سرکار خانم منصوره خجسته
سلام
شنیدم که کسالت داشته در بیمارستان بستری بودید امیدوارم حالتان بهتر باشد و بتوانید این نامه را که حاوی اخبار ناخوشایند بلکه هولناک است به دقت تمام بخوانید.
در مقدمه بگویم خیلیها از من میپرسند از این نامهنگاریها چه سودی حاصل میشود که دست از آن برنمیداری. پاسخ من این است که ما انسانها در برابر حفظ جان و مال و آبروی هم مسئولیم و این مسئولیت در وهله اول در وطن خودمان است که نمود پیدا میکند و چراغی است که به خانه رواست.
اتفاقات غریب و آسیبزایی که بی وقفه وپرتکرار طی دو دهه اخیر
در این سرزمین اهورایی رخ داده و مدتی است شتاب آن بیشتر شده است، همه دلسوزان ایران عزیز را متحیر و نگران کردهاست.
من از تصویب و ابلاغ لایحه حجاب شروع میکنم که همه میدانند جز لجبازی با مردم که حجاب اختیاری را حق زنان پاکسرشت ایرانزمین میدانند، نیست. من از هرگونه شرح و بسطی در مورد آن و ذکر جزئیات اجتناب میورزم تا این قلم، آلوده به پلشتیهای جاری شده از اذهان منحرف از پاکی فطرت آدمی در این لایحه نفرتآفرین نشود.
از شما تقاضا دارم اگر قادری. خود آن را بخوانید و اگر نه بفرمایید برایتان قرائت کنند.
دوم قضیهای که موجب شد مصدع اوقاتتان شوم، مربوط است به وضعیت زندانیان زن به شکل عام و زنان زندانی سیاسی به طور خاص که واقعا روح هر انسان خالی از تعصب و مرض و غرض را بهشدت میآزارد. برای نمونه باز هم تمنا دارم نامه ویدا ربانی زن جوانی که به قول بازجوها تاوان زباندرازی- بخوانید شجاعت و صراحتش را در حبسی ناجوانمردانه در اوین میپردازد، در رابطه با بیماری نرگس محمدی بخوانید یا بگویید برایتان بخوانند.
یک زمانی ما شکنجههای مبارزین را در زندانهای شاه سابق میخواندیم و موی بر انداممان راست میشد. حال آقایان مدعی هستند شکنجهای درکار نیست که البته باید به سراغ شواهد و قرائن برای تکذیب این ادعا رفت، اما بواقع این نوع بیتوجهی به زندانی بیمار که موجب اعتصاب غذای اعتراضی دو همبند او شده مصداق شکنجه نیست؟
و یا در مورد راحله راحمیپور که با وجود ۷۲ سال سن و تومور مغزی و نوسان فشارخون حاصل از آن بارها در زندان دچار حمله و بیهوشی شده است. چگونه باید ثابت شود که تحمل کیفر ندارد و در زندان ماندنش مخاطرهآمیز است؟
همینجا هشدار میدهم اینگونه اخبار که گاه میان صدها خبر ناگوار دیگر گم میشود و به آن وقعی گذاشته نمیشود، مربوط به جان سه انسان است. سه زن که هریک در مسیر روشنگری گام برداشته و به ناحق اسیر میلههای زندان شدهاند. تا دیر نشده باید به وضعیت آنها رسیدگی شود.
وضعیت زندان لاکان رشت هم تنها نمود مشتی از خروار بیعدالتیها در زندانهای سراسر کشور است. و اما قرچک. چه بگویم از قرچک که گوش شنوایی نیست!
سرکار خانم
از زندانیها هم که بگذریم صدور احکام اعدام برای معترضین شرکت کننده در تجمعات سال ۱۴۰۱ و خونهایی که ریخته شد جز بدنامی در مجامع بینالمللی و حقوق بشری برای نظام حاصلی نداشته و اخیرا جوانان اکباتان در معرض اجرای این احکام خشن و خونبار قرار دارند. کاش شما هم به گروههای مخالف اعدام بپیوندید و شعار اعدام بس را با صدای بلند تکرار کنید تا برایتان باقیات و صالحات باشد.
خانم خجسته عزیز
همانطور که ملاحظه کردید مصائب بزرگ این مملکت که حاصل مغزهای کوچک زنگزدهاست که جایگاههای مدیریتی سرزمین پرگوهرمان را اشغال کردهاند، چنان بیشمار است که ذکر تنها چند نمونهی آن آه از نهاد آدمی برمیآورد. با این اوصاف من چگونه از ظلمی که به خانواده ما میشود بگویم و بنویسم.
همسرجان بزرگوار من که در واقع زندانی همسر شماست، زمانی که بازجوها به او گفتند شما هرکه را میخواهی نقد کن ولی از «آقا» بگذر به آنها گفته بود، همه کارها به ایشان ختم میشود. دیگر چه کسی مانده که نقد شود وقتی همه اختیارات برای اوست؟!
و گفته بود رهبر متناسب اختیارات مطلقهاش باید پاسخگو باشد.
حتما خبر دارید یا اگر به خاطر ناخوشاحوالیتان از اخبار دورتان میدارند، بدانید که به خواسته یا تأیید همسر شما توسط قاضی صلواتی بدکار ۶سال حکم بر احکام صادره پیشین علیه همسر عزیز جانفدای وطنم به جرم نقد رهبر افزودهاند. یعنی تا امروز جمعا ۲۱ سال حکم زندان- بخوانید حبس ابد- به او دادهاند.
حال شما که خود مادرید حال مادری را که فرزندش را، از نوجوانی او تا هماینک، جز در کسوت خدمت ندیده تصور کنید.
مادری که او را برای از پای درآوردن فرزند برومندش با ممانعت از دیدار شکنجه میکنند.
کاش همه ما خاطراتمان را بنویسیم تا فردا روز تیغ سانسور این واقعیتهای تاریخ امروز ما را به مخاق فراموشی نبرد.
خانم باقرزاده گرامی
من که شش دهه از عمرم را سپری کردهام هرآن خودرا در محضر خدا تجسم میکنم برای پاسخگویی حقالناس. بنظر شما آیا آمران و عاملان احکام ظالمانه با تبعاتی سخت برای محکوم، خانواده و جامعهاش، به خدا و جهان آخرت و محکمه الهی باور دارند؟
والسلام
فخرالسادات محتشمیپور
همسر آزاده دربندی که منتظر تشکیل دادگاه علنی با حضور هیئت منصفه است تا در محضر مردم ثابت کند چه کسی مخالف منافع ملی است. او از طریق قلمش یا رهبر با عملکرد فقر گستر و فسادپرور؟
۱۳ آذر ۱۴۰۳