند یا خود دست به سازماندهی آن می‌زنند و به طور سیستماتیک ابتدایی‌ترین حقوق بشر را نقض می‌کنند.

در چند دهۀ گذشته این اصطلاح را برای توصیف سرکشیِ دولت‌ها در عرصه‌های گوناگونِ فعالیت آن‌ها به کار برده‌اند. برای مثال، دولت‌هایی را با آن توصیف کرده‌اند که نمی‌خواستند زرادخانۀ سلاح‌های کشتار جمعی خود را نابود کنند یا در پی به دست آوردن چنین سلاح‌هایی بودند؛ این اصطلاح حتی دربارۀ دولت‌هایی به کار می‌رود که از بازپرداخت بدهی خود به «صندوق بین‌المللی پول» خودداری می‌کنند. برای مثال، دهه‌ای پیش مطبوعات آمریکایی از یونان زیر عنوان «دولت سرکش» یاد می‌کردند.

جدا از اینکه محافل سیاسی یا مطبوعاتِ چه کشورهایی این اصطلاح را دربارۀ چه دولت‌هایی به کار می‌برند، پرسش این است که آیا جمهوری اسلامی تنها به سبب قتل‌های هدفمندِ مخالفان و منتقدان سیاسی و عقیدتی‌اش در ۴۳ سال گذشته مصداق روشن «دولت سرکش» نیست؟ چگونه چنین دولتی می‌تواند مدعی شود که دولتی است مانند همۀ دولت‌های جهان؟

می‌رسیم به «دولت مطرود» یا منزوی. این اصطلاح در علوم سیاسی اصطلاح تازه‌ای نیست. آن را برای توصیف دولتی به کار می‌برند که با سیاست‌های تحریک‌آمیز یا با جاه‌طلبی‌های توسعه‌طلبانه‌اش دست به کارهایی می‌زند که به قطع روابط دیپلماتیکش به ویژه با دولت‌های همسایه می‌انجامد. آیا جمهوری اسلامی مصداق چنین دولتی نیست؟

کاری به روابط ایران با آمریکا و اسرائیل نداریم. این رژیم از همان آغاز پدیداری‌اش بیش از همه همسایگانش را هراسان کرده است. نمونه‌اش عربستان سعودی است که جمهوری اسلامی از همان سال‌های اول برقراری‌اش با آن درافتاد تا اینکه در پی حمله به سفارت آن کشور در تهران روابطش با آن قطع شد. جمهوری اسلامی از چندی پیش ترکیه را نیز به صحنۀ عملیات تروریستی برضد شهروندان اسرائیلی و مخالفان خود تبدیل کرده است.

بی اعتمادی قدرت‌های بزرگ غربی نسبت به جمهوری اسلامی به جای خود، آیا همسایگان چنین دولتی می‌توانند بپذیرند که آن دولت به قدرتی هسته‌ای تبدیل شود؟