زیتون – صدیقه وسمقی

چند ماه است که پروژه‌ی جنایت‌کارانه‌ی جدیدی در کشور کلید خورده و در روزهای اخیر شدت و گسترش یافته و آن، پروژه‌ی حمله‌ی شیمیایی به مدارس دخترانه است. طی این عملیات جنایت‌کارانه صدها دانش‌آموز مسموم و در بیمارستان‌ها بستری شده‌اند. به نظر می‌رسد که در ادامه باید شاهد اجرای این پروژه در دانشگاه‌ها و خوابگاه‌های دانشجویی دخترانه و اماکنی از این دست نیز باشیم.

این روزها این پرسش بسیار مطرح می‌شود که چرا حکومت واکنش بازدارنده‌ی مناسبی در قبال این جنایت بزرگ نداشته است؟ این در حالی‌ست که حکومت هرگاه اراده کرده، عوامل یک حادثه را که علیه او بوده، یا طی کوتاهترین زمان بازداشت نموده و یا افرادی را در آن رابطه متهم، مجازات و حتی اعدام کرده است. به راستی این جنایت مخوف کار کیست؟

برای پاسخ‌گویی به پرسش مطرح شده باید احتمالات گوناگون را مورد بررسی قرار داد که من بسیار مجمل و مختصر به مهمترین آن ها می پردازم:

۱- احتمال نخست آن است که حملات سریالی علیه دختران دانش‌آموز با گازهای سمی در استان‌های گوناگون، حملات تروریستی باشد. برخی از مسئولان نیز به صورت کم‌رنگ و یا نامطمئن به این احتمال اشاره کرده‌اند. کم‌رنگ و نامطمئن از آن رو که آنان خود می‌دانند شواهد این احتمال را تایید نمی‌کند، چرا که تروریست‌ها معمولا پس از انجام اولین عملیات خود مورد تعقیب قرار می‌گیرند و نمی‌توانند هر روز عملیات خود را تکرار کرده و آن را گسترش دهند و هیچ خبری از بازداشت و یا اقدامات بازدارنده در میان نباشد. مگر آنکه دولت و حکومتی وجود نداشته باشد و یا نهادهای امنیتی و نظامی فروپاشیده و ناکارامد شده باشند. من این احتمال را تایید نمی‌کنم، زیرا نیروهای سرکوبگر حکومتی هنوز در خیابان‌ها حاضرند و هنوز با زنان و دختران بی‌حجاب شدیدا برخورد می‌شود و حتی نزدیک یکی از مدارسی که اخیرا مورد حمله‌ی شیمیایی قرار گرفت نیز حضور گسترده‌ای داشتند. نمی‌دانم، شاید این حضور برای مقابله با والدین معترض بوده باشد. البته باید اضافه کنم که جنس این حملات از حملات تروریستی نیز فراتر بوده و آنرا باید جنایت علیه بشریت دانست.

۲- احتمال دوم آن است که جاسوسان و عوامل امریکا و اسرائیل و… برای تخریب وجهه‌ی جمهوری اسلامی به این اقدامات دست زده باشند. این ادعا نیز کم‌رنگ‌تر از همیشه از سوی مسئولان مطرح شده است، زیرا پررنگ کردن آن بیش از هر چیز صلاحیت و کفایت خود حکومت را زیر سؤال می‌برد؛ حکومتی که با وجود نیروهای متعدد نظامی، انتظامی و امنیتی ادعا کند که جاسوسان و عوامل بیگانه در چنین سطح وسیعی می‌توانند امنیت دختران دانش‌آموز را تهدید کنند، باید از اصرار بر ادامه‌ی کار خود شرم کند.

۳- احتمال دیگر آن که گروه یا عده‌ای از جوانان مذهبی افراطی و طرفدار حکومت که احساسات‌شان از بی‌حجابی دختران جریحه‌دار شده به این جنایت بزرگ دست زده‌اند، مشابه اسیدپاشی بر چهره‌ی دختران. این بدان معناست که گروه یا عده‌ای آتش به اختیار خودسر بدون مزاحمت نیروهای امنیتی و انتظامی توانسته‌اند در سطح گسترده در یک بازه‌ی زمانی طولانی مرتکب این جنایت شده و به آن ادامه دهند. من این احتمال را هرچند به طور کلی رد نمی‌کنم اما آن‌را با تبصره‌هایی، فقط بخشی از پاسخ پرسش مطرح شده می‌دانم و نه تمام آن، زیرا:
– نیروهای خودسر و آتش به اختیار همواره در جهت منافع حکومت و تحت حمایت حاکمیت اقدام نموده‌اند.
– هیچ گروه یا عده‌ای به اندازه‌ی حکومت برای مقابله با زنان دارای انگیزه نیست.این ادعا را اقدامات جمهوری اسلامی علیه زنان طی سالیان دراز تایید می کند.
– انگیزه‌های مذهبی به طور بنیادین در جمهوری اسلامی بی‌معناست، زیرا بنیانگذار آن، اگرچه بر صفت اسلامی در تعیین عنوان حکومت تاکید نمود، اما در عین حال کنار نهادن احکام واجب اسلام را با هدف حفظ حکومت مجاز دانست. به این ترتیب، تمسک به احکام اسلامی برای حفظ حکومت و نظام صرفا استفاده‌ی ابزاری از دین برای حفظ قدرت محسوب می‌شود و این تمسک پایه‌ی ایمانی و اعتقادی ندارد. هنگامی که حاکمان جمهوری اسلامی چنین می‌اندیشند، بعید است که دست‌آموزان و کارگزاران آنان با ایمان و اعتقاد و دلسوزی برای دین به این اقدامات جنایت‌کارانه دست زده باشند. اگر افراد متعصب دین دار و مستقلی مخالف بی‌حجابی دختران باشند و یا این باور دینی را که در تاریخ معاصر ایران بی‌سابقه است مطرح سازند که تحصیل دختران مخالف دین است، هرگز عقیده‌ی مستقل و به اصطلاح دینی خود را با ارتکاب گسترده و سازمان یافته‌ی جنایت ابراز نمی‌کنند.
– سازمان‌یافتگی و گستردگی این اقدامات و سلاح‌هایی که نمی‌تواند در اختیار افراد و گروه‌های متفرقه باشد حاکی از ضعف این احتمال است.
حمله‌ی شیمیایی به دختران دانش آموز و به دنبال آن، تلاش برای احیای این باور منحط که تحصیل برای دختران حرام است، تهدیداتی است علیه زنان و دختران که رسوایی و انزجار عمومی و جهانی را علیه عاملان این جنایات در پی خواهد داشت. آنان که برای محروم کردن دختران ایرانی از تحصیل، در قم به دنبال فتوا می‌گردند تا شاید حربه‌ی دین یک بار دیگر به کمک آنان آید، از واقعیات ایران غافلند. ملت ایران بیش از صد سال است که از این‌گونه باورهای دینی عبور کرده و با عملکرد جمهوری اسلامی نیز از بسیاری باورهای نادرست دینی دیگر نیز عبور کرده است. هنگامی که با مجوز بنیانگذار جمهوری اسلامی می توان حتی از احکام واجب اسلام صرف نظر نمود، چرا از حجاب که یک واجب شرعی مسلم نیست چشم‌پوشی نمی‌شود و با تحمیل آن بر زنان به بحران و تنش های بزرگ اجتماعی و سیاسی در کشور دامن زده می شود؟ به راستی چرا؟

۴- احتمال دیگر آن است که این اقدام جنایت‌کارانه و شرورانه محصول یک اطاق فکر در درون برخی نهادهای حکومتی باشد، از آن دست اطاق‌های فکری که تاکنون محصولاتش قتل دگراندیشان و نویسندگان، شلیک به هواپیمای مسافربری، شلیک به چشم دختران، استخدام و به کارگیری اشرار برای ارتکاب جنایاتی که معمولا نیروهای شریف درون حکومت از ارتکاب آنها سر باز می زنند و…. بوده است.
حتی احتمال قوت و صحت این احتمال نیز بسیار تلخ، ناگوار و دهشتناک است، زیرا پیامدهای بسیار سختی را برای کشور و ملت ایران به همراه خواهد داشت، چرا که حامل پیامی سخت برای مردم معترض، تغییرخواه، وطن‌دوست، آزادی‌خواه و آرزومند اعتلا و آبادی ایران است. پیامی که می‌گوید: ما حتی با سلاح شیمیایی با شما مردان و زنان و کودکان خواهیم جنگید تا بمانیم و بر شما حکومت کنیم. ما شما را با استفاده از هر سلاحی ولو شیمیایی برده و مطیع و فرمانبردار خویش خواهیم ساخت. من با تاسف فراوان این احتمال را قوی‌تر از دیگر احتمالات و مکمل احتمال سوم می‌دانم. هرچند امیدوارم که در روزهای آینده با شواهدی محکم بتوان آنرا رد و ابطال نمود، زیرا آرزوی من آن است که ایران نیازمند تغییر، با مکانیزمهای مدنی و اخلاقی مسیر تغییر و تحول را بپیماید، اما اگر احتمال چهارم صحیح باشد بدان معناست که راه پیش رو، راه خونباری است.
متاسفانه دلایل زیر احتمال چهارم را قوت می‌بخشد:
– عدم واکنش به موقع و مناسب نهادهای حکومتی برای مقابله با این جنایت.
– این فاجعه طی جنبش زن، زندگی، آزادی اغاز شده و تداوم یافته است. این بدان معناست که سلاح شیمیایی و تهدید به محرومیت دختران از تحصیل ابزارهایی منفور برای سرکوب زنان می باشند.
– بنا بر سابقه‌ی امر هیچ گروهی بیش از حکومت برای مقابله با زنان و دختران دارای انگیزه نیست.
– حمله‌ی شیمیایی به مدارس دخترانه با مجموعه‌ی اقدامات حکومت علیه زنان و دختران ناسازگاری ندارد، هرچند شدیدتر است.
– تحلیل‌های ارائه شده در جراید حکومتی از جمله روزنامه‌ی ایران، نشان می‌دهد که حاکمیت از تداوم خیزش در فصل بهار و تابستان نگران است. شاید برای پیش گیری از تداوم خیزش چنین اقدامات شرورانه ای مجاز خوانده شده است.
– حملات گسترده و سازماندهی شده‌ی شیمیایی نمی‌تواند کار یک گروه خودسر باشد ، به علاوه اینگونه گازهای سمی نمی‌تواند در اختیار افراد و گروههای متفرقه باشد.
– گفته می‌شود که مشابه این جنایت هفده سال پیش در چچن علیه زنان چچنی توسط دولت روسیه انجام شده است. شاید همان اقدام غیرانسانی و شرورانه در اینجا با مشاوره‌ی نیروهای روسی تکرار شده باشد. البته در این صورت نیز مقصر اصلی همان مغزهای پوکی است که آلت دست مشاوران بیگانه قرار گرفته و منویات شوم آنان را اجرا می کنند. باید افزود که در هیچ‌یک از سه احتمال گذشته نیز حکومت از مسئولیت مبرا نیست و در هر حال مسئولیت تماما بر عهده‌ی حکومت می‌باشد.
– مبهم باقی ماندن نتیجه‌ی این پرونده‌ی بزرگ جنایی و پنهان نمودن عوامل دست اند کار آن دلیل مهمی بر صحت احتمال چهارم خواهد بود. من امیدوارم که با همت نیروهای وطن‌دوست وشریف درون حکومت هرچه زودتر حقیقت پنهان حملات شیمیایی به دختران ایران زمین آشکار گردد. به گمان من، ما مادران و پدران باید در صف مقدم مبارزه با این گونه شرارت‌ها و ستم‌ها قرار بگیریم و اجازه ندهیم که فرزندانمان قربانی شوند. اگر احتمال چهارم صحیح از کار درآید ملت ایران راه دشواری در پیش خواهد داشت و ناگزیر به اتخاذ تصمیمات سختی خواهد شد. آنچه مسلم است این است که ما نباید تسلیم طالبانیسم،جنایت، بی عدالتی و بردگی شویم.

حقیر آنکه به آیین بردگی سر کرد
بزرگ آنکه به آزادگی همی سر داد