مهرداد درویش پور: یادداشت زیر چکیده نقدی است که در روز جمعه در کلاب هاوس “تاریخ شفاهی حقوق بشر” به آن پرداختم و قرار بود در برنامه شنبه چشم انداز سیما ثابت نیز به آن بپردازم که متاسفانه به دلایل شخصی امکان شرکت در آن را نداشتم.

1 جنبش زن، زندگی، آزادی با رویکرد ضد پاترنالیستی (ضد قیم گرایی) و ضد قدرت همچون جنبشی بدون سر با شعارهای زن‌ورانه‌ و سبک سازماندهی غیرمتمرکز و افقی خود، دست ردی بر هر گونه اقتدارگرایی دینی، موروثی و ایدئولوژیک زده و به رشد گفتمان های ضد تبعیض و فمینیستی یاری رسانده است.

2 در مقابل، گفتگوی اخیر رضا پهلوی و کمپین “وکالت می دهم” تازه ترین نوع قیم گرایی، تلاش برای مصادره جنبش زن، زندگی، ازادی و رواج “صنعت بیعت گیری” از نوع نوین و سکولار آن است. نوپهلوی گرایان با الهام از قیم گرایی نظام حاکم، در قالب کمپین “خود صغیر پنداری” و بیعت گیری به نام “وکالت سیاسی”، خصلت ضد اقتدارگرایی و ضد قیم گرایی این جنبش را عملا نفی کرده و در جهت تحکیم اقتدار فردی و پوپولیستی رضا پهلوی برآمده اند.

3 “وکالت سیاسی” گرچه مفهومی نادقیق، کهنه و یادآور “صاحب اختیار و قیم صالح” است، گاه در معنای نمایندگی سیاسی در مدل های “نخبه گرایی دمکراتیک” نیز به کار رفته است. دمکراسی نمایندگی اما نه تنها در پروسه تشکیل مجلس موسسان بلکه در انتخابات پارلمانی از طریق انتخابات آزاد و رقابتی با تضمین فضای سالم رقابت، گفتگوی انتقادی و به رسمیت شناختن حق همگانی انتخاب شدن و انتخاب کردن و تعویض نمایندگی معنا می یابد.

4 گرچه مدل نخبه گرایی دمکراتیک و حتی دمکراسی نمایندگی نیز با نقد ها و اما و اگرها ی بسیار روبرو است، اما به هر رو شهروندان در ان به جز حق انتخاب کردن و انتخاب شدن دوره ای و قابل تعویض بودن نمایندگان، از طرق دیگر نیز بخت گسترش مشارکت سیاسی چندگانه خود را همچون شالوده دمکراسی دارند. از جمله از طریق نهادها، تظاهرات، گفت و شنود و بحث و جدل انتقادی، شرکت در نظر خواهی، رفراندوم و دیگر اشکال تقویت نظارت افکار عمومی بر نمابندگان خود – از جمله توسط رسانه های آزاد.

5 در نظام ولایت فقیه و تئوکراتیک حاکم اما، مسئله نمایندگی فاقد هرگونه جنبه دمکراتیک بوده و کاملا تبعیض آمیز است. نه تنها شهروندان حق انتخاب شدن و انتخاب کردن همگانی و مساوی را ندارند؛ از انتخابات رقابتی آزاد و دمکراتیک خبری نیست، بلکه در بهترین حالت انتخابات در آن نوعی بیعت با رهبران از پیش تعیین شده یا خود خوانده است که در صدر اسلام هم رواج داشته است. جان کلام فلسفه بیعت، سپردن سرنوشت خود از طریق “خود سپاری مردم صغیر انگاشته شده به قیمی به نام رهبر” است که در ایران امروز با ولایت فقیه معنا یافته و خیزش اخیر از جمله آن را نشانه رفته است. قیم گرایان حاکم با سرکوب خیزش انقلابی اخیر در پی برآنند تا به قول وزیر کشور سبک “زندگی غلط” معترضان را تصحیح و “اسلامی” کنند!

6 در اپوزیسیون نیز کمپپن وکالت سیاسی نوپهلوی گرایان که نماد رواج ابتذال سیاسی به جای پشتبانی و ارتقا جنبش زن، زندگی، آزادی در ايران است، در پی آن است که یک جنبش متکثر و پلورالیستی کنونی را مسخ کرده و به جای “همگرایی ملی” که رضا پهلوی مدعی آن است، یک فرد را تنها به دلیل امتیاز ژن موروثی پادشاهی به گونه ای تبعیض آمیز شایسته رهبری دانسته و با شعار یک ملت یک رهبر، الگوهای کاریزماتیک اقتدار فردی و انحصاری تجربه شده در ۵۷ را بار دیگر بر جنبش انقلابی و جامعه تحمیل کند. امری که نه تنها ناقض هنجارهای دمکراتیک و مدرن امروزی است، بلکه آشکارا به واگرایی و تنش هرچه بیشتر در درون اپوزیسیون منجر می شود.

7 این تلاش ها در چهار ماه اخیر نخست با شعارهای خنثی کننده “مرد، میهن آبادی” و ناسیونالیستی خواندن جنبشی که جهان از آن همچون نخستین انقلاب فمینیستی جهان نام می برد شروع شد. سپس با تلاش برای مصادره تظاهرات درخارج از کشور به نفع سلطنت طلبان و رضا پهلوی تدوام یافت. در تظاهرات استراسبورگ به شعار “شاه، میهن آبادی” ارتقا یافت و در مصاحبه و فراخوان اخیر رضا پهلوی چهره عریان اقتدارگرایی فردی را به نمایش گذاشت.

8 آخرین گفتگوی رضا پهلوی با شبکه “من و تو” با تهدید تلویحی گروه های اتنیکی و خط و نشان کشاندن برای آنها، بی اعتنایی و تحقیر اپوزیسیون دمکرات ایران (جمهوری خواه، ملی ،چپ، اتنیکی و…) و برجسته کردن باورهای ناسیونالیسم آمرانه همراه بود. در کنار آن با درخواست سپردن وکالت سیاسی به او توسط مردم به قصد مشروعیت یابی در گفتگو با قدرت های خارجی از این واقعیت که برای تغییر در ایران نه به جنبش داخل بلکه به قدرت های خارجی چشم دوخته اما به دلیل مشروعیت نداشتن همچون نماینده مردم جدی گرفته نمی شود پرده بر داشت.

9 این گفتگو و فراخوان و کمپین “وکالت سیاسی” که به سرعت آماج نقدهای بسیار به ویژه از سوی جمهور ی خواهان قرار گرفت، حتی نگرانی به حق برخی از دوستان جمهوری خواه تاکنون همسو با ایشان از جمله حسن شریعتمداری، عبدالله مهتدی و… را برانگیخت که در توئیت های خود نسبت به خطر انحصار طلبی و اقتدارگرایی فردی و حتی شکل گیری فاشیسم تازه ای در راه هشدار دادند.

10 بسیاری از ساده اندیشان سیاسی اما گویی در نمی یابند یا نمی خواهند دریابند مانورهای تبلیغاتی پوپولیستی پی در پی رضا پهلوی که شباهت های چشمگیری با شگردهای تبلیغاتی ترامپ دارد، در پی تحکیم اقتدار فردی و انحصاری او بر فراز سر مردم و کنشگران سیاسی است. هانا ارنت بر این مسئله که دیکتاتورها کور و کر هستند تاکید بسیار کرده است. اما گویی انسانهای مستاصل که گویی بی افقی یا وسوسه و افسون قدرت سحرشان می کند، نیز به همان اندازه دیکتاتورها کور و کر هستند یا برخی “نخبگان” سرمست از بخت دست یابی به قدرت، تجربیات تاریخی را به فراموشی سپرده و ارزش های دمکراتیک را به حراج می‌زنند. تجربه ای که در گذار از انقلاب پوپولیستی به اسلامی شده 57 با تحکیم رهبری خمینی شاهد آن بودیم. شوربختانه افسون زدگی امروز اجازه نمی دهد که این خوش بینان دریابند این بار با کاریکاتوری از تلاش برای ایجاد رهبری کاریزماتیک از طریق کمپین های عامیانه و سطحی که سلبریتی ها درآن نقش برجسته ای دارند روبرو هستیم.

11 تجربه “شورای ملی ایرانیان”، پروژه ققنوس، “پیمان نوین”، “صندوق مالی سازی”، کنفرانس های مطبوعاتی، توئیت همزمان شش نفره پیام سال نو و بالاخره “کمپین وکالت سیاسی” جلوه های گوناگونی از کنش های پوپولیستی برای تحکیم رهبری پهلوی بر جامعه ایران است. شکست این پروژه ها اما استراتژیست های پوپولیست را نمی هراساند. آنان برآنند بر سر زبان ماندن مهم تر از هرچیزی است. به زبان دیگر بدنامی حتی بهتر از گمنامی است و نیازی به پاسخ گفتن به انتقادها نیست.

12 ازجمله گویا نیازی به پاسخ به این پرسش نیست که فردی که هرگز با هیچ یک از شخصیت های سیاسی اپوزیسیون حاضر به شرکت در مناظره یا میزگرد نشده است؛ فردی که هرگز به مصاحبه چالشی با هیچ رسانه ای تن نداده است؛ فردی که مهمترین دغدغه اش پذیرفته شدن به عنوان نماینده مردم توسط قدرت های خارجی به هر قیمت برای رقم زدن سرنوشت آینده ایران است؛ جریانی که جز مصادره به مطلوب کردن جنبش زن، زندگی آزادی گام دیگری برنداشته است، چگونه می توان ادعای پای بندی آن را به دمکراسی جدی گرفت؟ چگونه می توان رهبر خود خوانده ای که موضوعیت خود را نه همچون فعالان در زندان نشسته در داخل در کوران مبارزات بلکه مدیون “ژن برتر خانواده سلطنتی” و نماد یاداوری گذشته است را شایسته رهبری گذار به دمکراسی خواند؟ فردی که حتی یکبار هم به نقد دیکتاتوری پنجاه ساله سلطنت مطلقه پهلوی نپرداخته است؛ شاهزاده ای که به گونه ای متناقض از یکسو مدعی “بی طرفی” نمادین است و از طرف دیگر مدعی رهبری سیاسی ملت ایران است؛ کسی که در آغاز از ائتلاف فراگیر سخن می گفت، اما در هرگامی نشان داد که درپی تحکیم اقتدار خویشتن است؛ سیاستمداری که با شعار پوپولیستی “امروز فقط اتحاد” کپی پردازی ناپخته ای از “همه با هم” خمینی را به نمایش گذاشته و خواستار درز گرفتن هر نوع رقابت سیاسی و اختلافات تا پس از سرنگونی نظام است و معنای همبستگی پلورالیستی را نمیفهمد. این همه تنها نشانگر تلاش برای تکرار تجربه تراژیک رهبری کاریزماتیک گذشته البته این بار به گونه ای کمیک است.

13 پیش از این ارتش سایبری نوپهلوی گرایان با هتاکی، فحاشی و خشونت کلامی در صفحات مجازی، نگرانی های بسیاری را در میان اپوزیسیون دمکرات ایران برانگیخته بودند. امروز علاوه بر آن شاهد حمله فیزکی سلطنت طلبان به دگراندیشان در تظاهرات یا تلاش برای مصادره به مطلوب کردن تظاهرات ایرانیان در خارج از کشور از طریق علم کردن عکس های رضا پهلوی، یا طرح شعار تفرقه افکنانه و حذفی “مرگ بر سه فاسد، ملا، چپی ،مجاهد” نه تنها توسط سلطنت طلبان در تظاهرات بلکه توسط یاسمن پهلوی و شعار مبارزه با ارتجاع سرخ و سیاه توسط فرشگردی ها و وعده انتخابات بی انتخابات طی سالها پس از گذار هستیم. همه این ها نشانه های تقویت رادیکالیسم راست و استبدادی در نوپهلوی خواهان است که کمپین وکالت سیاسی تنها تازه ترین حلقه آن به شمار می رود.

14 با این همه نمی توان انکار کرد که در سخنان گاه دو پهلوی رضا پهلوی و طیف هوادار او هم گفتمان راست رادیکال و ناسیونالیسم آمرانه قدرتمند است و هم رگه هایی از گفتمان لیبرال دمکراتیک به چشم می خورد. با گذشت زمان اما، این جریان هرچه بیشتر به سمت رادیکالیسم راست ، انحصار طلبانه تر و حذفی تر جهت یافته است.

15 دلیل این رویکرد و کمیپن وکالت سیاسی را باید در کم رنگ تر شدن ولو موقتی توان جنبش زن، زندگی ،ازادی در ایران از طریق سرکوب خشن آن و بی افقی بخشی از افکار عمومی دانست که چشم به خارج و رغبت به رضا پهلوی و مداخله قدرت های خارجی را افزایش داده است. همزمان افزایش فشار قدرت های جهانی و گسترش گفتمان راست رادیکال و پوپولیستی در جهان و ایران، بخت رضا پهلوی را برای تحکیم اقتدار خود افزایش داده است. به ویژه آن که علاوه بر برخی حمایت های بین المللی از او از جمله توسط حزب نژادپرست سوئد و دیگر کشورها، حمایت پر سر وصدای رسانه هایی برون مرزی، به گونه ای غیر دمکراتیک و یک جانبه بخت مانور تبلیغاتی او را افزایش داده است.

16 کمیپن پوپولیستی و کمرشیالیستی وکالت سیاسی که به فرض سلامت آرا، از جامعه 85 میلیونی ایرانی، تنها رای حدود نیم میلیون نفر از جامعه را به دست اورده است، پاسخ درخوری به ادعای رهبری ملت توسط او نبود که در من و تو به دروغ از هواداری میلیونی مردم از او سخن گفته شد.. هم از این رو رضا پهلوی ضمن “استقبال” از این کمپین، فورا از مضامین گفتگوی خود با من وتو تلویحا عقب نشینی کرد و دوباره از ضرورت ائتلاف با دیگر گروه ها البته همچنان به قصد تحکیم رهبری خود سخن گفت.

17 سالها پیش نوشتم تحقق دمکراسی در ایران نه تنها نیازمند گذار از جمهوری اسلامی، بلکه نیازمند پروسه دمکراتیزه شدن درخانواده های سیاسی طرفداران سلطنت، گروه های اتنیکی، ملی گرایان، چپ گرایان و دین باوران است. در این چند دهه در میان برخی از این گروه ها این دگردیسی صورت گرفته است. با این همه بیم آن دارم که نه تنها جمهوری اسلامی ایران روز به روز به نظامی بسته تر و خشن تر بدل شده، بلکه سلطنت طلبان و پهلوی خواهان نیز کم و بیش روند مشابهی را طی می کنند. یعنی به جای اعتدال یابی و استقبال از گفتمان لیبرال دمکراسی، بیشتر به سوی گفتمان های نوستالژیک راست رادیکال، ناسیونالیسم تند و آمرانه و استبدادی گذشته بازگشته اند. برای تسیهل گذار از جمهوری اسلامی به دمکراسی اما می بایست از جمله در برابر هر رویکرد انحصار طلبانه و استبدادی در اپوزیسیون با تمام قدرت ایستاد. باید با سازمان دهی بلوک های سیاسی رقیب همچون جمهوری خواهان و چپ گرایان و ….تلاش کرد به گونه ای ایجابی جلوی تکرار تجربه 57 را گرفت و خصلت متکثر این جنبش را حفظ کرد و ارتقا داد. این نه به قصد گسترش تنش با طرفداران طیف سلطنت بلکه به قصد وادار ساختن آنها برای به رسمیت شناختن قواعد دمکراسی و رقابت سالم در مبارزه علیه حکومت اسلامی و به عقب راندن گفتمان استبدادی، انحصار طلبانه و حذفی در کل جامعه است!

منبع: پیچ فیسبوک درویش پور