چهلمين سالگرد نبرد حماسی پيشمرگان فدائی
زنده باد خاطره يازده فرزند دلاور مردم
در ٢٣بهمن ماه ١٣٦١، يازده تن از فرزندان دلاور خلق کرد و يارانی از ساير نقاط ايران، در لباس پيشمرگان فدائی برای دفاع از حق تعيين سرنوشت خلقها و در راه آزادی و سوسياليسم جان خود را فدا نمودند.
تودههای مردم در سراسر کردستان با اميد به دستيابی به حقوق دموکراتيک و عادلانه خود در ایرانی آزاد و دمکراتیک، فعالانه در انقلاب ضدسلطنتی مشارکت نمودند اما از همان فردای استقرار استبداد مذهبی زير وحشيانهترين حملات قرار گرفتند چرا که چشماندازی که اين مردم برای خود متصور بودند به طور کامل در تضاد و ضديت با اهداف ضدمردمی سران تازه به حاکميت رسيده قرار داشت.
پاسخ رژيم تازه شکل گرفته به مطالبات دموکراتيک در کردستان، قتل و کشتاردستهجمعی و اعدام بود. کردستان به مانند کشوری بيگانه، زير حملات توپخانهای و بمبارانهای وسيع قرار گرفت. حتی مزرعهها به آتش کشيده شدند.
جنبش مقاومت در کردستان شکل گرفت و بسيار سريع مورد حمايت وسيع تودههای مردم قرار گرفت. حماسهها خلق شد. کردستان تبدیل به سنگر آزادگان گرديد و برخلاف ساير نقاط در ايران، به عنوان سدی در مقابل تحکيم قدرت مذهبی عمل کرد که تا کنون هم ادامه دارد. بی دليل نيست که خيزش انقلابی اخير که نام انقلاب ژينا را برخود دارد از اين خطه آغازشد که خود محصول ٤٣ سال مقاومت و مبارزه در کردستان ايران است.
شکلگيری و استمرار اين مقاومت اما بدون از دست دادن جانهای شيفتهای که برای دفاع از دستاوردهای انقلاب و نيز خواستهای عادلانه تودههای ستمديده کرد فدا شدند، ميسر نمیبود. سازمان چريکهای فدائی خلق ايران در کنار ديگر نيروهای سياسی فعال در کردستان از همان فردای انقلاب و با آغاز تعرضات رژيم به کردستان، مشارکت و نقش قابل توجهی در اين جنبش ايفا نمود. اطلاع رسانی به ساير نقاط، جمعآوری و انتقال کمکهای گوناگون و به ويژه کمکهای درمانی به نقاط مختلف کردستان در کنار و همراه مشارکت سياسی از جمله فعاليتهای جنبش فدائی در آن دوره به شمار میآيد. گستره اين فعاليتها موجبات عضويت شاخه کردستان اين سازمان در هيئت نمايندگی خلق کرد را فراهم نمود.
شوربختانه پس از انشعاب بزرگ اقليت و اکثريت در سازمان فدائی، روند فعاليتها به شدت کند شد و بهمين دليل رفقائی که در قالب اقليت به مشارکت و حضور در جنبش مقاومت ادامه می دادند می بايست با تقبل فشارهای زياد و با ازخودگذشتگیهای بسيار، فعاليتهای خود را پيش ببرند. هم از اینرو، تعداد زيادی از پيشمرگان فدائی در آن سالها جان عزيز خود را در جنبش مقاومت در کردستان از دست دادند.
بی گمان از دست دادن يازده تن از فرزندان قهرمان مردم برای سازمانی که امکانات بسيار محدودی برای مقابله با تهاجمات رژيم در اختيار داشت و در حال تجديد موقعيت خود بسر میبرد، ضربهای بس سنگين بود. اين عزيزان با عزمی راسخ تا آخرين نفس در مقابل نيروهای سياهی و جهل ايستادند و سپس به خاک افتادند.
در نبردی سهمگين و نابرابر در روز ٢٣ بهمنماه سال ١٣٦١، دستهای از پيشمرگان فدائی تحت فرماندهی رفيق مسعود رحمتی که از طرف کادرهای شورای فرماندهی از جمله رفيق علی نوذری همراهی می شد، با شمار زيادی از نيروهای سرکوبگر مواجه شدند. پس از موفقيت اوليه و وارد کردن ضربات مهلک به اين نيروها و دستگیری برخی از آنان و به غنيمت گرفتن مقداری سلاح و مهمات و ادوات جنگی، اما به دلايلی که هنوز هم متاسفانه بسيار روشن نيست، در ساعات پايانی عمليات از هر سو در محاصره نيروهای کمکی رژیم قرار گرفتند. در خاتمه عمليات، يازده تن از فرزندان قهرمان مردمی، يازده پيشمرگ فدائی که تا آخرين گلوله در برابر نيروهای جهل و تباهی و سرکوبگر به نبرد ادامه دادند، جان باختند.
- چهلمين سالگرد نبرد حماسی پيشمرگان فدائی، زنده باد خاطره يازده فرزند دلاور مردم
- معرفی مختصری از این مبارزان بر خاک و خون افتاده
- يادواره، خاطره، …
- دو نامه از رفيق علی نوذری به خانواده
- يادواره يکی از برادران زنده ياد فريدون بانهای، يکی از جانباختگان نبرد حماسی
- خاطرهای از يکی از پيشمرگان فدائی که در اين نبرد شرکت داشت
- مطلب مسئول وقت شاخه کردستان در باره حماسه پُر شور پیشمرگان فدایی در بهمن ۱۳۶۱