بیستمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام‌های تابستان ۶۷، روز سه‌شنبه ششم مهر در سالن شماره ۳۷ دادگاه استکهلم سوئد برگزار شد. این جلسه به شهادت احمد ابراهیمی، از هواداران سازمان مجاهدین خلق و یکی از شاکیان پرونده اختصاص داشت.

احمد ابراهیمی ۲۰ ساله و دانشجوی مهندسی برق بود که در هفتم آذر ۱۳۶۰ سر یک قرار تشکیلاتی دستگیر شد. او یک ماه و نیم بعد در دادگاهی که در اوین برگزار شد، به اعدام تعلیقی و یک سال تبعید محکوم شد. این حکم دو سال و نیم بعد در دادگاه تجدیدنظر به هفت سال زندان کاهش یافت. اما او بعدها فهمید که منظور از «تبعید»، زندان انفرادی بوده است.

به گزارش صدای آمریکا، ابراهیمی در دادگاه گفت مدتی با سیامک قدیانی، دیگر زندانی سیاسی، در انفرادی ۲۰۹ زندان اوین بود. او شهادت داد که قدیانی را آن قدر شکنجه کرده بودند که کف پایش گوشت نداشت و روی زانوهایش راه می‌رفت. او گفت یک بار که سیامک را در قرنطینه باز دید، سیامک به او گفت که از گوشت ران پایش بریدند و به کف پاهایش پیوند زدند. سیامک بعدا اعدام شد.

ابراهیمی در فروردین ماه سال ۶۷ همراه با پنج تن دیگر از زندان قم به بند یک زندان گوهردشت منتقل شد. احمد ابراهیمی چند روز به سلول انفرادی منتقل شد و پیش از انتقال به بند عمومی برای نخستین بار با حمید نوری روبه‌رو شد. نوری به آنها گفت: «اگر کاری بکنید که دال بر حمایت‌تان از مجاهدین باشد، روزگارتان را سیاه می‌کنیم.»

او از حمید نوری به عنوان دست راست ناصریان و دادیار زندان گوهردشت نام برد. شاهد گفت: «ما لشکری را به عنوان مسئول پاسدارها یا مسئول امنیتی، ناصریان را همه‌کاره زندان، و نوری را معاون او می‌دانستیم.»

ابراهیمی گفت: «پاسداران زندان اکثرا از روستاییان بی‌سواد یا از لمپن‌های شهری بودند.» او همچنین از «فرج» و «حاج محمود» نام برد که با دیگران متفاوت بودند و پاسداران از آنها حرف‌شنوی داشتند. شاهد گفت ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری فعلی ایران، را در زندان با لباس شخصی دید و بعدها متوجه شد که او رئیسی است.

شاهد از یک زندانی به نام احمد نعلبندی گفت که اوایل مرداد، او را تنها دو یا سه ساعت پس از بازگشت از مرخصی صدا کردند و حمید عباسی جلوی در منتظر او بود. شاهد گفت: «دیگر هرگز احمد نعلبندی را ندیدم.»

احمد ابراهیمی از اولین و البته آخرین ملاقات بدون مکالمه خود با مادرش در زندان اوین در فروردین ۶۱ گفت. بعد از ملاقات، مادرش به دلیل اعتراض توسط پاسداران مورد ضرب و شتم قرار گرفت. پدر احمد بعدها برای او تعریف کرد که مادرش در راه بازگشت به خانه گفته بود: «به منِ مادر که رحم نکردند، [ببین] با احمد و دوستانش چکار می‌کنند؟» مادر احمد فردای آن روز جان سپرد.

ابراهیمی شهادت داد که در راهرو مرگ، تنها ۲۰ دقیقه مانده به این که نزد هیئت مرگ برود، از جریان اعدام‌ها آگاه شد. شاهد گفت برای نوشتن انزجارنامه از نزد هیئت مرگ به راهروی کوچک برده شد. نوری او را در آن جا «منافق خبیث» نامید و گفت در انزجارنامه‌ات به طور مشخص «باید بنویسی مسعود رجوی، باید بنویسی مریم رجوی، باید از سازمانت اعلام انزجار کنی.»

او گفت که با نوشتن انزجارنامه از سازمان مجاهدین و منافق خواندن آنها و رهبرشان از اعدام نجات یافت. او پس از اعدام‌ها به زندان اوین منتقل شد و تا زمان آزادی‌اش آن جا بود. شاهد علی‌رغم محکومیت هفت ساله، ۱۰ سال در زندان به سر برد.

احمد ابراهیمی گفت در سال ۱۹۹۹ به دلیل «ترس از جانش» از ایران خارج شد. او گفت: «پس از اعدام‌ها بسیاری از دوستانم از زندان آزاد و بعدا ناپدید شدند. هوشنگ محمد رحیمی، دایی همسرم، یکی از این افراد بود.»

احمد ابراهیمی همچنان از هواداران فعال سازمان مجاهدین و ساکن بریتانیا است.

جلسه بعدی دادگاه روز پنج‌شنبه هشتم مهر خواهد بود.