دانش یار جهانی : تحلیل روانشناختی و جامعه شناسی افول امید اجتماعی در جامعه کنونی ایران و اهمیت امید اجتماعی و افول آن چگونه می تواند در سرنوشت یک جامعه تأثیر گذار باشد؟
تعریف امید اجتماعی از نگاه روانشناختی :
اگر بخواهیم تعریف بسیار ساده از امید داشته باشیم امید انگاره ها و انتظارات نسبت به زمان حال و آینده است . به روایتی دیگر امید یعنی باور به این توانایی که آینده من و آینده نزدیکان من و هم نسل های من به طور مطلوبی در گذشته و حال بهتر و مطلوب تر می شود و من می توانم برای دستیابی به این آینده مطلوب هدف گذاری کنم و این هدف برای من قابل دستیابی باشد. اگر در حیطه شخصی در مورد آن صحبت کنیم شامل مؤلفه هایی است که می توان به زندگی مطلوب خود من اهداف شخصی خود من و دستاوردهای من و در جهتی که من می خواهم بروم نام برد. اما در سطح اجتماعی این باور و این انگاره آرزومندی یا آرزومند پروری در جامعه ما رواج دارد یعنی افراد حال حاضر اجتماع چه اندازه نسبت به این توانایی که در آینده می توانند برای زندگی مطلوب خود و نسل بعدی خودشان بسازند؟ و یا خود فرد چقدر خود را عامل و مؤثر می داند؟ در اینجا ما به عاملیت انسانی اشاره خواهیم کرد که به دست من ساخته می شود و بسیار مهم است. آیا فردایی بهتر به دست من دست یافتنی است؟ با همین روش های معمولی یا نه برعکس این فردایی بهتر به دست من دست یافتنی نیست؟ به طور کلی امید اجتماعی یعنی فردایی بهتر برای تک تک افراد جامعه که قابل دست یابی باشد. امید شیوه هایی از یک زندگی هدف محور است که می توان برای آنها برای خودم و اطرافیانم در نظر بگیرم و درباره آن اینگونه فکر کنم که این امکان و توانمندی در من هست و این فرصت را جامعه به من میدهد که بتوانم به این اهداف برسم. حال با توجه به تعریف های که از امید یا امید اجتماعی شد و اتفاقات نا میمونی که در حاکمیت رژیم رخ داده است و نقش سیاست گذاران در این افول و یا حتی بالا بردن میزان آن در جامعه را مورد بررسی قرار خواهیم داد. البته اهمیت امید اجتماعی را می شود به وضوح حس کرد که حضور یا عدم حضور آن جامعه را به دو سوی متفاوت خواهد برد و تا کنون این موضوع در هیکل و ساختار حاکمیت رژیم مشهود و قابل لمس است.
به دلیل اینکه امید اجتماعی نگاهش به آینده است پس بنابراین باید رفتار از همین الان شروع شود و بزرگترین اهمیت آن در چشم انداز است. بنابراین اگر نگاهی به تاریخ اجتماعی تمام کشورها چه در زمان باستان چه در صد سال گذشته بیندازیم به درستی خواهیم فهمید که جوامع روبه پیشرفت برای خود یک چشم انداز طراحی کرده اند. آلمان که یکی از آن کشورها است ساعتی دارند که مشهور است بنام ساعت صفر که مقرر با تاریخ هشتم می 1945 این ساعت در حقیقت ساعت اتمام جنگ جهانی دوم و پایان نازیستم در آلمان و اروپاست بعد از جنگ جهانی دوم که به امپراطوری رایش لقب داشت به جز ویرانه چیزی باقی نمانده بود . مردان درجبهه ها کشته و مجروح شده بودند ، به زنان تجاوز شده بود ، کودکان بدون سرپرست شده وکارخانه ها و زیر ساخت های آن با خاک یکسان شده بود. سوخت و مواد خوراکی نایاب شده بود ، مردم برای به دست آوردن نیازهای ابتدای زندگی خود به هر حقارتی و رذالت دست می زدند از ساعت صفر تا روزی که آلمان از گورستان تحمیلی نازی ها سر بلند کرد سه دهه طول نکشید. با تعریف چشم انداز و طراحی هدف های مشخص و نادیده نگرفتن توانمندی افراد در کلیه زمینه های مختلف کشور و حیف میل نکردن ثروت و استعداد های کشور توسط ورماخت آلمان به سوی صنعت و تکنو لوژی بازگشت و خود را به شیوه ای ترمیم کرد که در حال حاضر کشور آلمان در اتحادیه اروپا بزرگترین اقتصاد اروپا و در جایگاه چهارم تولیدات ناخالص داخلی(نرخ تبدیل ارز) و پنجمین تولید ناخالص داخلی (برابری قدرت خرید) را در جهان دارد. مشابه ساعت صفر آلمان در بسیاری از کشورهای دیگر هم اتفاق افتاده است . ژاپن پس از جنگ، سنگاپور و امارات متحده در سه دهه اخیر هم روند رشد توسعه و پایداری را سپری کرده اند. در واقع این ساعات صفر شروع یک جهش مثبت در تاریخ معاصر آن کشور است. اما ساعت صفر کشور من همراه است با انقلاب جمهوری اسلامی که در چهار دهه به جز فقر، فحشا، حیف و میل کردن ثروت کشور، ویران کردن زیر ساخت های اقتصادی کشور، نادیده گرفتن توانمندی افراد در حوزه های مختلف و… چیزی به ارمغان نیاورده است . %
افول اجتماعی در جامعه کنونی ایران رواج دارد و روز به روز این افول به نموداری رسیده که خود دولت مردان رژیم به آن اعتراف نموده و طبق آمار و ارقام به دست آمده از خود سیستم از 86 نفر نخبگان المپیاد 82 نفر آنها مهاجرت کرده اند. و این مختص به نخبگان کشور نبوده و حتی به هیئت علمی دانشگاههای کشور سرایت نموده طبق آمار یکی از دانشگاههای کشور درابتدای سال هزار و چهارصد نزدیک به هزار و هشتصد نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه های ایران به خارج از کشور مهاجرت کرده اند. و این یکی از مؤلفه های افول اجتماعی می باشد و می توان گفت یکی از وخیم ترین بحران های اجتماعی است که جامعه کنونی ایران تا به امروز با آن روبرو شده است. و این یک کارنامه فاجعه بار در چهار دهه حاکمیت رژیم بر جامعه کنونی ایران خواهد بود. و این یک واقعیت است که نخبگان ما به علت نبود امید اجتماعی اقدام به مهاجرت نمو ده اند یا آنهایی که مانده اند خود ویران گری پیشه کرده اند. خود ویرا نگری هایی که می توان به آن اشاره کرد افسردگی، استرس، اعتیاد، طلاق های زود هنگام، قتل های خانوادگی، خودکشی و…
آیا امید اجتماعی فردایی بهتر برای برای تک تک افراد جامعه به ارمغان می آورد؟ آیا دست یافتنی است یا خیر؟ آیا داشتن امید اجتماعی من را به اهداف و چشم اندازهای پیش رو خواهند رساند؟ آیا جامعه این امکان را برای رسیدن به هدف های من می دهد؟ یا فقط در مالکیت ویژه خوران یا گرو های خاصی در جامعه می باشند تا به اهداف خود دست یابند؟ وقتی که افول امید اجتماعی در جامعه (البته منظور ما جامعه کنونی ایران) رخ بدهد نخبگان و دیگر افراد جامعه با چنین سوالاتی روبرو خواهند شد. و بسیار طبیعی است و کم کم افول اجتماعی پدیدار خواهد شد زیرا افراد خاصی به اهداف خود خواهند رسید آن دسته افراد همان جیره خوران نظام و حاکمیت می باشند.
به طور مشخص امید در روانشناختی تابع سه متغیر است و اگر این سه متغیر در جامعه توسط کس یا کسانی یا سیاستمداران دستکاری نشود امید اجتماعی رو به افول نخواهد رفت بلکه روز به روز تقویت خواهد شد.
1-فرد توانایی شخصی در خود ببیند یعنی به تعبیری فرد توانمندی و هدف چینی به طرف هدف را دارد.
2- هدف هایی برای خود تعریف کند و این اهداف ثابت باشد یعنی توسط کس یا کسانی یا حاکیمن نظام جابجا نشود.
3-ممکن تلقی کردن به سوی هدف آیا حرکت من به سوی این هدف ممکن است یا نه در واقع این هدف و این مسیر عاملیت انسانی من است و در اینجا به توانایی خود باور دارم که به این هدف برای من محقق خواهد شد.
اما اگر عوامل های بیرونی این اهداف را جابجا کند این امید شروع به افول کرده نمونه های بارز آن در چهار ده حاکمیت رژیم و جابجا کردن اهداف نخبگان و تحت فشار قرار دادن آنها در مسیر برنامه های غلط حاکمیت و اطاعت بدون چون و چرا از سیاست های آنها برای بر آوردن شدن اهداف خود را می توان به وضوح دید.
اگر بخواهیم بسیار کوتاه از نظر جامعه شناختی تعریفی از امید اجتماعی داشته باشیم در نظریه های جامعه شناختی وقتی در مورد امید یا امید اجتماعی بحث و تبادل نظر می شود به انگاره ها و من ها و نهادها و تصاویری که در ذهن افراد نقش بسته است بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. و انگاره های در مورد سرنوشت شخصی افراد بحث و گفتگو می کند و طیف وسیعی دارد. اما ما در اینجا به نهادها و من های جامعه بیشتر می پردازیم و چگونه من ها و نهادها در افول امید یا امید اجتماعی تاثیر گذار هستند. آقای دکتر وکیلی جامعه شناس و پژوهشگر در مورد جامعه کنونی ایران اینگونه بیان می کند که من ها در جامعه مهم هستند وی معتقد است که همیشه در ایران من ها جامعه را تغییر می دهند و من ها در برابر قواعد نهاد ها مخالفت می کنند. نمونه بارز آن پنجاه سال است که در ایران یک نظام گفتمانی ثابت داریم و به لحاظ سیاسی، فرهنگی ، اجتماعی هر نسلی که می آید یک قدم با نسل قبلی فاصله دارند. بنابراین من ها در برابر سرنوشت مقاومت می کنند و انگار یا انگاره ای از نهاد به آنها تحمیل می کند. در این شرایط پرسشی که به وجود می آید چقدر امید اجتماعی در رشد نهاد ها و من ها اهمیت دارد و امید اجتماعی از نظر جامعه شناختی در کجا قرار دارد؟ به دلیل اینکه امید اجتماعی نگاهش به آینده است و چشم انداز و هدف خود را درآینده می بیند از همین الان یک رفتار ی را صادر می کند تا بتواند به اهداف و چشم اندازی که برای خود ترسیم کرده است به آن برسد و بزرگترین اهمیت آن چشم انداز است. اما اگر نهادها بر من ها تسلط داشته باشند و این هدف و چشم انداز را جابجا کنند باعث افول اجتماعی خواهد شد. تقریبا از نظر روانشناختی و جامعه شناختی تعریف امید اجتماعی نزدیک به هم است. و اینجا باید امید را از نظر رشد جامعه، رشد من ها و نهاد ها چقدر اهمیت دارد و اصولا در مؤلفه هایی که جامعه برای آن تعریف می کند چه جایگاهی دارد؟ چون امید اجتماعی ناظر بر آینده است پس بنابراین تلاش و رفتار کردن و ترسیم چشم انداز از مهم ترین مؤلفه های امید اجتماعی است. اولین اهمیت آن ایجاد چشم انداز ، دوم ؛ ظرفیت آرزومندی افراد در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی ، سوم ؛ مشارکت ، چهارم ؛ پیش بینی پذیری ، پنجم ؛ انگیزه ، ششم ؛ اعتماد و هفتم ؛ ایجاد فرصت .
اگر چنانچه جامعه نتواند به هر کدام از مؤلفه های بالا افراد جامعه را نزدیک کند جامعه یک گسست را تجربه خواهد کرد. گسست آن به شیوه ایی خواهد بود که میزان خودکشی در جامعه بالا می رود میزان طلاق های زوجین بعد از چند ماه زندگی مشترک، دزدی، کیف قاپی، یاس که از نگاه روانشناختی یعنی افسردگی، افسردگی یعنی هیچ تلاش نکردن و وقتی تلاش نکند روز به روز حالش بد می شود.(جامعه کنونی ایران با حاکمیت و مالکیت ویژه خواران) . بنابراین نبود امید اجتماعی فعالیت های جمعی را به حالت خاموشی خواهد برد. و تک تک افراد جامعه و چرخ اصلی جامعه دچار آسیب می شود. بی تردید در حال حاضر جامعه ایران با حاکمیت کنونی آخوندها در یک حالت بحرانی است و این وضعیت بخشی از ویرانی زیر ساخت های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ایران است یعنی به لحاظ زیست شناسی، بوم شناسانه، روانشناختی، جامعه شناسی جامعه ایران در یک وضعیت آشفتگی محض قرار گرفته و در اسخ به این پرسش که حکام در این باره تا چه اندازه مقصر هستند ؟ بی تردید و بدون شک می توان گفت صدر صد . اگر علت و معلول بخواهیم برای آن بیان کنیم. اولین بخش آن بخش سیاسی است که در اهداف و چشم انداز های تعریف شده برای نخبگان و حتی مردم عادی دخالت کرده و اهداف را جابجا کرده اند.دومین بخش آن داخلی است به تعبیری نداشتن امنیت مالی و جانی نداشتن اعتماد به حاکمیت ، عدم مشارکت مردم به علت نداشتن اعتماد به حاکمیت ، عدم روابط بین الملل، بخشی از آن اقتصاد بین المللی است و درگیری بین ابر قدرت ها که ایران طبق معمول میدان جنگ است. آیا وضعیت موجود با حاکمیت حاکمان در ایران بسیار وخیم است؟ در واقع غایت های سیستم های تکاملی انسان که چهار مؤلفه است یعنی قدرت ، لذت، بقا و معنا و این چهار غایت وضعیت مطلوب و موجود شکاف آن قلبم است، یعنی من آنقدر باید قوی نیستم من آنقدر لذت نمی برم، معنا ندارم، تندرستی ندارم، شانس بقای من زیاد نیست و اکنون نیز می تواند بیشتر باشد. در واقع جامعه کنونی ایران وارد تنش شده و خود تنش دارای مباحث زیادی است که در اینجا مجال آن نیست به آن بپردازیم. اما ما دو موتور فرهنگی داریم که باعث تقویت امید اجتماعی در جامعه مد نظر است به واسطه مراسم ها ی جمعی که در آنها نهادینه شده است می توان یاد کرد. یکی قهرمانان و میراث فرهنگی که به عنوان من های نیرومند می توان از آنها یاد کرد و در تاریخ تمدن ما ماندگار هستند. دوم آیین هایی مانند نوروز، چهارشنبه سوری، شب یلدا که متاسفانه همین دو تا موتور فرهنگی را هم در چند سال اخیر در جامعه به واسطه ابزار دین دست به تخریب بنیادین آنها زده اند. در واقع اینجا یک شکافی به نام ناکامی رخ داده است که بین وضعیت موجود من و وضعیت مطلوب من ، شکافی به وجود آمده است و وقتی تفاوتی بین اینها ایجاد شود رفتاری صادر نمی شود و تمام انگیزه های فرد یا افراد از آنها گرفته می شود.
وقتی امید اجتماعی یا امید به افول برود خواه ناخواه فساد اجتماعی، افزایش نابرابری ، گسترش فقر (وقتی فقر داشته باشیم یعنی معلولیت را تولید می کنیم) ویژه خواری، عدم شفافیت حاکمیت با مردم، پاسخ گو نبودن مسئولان ، عدم وجود اعتماد، مطالبه گری که در حاکمیت امروز به عنوان اغتشاش از آن نام می برند. به طور کلی مطالبه گری جزء فرآیند هایی است که به امید اجتماعی کمک می کند . حذف نخبگان و افراد قوی در سیستم های اداری و سازمان ها توسط سربازهای سایبری، اتهام ، توهین و بی احترامی، بی اعتبار کردن شخصیت هایی که می توانند قهرمان باشند و مردم به آنها اقتدا کنند و تمام این مسایل باعث می شود که تامین اجتماعی وجود نداشته باشد.
راهکارهای روانشناختی برای مقابله با این بحران اجتماعی :
1-تعامل اجتماعی، شامل رفاقت و دوستی خانواده و احساس تعلق خاطر داشتن به دیگران یعنی دیگری برایشان مهم است ، امید داشتن به آینده، همه ملت هایی که مورد تهاجم و غارت و خشونت قرار گرفته اند نسلهایی از آنها باقی مانده که توانسته اند رابطه خوبی با دوستان ، خانواده و دیگران داشته باشند و لذا امید را در خود زنده نگه داشته اند.
2-برازندگی جسمی، به اندازه کافی خوابیدن، ورزش کردن، تغذیه خوب، تن آسایی و آسایش دادن به بدن خود که مغز بتواند خوب فکر کند و خوب بیاندیشد.
3-بازی و تفریح، در هر شرایطی برای خود تفریح و سر گرمی ایجاد کرد.
تاب آوری، توانمندی ایجاد کردن و داشتن چشم انداز که سه مؤلفه بسیار مهم در بالا بردن امید اجتماعی می باشند.
در پایان به این نکته اشاره خواهم کرد که قانون تکامل که یک انتخاب طبیعی است رخ خواهد داد یعنی انقراض رخ می دهد اما در آن جامعه افرادی در این انتخاب طبیعی سر بلند بیرون می آیند که جنگ آور بوده و به قولی پوست کلفت باشند. و در این میان امید نقش زره را دارد و انسان با این امید ماندگار می شود.