مطالعات غیردولتی و حتی دولتی (وزارت رفاه) نشان می‌دهد که بین سه تا چهار دهک از جمعیت دچار فقر مطلق هستند. مطالعات شخصی نیز نشان می‌دهد که ۴۰ درصد جمعیت ایرانی فقیرند.به گزارش تجارت‌نیوز، این روزها آثار فقر بر زندگی مردم را به اشکال مختلف می‌بینیم؛ از حذف اندک پس‌انداز که با آن به سیر و سفر می‌رفتند تا پوشیدن لباس مناسب و خرید خودرویی ارزان. همین شرایط موجب شده تا بسیاری از گروه‌های کم‌درآمد برای تامین حداقل‌های زندگی خود به شغل‌های دوم و سوم با ارزش افزوده و کیفیت پایین روی بیاورند و دوران دوشغله‌ها از راه برسد. در چنین شرایطی هر روز آمار جدیدی از فقر به گوش می‌رسد اما نه از سمت یک مرجع رسمی.چندی پیش محسن پیرهادی، نایب رئیس کمیسون تلفیق برنامه هفتم در مجلس خبر داده بود که جمعیت زیر خط فقر مطلق در ایران به مرز ۲۸ میلیون نفر رسیده است. فرشاد مومنی- اقتصاددان نیز آمار وحشتناکی در این زمینه اعلام کرده. او می‌گوید از هر سه ایرانی یک نفر گرفتار فقر مطلق است و دوره دو برابر شدن فقر به کمتر از سه سال رسیده. ما برای بررسی این موضوع هم به سراغ مرتضی افقه- استاد دانشگاه هم رفتیم. افقه معتقد است ۳۰ میلیون ایرانی دچار فقر مطلق هستند.این مساله را با وحید محمودی- اقتصاددان و استاد دانشگاه تهران نیز در میان گذاشتیم که در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانید و می‌بینید.* سال قبل بود که وزیر کار اعلام کردند که فقر مطلق در کشور نداریم. البته ظاهرا امسال مرتضوی این پدیده را پذیرفته، چون اذعان داشته که بخشی از فقر مطلق ریشه‌کن شده است. نظر شما درباره اینگونه اظهارات چیست؟اینکه گفته شده در ایران فقر مطلق نداریم، شبیه شوخی است. بیستم اسفندماه ۱۴۰۰ بود که رئیسی در مصاحبه‌ای اعلام کرد که تا پایان سال فقر مطلق از بین می‌‌رود. در فروردین ۱۴۰۱ هم وزیر وقت رفاه در سخنانی خبر داد که تا پایان سال فقر مطلق از بین می‌رود که تاکنون این اتفاق نیفتاده است. جالب است در لایحه برنامه هفتم توسعه هم باز اشاره شده که تا انتهای برنامه فقر مطلق  به صفر می‌رسد اما وقتی به ابعاد برنامه نگاه می‌کنیم می‌ببینیم که از دل این برنامه کاهش فقری بیرون نمی‌آید.هنوز نگاه دولتمردان ما نگاهی پوسیده است. نگاه خودکفایی در برنامه هفتم توسعه وجود دارد اما این سیاست چندین دهه است که شکست خورده و همین نگاه آب و منابع سرزمینی ما را نابود کرده و اتلاف منابع را به شدت بالا برده است. این در حالیست که نگاه‌های جدید در دنیا حاکم شده‌اند اما ما همچنان به لحاظ بینش حکمرانی دچار مشکل هستیم.* آمارهای متفاوتی از نرخ فقر و جمعیت زیر خط فقر اعلام می‌شود. برآورد شما چه نرخی را نشان می‌دهد؟مطالعات غیردولتی و حتی دولتی (وزارت رفاه) نشان می‌دهد که بین سه تا چهار دهک از جمعیت دچار فقر مطلق هستند. مطالعات شخصی نیز نشان می‌دهد که ۴۰ درصد جمعیت ایرانی فقیرند.* فقر مطلق به چه معناست؟فقر مطلق فقدان برخورداری از حداقل نیازهای اساسی زندگی است که این نیازها شامل اقلام خوراکی و غیرخوراکی می‌شود. یعنی اگر فرد باید ۲۵۰۰ کالری در روز مصرف کند، این میزان از کالری باید طیفی از کالاها را دربربگیرد، مواد مغذی به بدن فرد برسد و از سلامت تغذیه‌ای برخوردار باشد. در ضمن سلامت ذهنی، روحی و روانی و فکری باید در کیفیت تغدیه وجود داشته باشد و همینطور استانداردهای غیرخوراکی. اگر این موضوع مبنای مطالعات قرار بگیرد، ۴۰ درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق هستند. البته بعضی مطالعات ۳۰ درصد را نشان می‌دهد. در کتاب اندازه‌گیری فقر و توزیع درآمد در ایران به تفصیل در این باره صحبت کرده‌ام.* اگر یک تقسیم‌بندی از طبقات داشته باشیم، در هر طبقه چند درصد فقیر هستند؟اگر یک تقسیم‌بندی از طبقات داشته باشیم، به اعتقاد من حدود ۴۰ درصد فقیرند. حدود ۱۰ درصد جزو دهک سرمایه‌دار و با ثروت بالا و ۵۰ درصد جزو طبقه متوسط هستند که از این رقم هم ۲۰ درصد نزدیک به فقر مطلقند. اگر بخواهیم از نظر فقر چندبعدی یا فقر زمانی و قابلیتی به این افراد نگاه کنیم فقیرند، چون به حدی دغدغه معیشتی دارند که به زحمت بتوانند بالای خط فقر مطلق قرار بگیرند. بنابراین ۶ دهک جامعه و بعضا تا هفت دهک درگیرند. در واقع دامنه درگیری معیشتی طبقات تا هفت دهک را دربرگرفته است. اگر طبقه متوسط را به متوسط پایینی، متوسط متوسط و متوسط بالا تقسیم‌بندی کنیم، عمده طبقه متوسط یا زیر خط فقرند یا نزدیک به آن. آن درصدی هم که بالای خط فقرند به دلایل دیگری نمی‌توانند نقش تاریخی خود را ایفا کنند.* این مساله به غیر از بحث اقتصادی چه پیامد اجتماعی به دنبال داشته است؟به غیر از بحث اقتصادی، انزوای اجتماعی شکل گرفته که مساله‌ساز است و از دل آن فساد بیرون می‌آید. ساختارهای فسادزا نابودگر طبقه متوسط هستند؛ در این ساختارها حس امید، نوع‌دوستی، مشارکت و تعهد آسیب می‌بیند و زمینه برای رانت و فساد فراهم می‌شود.* برآوردها نشان می‌‌دهد پنج تا شش میلیون نفر در چهار دهه گذشته از ایران مهاجرت کرده‌اند که عمدتا از طبقه متوسط هستند. این موضوع چه پیامد سوئی در پی داشته است؟که درصد غالب آنها طبقه متوسط هستند. در بین آنها طبقه پایین درآمدی یا چهار دهک اول کم هستند چون امکان مهاجرت برای آنها وجود ندارد.در درون طبقه متوسط افراد دارای ثروت، دانش، درآمد، تحصیلات و نوآوری و غیره وجود دارد که تمام اینها را با خود به کشور دیگری می‌برند. وقتی چنین گروهی از کشور خارج می‌شود هم فرار مغزها و هم فرار ظرفیت‌های سرمایه‌ای اتفاق می‌افتد که این یعنی خالی شدن ظرفیت در طبقه متوسط.در شرایطی پنج تا ۶ میلیون نفر از ایران مهاجرت کرده‌اند که جزو طبقه الیت و متوسط محسوب می‌شوند اما در مقابل مهاجرانی را پذیرفتیم که به لحاظ درآمدی زیر دهک چهارم قرار می‌‌گیرند و خود این جابه‌جایی ساختار را بر هم می‌‌ریزد و آثار این برهم‌ریختگی در جامعه مشهود است.