شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، در گفتوگویی با خانوادههای زندانیان سیاسی زندان قزلحصار و نیز با بررسی اخبار منتشر شده، گزارش اختصاصی از کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در ایران منتشر کرد. این گزارش شامل نگاهی تحلیلی به شرایط زندانیان (محکوم به اعدام) و جنبش مدنی نوپای پیرامون آن دارد.
پیشدرآمد:
این گزارش درباره کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در گفتگوی من با تعدادی از خانوادههای زندانیان سیاسی زندان قزلحصار و همچنین با استفاده از اخبار منتشر شده پیرامون این کارزار در رسانهها، نوشته شده است. از این رو میتوان این متن را گزارش اختصاصی و دست اولی دانست که درباره کارزار در حال تداوم «سهشنبههای نه به اعدام» در رسانهها منتشر میشود.
تا پیش از این، مهمترین اقدام علیه مجازات اعدام در سال ۱۳۹۲ با کارزار «لغو گام به گام اعدام» (لگام) صورت گرفته بود. در پاییز آن سال هشت فعال سیاسی، مدنی و فرهنگی در فراخوانی اعلام کردند: «در فردایی محتوم، ضرورتهای تربیتی ما مردم ایران را به پذیرش این اصل بدیهی وادار خواهد کرد که از اعدام مجرمان و متهمان، از هر سنخ و گروه، دستبرداریم و به جای آن به اعمال شیوههای سازنده تربیتی بپردازیم.»
برخورد امنیتی شدید با امضاکنندگان این فراخوان و درگذشت بعضی افراد تأثیرگذار کارزار مثل سیمین بهبهانی، فریبرز رئیسدانا و محمد ملکی مانع پیگیری این مطالبه مدنی نشد و با پیوستن چهرههایی چون نرگس محمدی، کارزار لگام ادامه پیدا کرد. حالا فریاد «نه به اعدام» با کارزاری از داخل زندانهای جمهوری اسلامی، طنینی تازه پیدا کرده است.
گزارش کارزار سهشنبههای نه به اعدام
۱۲ شهریور سال ۱۴۰۲ بود که رسانهها از تبعید تعدادی از زندانیان سیاسی از زندان اوین به زندان قزلحصار خبر دادند. زندانی که تا پیش از آن به عنوان بزرگترین زندان مواد مخدر در ایران و بلکه در کل منطقه غرب آسیا از آن یاد میشد. اما مدت زیادی طول نکشید که قزلحصار نه به عنوان زندان مواد مخدر بلکه به عنوان کانون اصلی ایستادگی در برابر «اعدام» به عنوان مجازاتی غیرانسانی، در رسانهها و افکار عمومی شناخته شد.
اما این تغییر چگونه شکل گرفت؟ کمتر از شش ماه پس از تبعید زندانیان سیاسی به نامهای جعفر ابراهیمی، احمدرضا حائری، زرتشت احمدی راغب، رضا سلمان زاده، سعید ماسوری، حمزه سواری، سپهر امام جمعه، میثم دهبان زاده، لقمان امین پور و رضا محمدحسینی از زندان اوین به زندان قزلحصار، با وجود فشار و سرکوب پس از تبعید، کارزاری را با عنوان «سهشنبههای نه به اعدام» شکل دادند. کارزاری که اکنون به بیش از ۲۳ زندان ایران گسترش یافته و در تاریخ ۶ شهریور ۱۴۰۳ نیز ۶۸ تشکل و سازمان حقوق بشری ایرانی و بینالمللی در حمایت از آن بیانیه مهمی را صادر کردند.
«بیست روز نخست تبعید، ۱۰ زندانی سیاسی را به سلولهای بند امن در واحد سه زندان قزلحصار فرستادند. سلولهایی که مخصوص زندانیان زیر حکم اعدام یا به اصطلاح زندان “زندانیان اجرایی” بود. همچنین آنها در آن بیست روز با زندانیان اهل سنت از جمله هفت زندانی که در ماههای بعد اعدام شدند، مراوده داشتند. حتی یک شب زندانیان اهل سنت آنها را برای شام دعوت کردند و البته پس از آن بود که مقامات زندان تردد زندانیان تبعیدی به خارج از بند را به کلی ممنوع کردند.
پس از انتقال زندانیان تبعیدی به بند ۲۱ در واحد چهار قزلحصار؛ آنها در جریان فاجعه اعدام زندانیان مواد مخدر و گستردگی أن قرار گرفتند. حدود اواخر آبان ۱۴۰۲ بود که روند اعدامها که برای مدتی پس از تعطیلی زندان رجائیشهر و انتقال زندانیان آن به واحد سه زندان قزلحصار متوقف شده بود، مجدداً آغاز شد و نگرانی بابت احتمال اعدام زندانیان عقیدتی و دیگر زندانیان شدت گرفت.
احمدرضا حائری هنگام اطلاع از انتقال قاسم آبسته و دیگر زندانیان به سلول انفرادی به منظور اجرای حکم اعدام، با انتشار نامهای سرگشاده، نقض حقوق آنها توسط قضاتی از جمله صلواتی و مقیسه را شرح داد. اما اعدامها ادامه یافت و علاوه بر قاسم آبسته، داوود عبدالهی و ایوب کریمی، دهها زندانی دیگر نیز به اتهام جرائم مواد مخدر اعدام شدند. جمع ۱۰ نفره زندانیان سیاسی تبعیدی همان زمان هم در تلاش بودند تا حرکتی جمعی علیه اعدامها انجام دهند؛ اما هنوز به طرح مشخصی نرسیده بودند.»
آنچه آمد گفتههای یکی از افراد خانوادههای زندانیان سیاسی زندان قزلحصار به نقل از فرد زندانی است. او در ادامه میگوید: «زندانیان تبعیدی به قزلحصار آن روزها خیلی تحت فشار روانی قرار داشتند تا در مقابل این ماشین اعدام کاری بکنند. برخی افراد مثل سعید ماسوری، حمزه سواری، لقمان امینپور، سامان یاسین و… با برخی از این زندانیان اعدامشده سالها در رجاییشهر در یک سلول بودند و آنها را کاملاً میشناختند و از بیگناهیشان اطمینان داشتند. برخی دیگر نیز در مدتی که در بند امن بودند با آنها مفصل گفتگو کرده بودند. احمدرضا حائری پنجم بهمن نامهای به دو تشکل سیاسی و صنفی (جبهه اصلاحات و شورای هماهنگی تشکلهای معلمان) نوشت و با اشاره به نقض حق دادرسی منصفانه برای زندانیان زیر حکم اعدام، “موثرترین راه برای مقابله با این روند غیرانسانی را بلندکردن صدای نه به اعدام” دانسته بود.
اما نقطه عطف این تحولات در هفته اول بهمن اتفاق افتاد: روزی که فرهاد سلیمی از زندانیان عقیدتی کُرد و محمد قبادلو از زندانیان اعتراضات “زن، زندگی، آزادی” به صورت ناگهانی و بدون اینکه خبر انتقالشان به انفرادی منتشر شود، همراه با تعداد زیادی از زندانیان مواد مخدر اعدام شدند. زندانیان سیاسی همواره با زندانیان مواد مخدر صحبت میکردند که اقدامی برای نجات خودشان از اعدام انجام دهند تا دیگران هم از آن حمایت کنند.
مساله اصلی زندانیان سیاسی قزلحصار این بود که برای مقابله با این اعدامها چه باید کرد؟ بند زنان زندان اوین روز پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ در اعتراض به اعدام محمد قبادلو اعلام اعتصاب غذای یکروزه کرده بود، چند تنی از زندانیان سیاسی زندان قزلحصار نیز همراهی کردند، اما آنها به کاری فراگیرتر و بنیادینتر فکر میکردند تا علاوه بر زندانیان سیاسی، از زندانیان مواد مخدر و دیگر زندانیان زیر حکم اعدام نیز حمایت شود؛ چون اعدام برای آنها در قزلحصار که محل اجرای احکام و به دار آویختن زندانیان بود مسالهای هرروزه بود. تا جایی که من میدانم احمدرضا حائری و جعفر ابراهیمی نخستینبار پیشنهاد دادند تا زمان تداوم اعدام، هر هفته سهشنبهها را با عنوان “سهشنبههای سیاه” و “سهشنبههای نه به اعدام” دست به اعتصاب غذای جمعی زنند. طرح این پیشنهاد و پذیرش آن از طرف دیگر زندانیان سیاسی امضاکننده بیانیه نخست، از جمله نقاط عطف فعالیتهای حقوقبشری درون زندان در سالیان اخیر است.»
در مورد چرایی انتخاب روز سه شنبه برای این کارزار یکی دیگر از اعضای خانوادههای زندانیان سیاسی میگوید: «زندانیان تلاش میکنند تا از طریق این کمپین توجه جامعه، فعالان حقوق بشر و رسانهها را به منظور محو مجازات اعدام جلب کنند. آنها امیدوارند که در سطح داخلی و بینالمللی این پیام رسانده شود که اعدام به عنوان ابزار سرکوب علیه جامعه استفاده میشود. همچنین به این دلیل روز سهشنبه برای کارزار انتخاب شد که نماد آخرین روز زندگی زندانیانی است که در شرف اعدام هستند و نشانه مقاومت در برابر این مجازات غیرانسانی است.»
براساس بررسی و تحلیل متن بیانیه ها و نامههای منتشر شده از زندانیان سیاسی قزلحصار در رابطه با کمپین «سه شنبههای نه به اعدام» خواسته اصلی آنان و تفاوتش با برخی کنشهای قبلی، در چهار مورد است:
۱. توجه بیشتر نسبت به اعدام زندانیان با جرائم غیرسیاسی
۲. تأکید بر عمل جمعی به منظور موفقیت
۳. لزوم استمرار و تداوم عمل جمعی
۴. توجه بیشتر به زندانیان سیاسی و عقیدتی گمنام زیر حکم اعدام
در ادامه به مرور چگونگی تداوم این کارزار میپردازم:
- ۸ بهمن ماه ۱۴۰۲ خواسته و یاریطلبی زندانیان زیر حکم اعدام بدون اسم منتشر شد؛ همانطور که گفته بودند انتشار اسم، روند اجرای حکم اعدامشان را تسریع میکرد.
- ۹ بهمن ماه ۱۴۰۲ کارزار به صورت رسمی و با اعلام اعتصاب غذای ۱۰ زندانی سیاسی قزلحصار آغاز شد.
- ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، دو روز پیش از انتخابات مجلس دوازدهم که علی مطهری و برخی از اصلاحطلبان لیستی به نام «صدای ملت» داده بودند؛ احمدرضا حائری در نامهای روایت دقیق و مستندی از آخرین سهشنبه زندگی یک زندانی زیر حکم اعدام در بند منتشر کرد که بازتاب وسیعی در رسانهها یافت. نامه سرگشاده لقمان امینپور به مناسبت چهلمین روز اعدام همشهریاش فرهاد سلیمی در همین ایام منتشر شد و بخشی از ستمی را که بر فرهاد و دوستانش رفته بود افشا کرد.
- شب ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ در هفتمین هفته کارزار، زندانیان سیاسی قزلحصار در بیانیهای نوشتند: «مقابله با اعدام تنها با اتحاد و عمل جمعی ممکن خواهد شد» و بر ادامه آن در سال ۱۴۰۳ تأکید کرده بودند.
- در ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ هفته چهاردهم کارزار، در واکنش به صدور حکم اعدام توماج صالحی اعلام کردند: «حکم اعدام توماج، نوک کوه یخ نقض حقوق بشر در ایران است» این نامه را علاوه بر زندانیان امضاکننده نامه نخست، سامان یاسین (خواننده و رپر زندانی) نیز امضا کرده و به کارزار پیوسته بود.
- ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ در پانزدهمین هفته، کارزار به اعدام خسرو بشارت (زندانی عقیدتی کُرد) واکنش نشان داده و در بیانیهای ۱۴ شبانهروز نگهداری وی در انفرادی و سپس اعدام او را همچون ۱۴ بار اعدام مکرر او و قساوتی بیرحمانه نامیدند. سعید ماسوری در همینباره نامه سرگشادهای منتشر کرد که مورد توجه رسانهها قرار گرفت.
- ۳ خرداد ۱۴۰۳ در هفته ۲۱ کارزار، در واکنش به آزادی حمید نوری، «گروگانگیری جمهوری اسلامی و مماشات غربیها با مساله نقض حقوق بشر در ایران» محکوم شده بود.
- با تداوم این اعتصابها، هر هفته به تعداد زندانیانی که به کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» میپیوستند اضافه میشد. از جمله در ۱۵ خرداد ۱۴۰۳، در هجدهمین هفته این کارزار هفت زندانی اهل سنت که در واحد سه زندان قزلحصار در بند بودند، به این کارزار پیوستند. این زندانیان که نام آنها در رسانهها منتشر شد همگی با خطر اعدام مواجه هستند.
- در ۱۲ تیر ۱۴۰۳ و در بیستوسومین هفته کارزار، با انتشار نامهای و اعلام پیوستن شماری از زندانیان سیاسی زندان تبریز، تعداد زندانهایی که زندانیان آن به کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» پیوسته بودند به عدد ۹ رسید.
- در هفته ۲۸ کارزار در ۱۶ مرداد ۱۴۰۳، ۱۹زندانی سیاسی زندان لاکان رشت و همه زنان زندانی سیاسی در بند زنان زندان اوین در اعتراض به صدور حکم اعدام پخشان عزیزی و شریفه محمدی به کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» پیوسته و اعلام اعتصاب غذا کردند.
- در سیویکمین هفته کارزار، ۶۸ تشکل و سازمان حقوقبشری ایرانی و بینالمللی با صدور بیانیهای مشترک حمایت قاطع خود را از کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» اعلام کردند.
- در هفته سیودوم با پیوستن زندان اسدآباد اصفهان و زندان بم کرمان، کارزار علیه اعدام به ۲۱ زندان گسترش یافت.
- در هفته سی و چهارم تعداد زیادی از کنشگران حقوق بشری و سیاسی خارج از کشور با انتشار بیانیه ای پشتیبانی و حمایت خود از این کمپین را اعلام کردند.
و این مسیر که حاصل تسلیمنشدن در برابر فشار و سرکوب، و مقاومت همراه با داشتن ابتکار عمل و تداوم و تأکید بر اتحاد و عمل جمعی است، همچنان ادامه دارد. قطع مکرر تلفنها و در مواردی مخالفت با مرخصی افراد، انتقال به بند امنیتی و اعمال شکنجه سلول انفرادی (علیه زرتشت احمدیراغب، احمدرضا حائری و رضا محمدحسینی) و حتی پروندهسازی جدید در زندان بخشی از واکنش حکومت به این کارزار است. مثلاً پس از سهبار بازجویی از احمدرضا حائری در خصوص نامههای علیه اعدام، پروندهای علیه او در شعبه یک دادسرای انقلاب کرج به اتهام تبلغ علیه نظام و نشر اکاذیب تشکیل شده است. درباره زرتشت احمدیراغب نیز در ابتدای تبعید، به دلیل ارسال پیامهای اعتراضی از داخل زندان، پرونده تشکیل و به یک سال زندان دیگر محکوم شده است.
لازم به ذکر است جعفر ابراهیمی از امضاکنندگان بیانیه اولیه ۱۰ نفره، پس از پایان دوران محکومیت در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ از زندان آزاد شد و دیگر امضاکنندگان همچنان در حبس به سر میبرند.