کوردانه: محمدرضا اسکندری: روز بیست و پنجم نوامبر هر سال روز مبارزه با خشونت علیه زنان است. فعالان مدنی جهان و بخصوص کردها این روز را نقطه عطف مبارزه علیه خشونت بر زنان می دانند. اما با کمال تاسف باید بگویم که هر روز زنانی رنج کشیده قربانی خشونت های تازه ای می شوند. سالهاس که داعش با تلاش جهانی شکست خورده است و منطقه ای در دست ندارد. با شکست داعش زنان ایزادی که برده و کنیز داعشی ها بودند آزاد شدند. برخی از این زنان به اجبار حامله شده بودند و صاحب فرزندانی شدند. در بدو آزادی جامعه کردی و بخصوص ایزادی ها به جای گذاشتن مرهمی بر زخم های این زنان که قربانی خشونت تمام عیار تفکر اسلامی داعشی بوده اند با شیوه های مختلف که ناشی از تفکرات مذهبی خانواده و شوهرانشان می باشد بر زخم های انان نمک می پاشند، و تا به امروز نه فعالان مدنی کورد و نه دولت فدرال عراق و نه رهبران ایزادی کمکی واقعی برای انان که قربانی خشونت بوده اند انجام نداده اند.
در خیلی از باورهای دینی بخصوص در آئین یهودی و ایزادی فرزندی که از پدر و مادری که متعلق به ان دین نباشد حتی اگر ان فرزند به صورت اگاهانه و با عشق واقعی از طرف زنان با مردانی که یهودی و ایزادی نبوده اند بدنیا بیایند در جامعه مذهبی و آئینی آنها پذیرفته نمی شوند. ما در طول تاریخ شاهد قتل زنانی بوده ایم که به خاطر حتی عاشق شدن با افرادی که متعلق به ان آیئن نبوده اند به قتل رسیده اند.
ما امروزه شاهد مشکل بزگی برای زنان ایزدی هستیم که به اسارت و بردگی وکنیزی داعشی ها در امدند و بالاجبار فرزندانی بدنیا اوردند. آنان تمایل دارند به زادگاهشان و به آغوش خانواده همراه با فرزندشان برگردند. با تاسف باید بگویم که تا به امروز همه درها به روی انها بسته و به همین خاطر خیلی از این زنان که خشونت را با تمام وجود لمس کرده اند حاضر نیستند اردوگاهها و یا حتی شرایط بردگی را رها و آزاد شوند. چون نمی توانند فرزندان خویش را رها کنند چون محبت مادری به فرزندان خویش حتی اگر در اثر تجاوز به دنیا امده باشند باعث نمی شود از آنها به سادگی دل بکنند و آنها را رها کنند..
به توجه با تجربه کاری و علمی خود در این رابطه با حتی زنانی که فرزندی از تجاوز داشته اند. برای یک مادر کار ساده ای نیست که فرزند خود را رها نماید. حتی اگر در اثر تجاوز به وجود امده باشد. در جامعه مدرن و مترقی، دولت ها با کمک مددکاران و روان درمانان تلاش می کنند زنانی که فرزندانی بر اثر تجاوز دارند. از یک طرف فرزند خویش را دوست دارند و از طرف دیگر با دیدن فرزند خویش شرایط و زمان تجاوز را به یاد آنها می آورد با تکنیک های علمی روان درمانی تلاش می کنند که اترامای خشونت را از یاد انها برود و با آرامش در کنار فرزند خود زندگی کنند.
در این شکی نیست که وضعیت زنان ایزدی که فرزندان ناشی از تجاوز اعضای داعش دارند، مسئلهای پیچیده و چندلایه است و نیاز به بررسی جامع دارد که این مسئله را از ابعاد اجتماعی، فرهنگی، روانی و حقوقی بررسی نماید. این زنان و فرزندانشان اغلب با چالشهای جدی مواجه شده اند که کمترین توجه توسط دولت فدرال و اقلیم کردستان به ان نشده است، در ادامه تلاش خواهم کرد با توجه به اطلاعاتی که در دست دارم برخی از مهمترین این مسائل را مورد بررسی قرار دهم.
چالشهای اجتماعی و فرهنگی:
طرد اجتماعی: بسیاری از زنان ایزدی که فرزندان داعشی دارند، از سوی جامعه ایزدی طرد میشوند. در سنتهای ایزدی، مسائل مربوط به «پاکی خون» و وفاداری به دین ایزدی بسیار مهم است و داشتن فرزند از یک فرد غیردیندار یا دشمن، برای بسیاری قابل قبول نیست و به هیچ عنوان از نظر آئینی پذیرفته نمی شود. به همین خاطر حتی ازدواج دختران ایزادی با مردان غیر ایزادی ممنوع است و در این رابطه حتی قتلهای در سالهای گذشته در کردستان و عراق صورت گرفته است و من در کمپ های پناهندگی با زنان و دختران ایزادی کار کرده ام که به خاطر عاشق شدن به افراد غیر ایزادی از ترس به قتل رسیدن از عراق فرار و پناهنده به کشور هلند شده اند و هیچ ارتباطی با خانواده خود نداشتند. آنها ترس از این داشتند که حتی در هلند به قتل برسند اگر خانواده انها بفهمد در کجا زندگی می کنند.
عدم پذیرش فرزندان: فرزندان این زنان نیز معمولاً به دلیل تعلق به داعش (از نظر پدری) با برچسبهای اجتماعی روبرو میشوند و از سوی جامعه ایزدی پذیرفته نمیشوند.
فشارهای خانوادگی: خانوادههای این زنان در اکثر مواقع ممکن است آنها را به دلیل «بیآبرو کردن» طرد کنند.
مشکلات حقوقی و سیاسی:
مسائل هویت: بسیاری از این کودکان بدون مدارک هویتی متولد شدهاند یا به دلیل عدم ثبت قانونی پدر، نمیتوانند شناسنامه یا هویت رسمی داشته باشند.
عدم دسترسی به حمایتهای دولتی: دولتهای محلی یا ملی اغلب منابع لازم برای حمایت از این زنان و کودکان را ندارند یا نمیخواهند این موضوع را به طور فعال مدیریت کنند. آنها ترس از این دارند که مورد غضب ایزدیانی قرار گیرند که از آنها در انتخابات حمایت می کنند.
مسائل بازگشت به خانه: برخی از زنان ایزدی که توانستهاند از اسارت داعش فرار کنند، نمیتوانند به خانههای خود بازگردند زیرا جوامع محلی از پذیرش آنها خودداری میکنند. با توجه به امار و اطلاعاتی که از کمپهایی که زنان داعشی در انجا زندگی می کنند وجود دارد خیلی از زنان ایزادی که وابستگی به فرزندان خود دارند و می دانند با فرزند داعشی نمی توانند به خانه برگردند حاضر نیست اصالت واقعی خود را به مسولین کمپ ها بگویند چون ترس از جدای از فرزندان خود دارند.
تروماهای روانی و جسمی:
زخمهای روانی ناشی از تجاوز: این زنان با آثار شدید روانی ناشی از تجاوز و خشونتهای جنسی دوران اسارت روبرو هستند. این زنان سالها مورد تجاوزهای مختلف قرار گرفته اند و بصورت برده جنسی مورد استفاده قرار گرفته اند. آنها نه تنها از طرف مردان داعشی بلکه مورد تحقیر زنان داعشی مسلمان هم قرار گرفته اند که این هم مشکلی را بیشتر کرده است.
افسردگی و اضطراب: طرد اجتماعی و استرسهای ناشی از تربیت فرزندی که جامعه او را نمیپذیرد، میتواند به افسردگی و اضطراب دامن بزند.
مشکلات تربیتی کودکان: این زنان غالباً نمیدانند چگونه فرزندان خود را که ممکن است با هویت پدرشان دچار تناقض باشند، تربیت کنند.
تلاشها و اقدامات حمایتی:
فعالیتهای سازمانهای بینالمللی: برخی سازمانهای حقوق بشری و بینالمللی و نادیه مراد که خود یکی از زنانی بوده که این خشونت ها را تجربه کرده است و سازمانهای دیگر تلاش میکنند تا آگاهی را افزایش دهند و حمایتهای مالی، روانی و حقوقی ارائه دهند. اما این حرکت ها قطره ای کوچک از دریای است که دچار زنان و دختران ایزادی شده است.
برنامههای بازپروری: تلاشهایی برای بازپروری زنان و فرزندان در مناطق مختلف، مانند کمپها و مراکز روانشناسی انجام شده است. اما با توجه به کمبود امکانات و سازمانهای مستقل مدنی و اجتماعی تعداد مکانها برای این زنان کم و در بیشتر موارد مکان انها از دید مردان خانواده مخفی نیست و با دادن کمی پول و رشوه جای انها پیدا می کنند.
اصلاح قوانین: در برخی موارد دولت فدرال عراق و کردستان تلاش نموده بعضی از قوانین محلی را تغییر دهد تا به این زنان و فرزندانشان کمک شود، اما هنوز این تعغیرات کافی نیست و نیاز به تعغیرات بنیادی است که این زنان بدون مشکل مشخص نمودن نام پدر و یا نوشتن نام پدری خیلی این زنان به زندگی با فرزندانشان بدون مشکل پیش بروند.
در یک کلام باید بگویم این زنان و فرزندانشان نیاز به حمایت فوری و پایدار در سطحهای مختلف جامعه دارند. حل این بحران نه تنها نیازمند تغییرات فرهنگی و اجتماعی در میان جامعه ایزدی و غیر ایزادی است، بلکه همکاری بینالمللی برای ارائه خدمات حقوقی، روانی و اقتصادی نیز ضروری است.