در ادامه دادگاه حمید نوری در استکهلم سوئد، روز دوشنبه ۲۶ مهر، صدیقه حاجیمحسن، خواهر حسین حاجیمحسن که در سال ۱۳۶۷ اعدام شده است از دادگاه خواست که از حمید نوری بپرسد مقصد کامیونهای یخچالدار که تابستان ۶۷ از زندان خارج میشدهاند کجا بوده است.
خانم حاجیمحسن که به عنوان شاکی درباره اعدام برادرش در دادگاه حضور داشت گفت که حمید نوری به عنوان دادیار زندان اوین و زندان گوهردشت حتما مقصد آن کامیونها را میداند و باید بگوید.
اشاره او به کامیونهایی است که به گفته شاهدان و کسانی که از اعدامها جان به در بردهاند جنازههای اعدامشدگان را به بیرون از زندان منتقل میکرد.
صدیقه حاجیمحسن در جلسه محاکمه حمید نوری به اتهام مشارکت در اعدام چند هزار زندانی سیاسی ایران در سال ۱۳۶۷، گفت که برادرش معلم فنی و حرفهای بوده و پنجم شهریور سال ۱۳۶۷ «در اولین روز چپکشی» اعدام شده است.
حمید نوری متهم است که در مقام دادیار پیشین زندان گوهردشت کرج در اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی مشارکت داشته است؛ اتهامی که خود آن را رد میکند. او روز ۱۸ آبان ۹۸ با یک پرواز مستقیم از ایران وارد فرودگاه استکهلم شد و بلافاصله دستگیر شد.
در جلسه روز دوشنبه دادگاه حمید نوری، وکیل مشاور گفت که مردم از حرکات حمید نوری عصبانی هستند: «او انگشتش را در هوا بلند میکند و تکان میدهد. این عمل باعث خشم افراد در محل دادگاه شده. ممکن است رئیس دادگاه این حرکات او را ندیده باشد اما عده زیادی از حاضران دیدهاند. جای چنین اعمال و رفتاری در دادگاه نیست».
توماس ساندر، رئیس دادگاه، گفت که متوجه این حرکتها نشده و نسبت به عدم تکرار آنها توجه و هشدار میدهد.
بیرون از سالن دادگاه هم همزمان با برگزاری دادگاه حمید نوری و حضور صدیقه حاجیمحسن در این دادگاه، تعدادی از مادران خاوران و خانوادههای اعدامشدگان تجمع کردند.
آنها پیشتر با انتشار فراخوانی اعلام کرده بودند که همزمان با شرکت صديقه حاج محسن, لاله بازرگان و عصمت طالبی به عنوان شاکی در دادگاه حمید نوری، مقابل دادگاه استکهلم با حضور نمادین مادران خاوران گردهم خواهند آمد تا «پژواک صدای حقطلبانه خانواده جانباختگان در دستیابی به حقیقت و اجرای عدالت باشیم».
لاله بازرگان و عصمت طالبی قرار است روز سهشنبه ۲۷ مهر به عنوان شاکی در دادگاه حضور یابند
در جلسه روز دوشنبه، وکیل مشاور صدیقه حاجیمحسن گفت که حسین حاجیمحسن متولد اردیبهشت ۱۳۳۳ بود و به اتهام عضویت در سازمان «راه کارگر» بازداشت و به ۱۵ سال زندان محکوم شده بود. او در زندانهای اوین، قزلحصار و گوهردشت زندانی بوده و پنجم شهریور ۱۳۶۷ اعدام شده است.
بعد از اظهارات وکیل مشاور، صدیقه حاجیمحسن گفت که در زمان دستگیری برادرش، خود او زندانی بوده و پس از آزادی از زندان در بهمن ۱۳۶۱ در جریان زندانی شدن برادرش قرار گرفته است: «من دلیل دستگیری او را نمیدانستم. حسین، معلم فنی و حرفهای و در استخدام آموزش و پرورش بود. سال ۶۲ یا ۶۳ یک نامه از طرف آموزش و پرورش به خانه ما آمد که در این نامه اتهام حسین کمک مالی به گروه راه کار، پذیرش مکتب مارکسیستی، تشکیل جلسات گروهی و شرکت در میتینگها قید شده و او برای همیشه از کار در آموزش و پرورش منع و اخراج شده بود».
به گفته خانم حاجیمحسن، «یک هیاتی در آموزش و پرورش برای کسانی که دستگیر میشدند تشکیل میشد و دلیل غیبت آنها را بررسی میکرد و ما از این طریق متوجه اتهامات حسین شدیم و در همین نامه ذکر شده بود که حسین ۱۵ سال حکم گرفته».
او سپس به قطع ملاقات زندانیان اشاره کرد و گفت: «از مرداد که ملاقاتها قطع شد. بستگان ما خبر از اعدامها میدادند. با پدرم تماس گرفتند و گفتند به کمیته خیابان زنجان در غرب تهران مراجعه کند. پدرم با دو ساک برادرم برگشت. دو ساک از برادرم به پدرم دادند و گفتند که اعدامش کردهاند و اجازه برگزاری مراسم نداریم. در ساک برادرم چند پیراهن بود و یک لنگ، سه عینک شکسته که برادرم با منگنه آنها را چسبانده بود و چند هسته خرمای ساییده شده».
دو سال بعد اما خدیجه حاجیمحسن با شناسنامه برادرش به زندان اوین مراجعه میکند و شناسنامه برادرش را از او گرفته و باطل میکنند: «تاریخ فوتش را ۱۱ مهر ۶۷ نوشتند. بعد یک گواهی فوت به ما دادند. یعنی دو سال بعد از قتل برادرم، شناسنامه او را باطل کردند».
رونوشت شناسنامه، برگه فوت، گواهینامه پایان تحصیلات، برگه استخدامی و سه نامه حسین حاجیمحسن به خانوادهاش، مدارکی هستند که صدیقه حاجیمحسن به دادگاه ارائه داده است.
او درباره گواهی فوت صادر شده برای برادرش گفت که دو سال بعد از اعدام برادرش در سال ۶۷، مرگ او در سال ۶۹ در دفتر مردگان بهشت زهرا ثبت شده است.
صدیقه حاجیمحسن میگوید: «برادرم عاشق گل و گیاه بود و در وقت هواخوری گلهایی را در هواخوری زندان گوهردشت کاشته بود. وقتی ملاقاتها ممنوع شد، هواخوری را هم ممنوع کردند و او دیگر نمیتوانست به هواخوری برود و به گلهایش آب بدهد برای همین با قوطیهای مایع ظرفشویی، لولهای درست کرده بود و به گلها آب میداد. پاسدارها که صدای آب را میشنوند، برادر مرا بیرون میکشند و میپرسند که چرا این کار را کرده؟ میگوید باید به گلها آب میداد چون داشتند میمردند. پاسدار به او میگوید که برو فکر خودت باش. گلها که هیچ، خودت هم میمیری. برادرم میگوید کسانی باید فکر خودشان باشند که قطعنامه جنگ را امضا کردهاند. پاسدار یک سیلی به صورت او میزند و او را به بند برمیگرداند».
خانم حاجیمحسن میگوید که این ماجرا را زندانیهای دیگر که از اعدامها جان به در بردهاند شنیدهاند.
او در پاسخ به سوال وکیل مشاور درباره وضعیت روحی و روانیاش پس از اعدام برادرش، گفت: «من تا مدتها فکر میکردم این کابوسیست که در خواب میبینم. پدرم همیشه به برادرم افتخار میکرد و با او خوشحال بود اما بعد از مرگ او دیگر هیچوقت شادی نکرد. مادرم هیچوقت مرگ پسرش را باور نکرد. سوگواری ما کامل نشد. مزار حسین را به ما نشان ندادند».
حمید نوری اتهامات مطرح شده را رد کرده است. به گفته وکیل او، موضع حمید نوری این است که «این اعدامها هرگز رخ نداده است و نمیتواند اتهامات را بپذیرد».
وکیل حمید نوری مدعی است که موکلش در زمان اعدامها در مرداد و شهریور سال ۱۳۶۷ به خاطر تولد فرزندش در مرخصی بوده است.