کاظم کردوانی : این رژیم در مقابل کلاف مشکلات و بن بست هایی که خود به وجود آورده وامانده است. وضعیت موجود با تمام بن بست‌های آن روی دست رژیم مانده است. جامعه با شکیبایی در حال پی ریزی بدیل ملی است که مهمترین خصیصه اش پایان دادن به کارکرد سیاسی دین و خروج آن از قدرت و حکومت است. اعتراض ها و شعارهای معلمان نشان می دهند تا کجا آموزش و پرورش به کانون اصلی سکولاریسم تبدیل شده و تا کجا جنبش اجتماعی برای عرفی یا سکولار کردن قدرت و سیاست در ایران ریشه دار و در حال پیش روی است.”  

در سالی که گذشت کووید و بحران‌های متعدد ناشی از آن آسیب های جدّی در حیطه های سلامت و اقتصاد به جامعه ایران وارد آورد. با روی کار آمدن ابراهیم رئیسی آنهم در یکی از بی رونق ترین انتخابات ایران طی چهار دهۀ اخیر قدرت سیاسی در این کشور یکدست‌تر از پیش شد بی آنکه هنوز نشانه ای از تعدیل بحران های سیاسی، اقتصادی و منطقه ای ایران و حکومت آن در افق قابل رؤیت باشد. این بحران ها – از سرانجام مذاکرات جاری وین گرفته تا درگیری حکومت ایران در جنگ های منطقه ای – و همچنین اعتراض ها و اعتصاب های نسبتاً دامنه دار در سراسر کشور چه دورنمایی در سال جدید پیش روی ما تصویر می کنند.

کاظم کردوانی، پژوهشگر و سردبیر نشریه “سپهر اندیشه” در آلمان، در پاسخ به این پرسش و پرسش های دیگر از جمله گفته است :

“همانطور که خود مقامات ایران اعتراف می کنند برای اولین بار است که با روی کار آمدن دولت ابراهیم رئیسی یک چنین ترکیب همسویی با رهبر در قدرت ایران شکل گرفته است. البته قوۀ قضائیه همواره در اختیار رهبر بوده است، اما، اینبار قوۀ مجریه و قوۀ مقننه نیز دربست در اختیار او هستند.

در واقع حکومت اسلامی برای توجیه ناکارآمدی خود از این پس دیگر بهانه ای از این دست ندارد که “اصلاح طلبان نمی گذارند و مانع حل مشکلات می شوند”.

دو سال از تشکیل به قول خودشان “مجلس انقلابی” گذشته است. اما، این مجلسِ همسو با رهبر نه فقط هیچیک از مشکلات کشور را حل نکرده، بلکه زخم هایی بر زخم‌های پیشین جامعه افزوده است. وضعیت معیشت مردم نیز با روی کار آمدن دولت رئیسی هر روز وخیم تر از پیش شده است. در توصیف این وخامت همین بس که مثلاً سرانۀ مصرف گوشت هر ایرانی در سال به شش کیلوگرم رسیده است. 

حکومت با یک بن بست دوگانۀ داخلی و خارجی روبرو است. در زمینۀ داخلی حکومت فکر می کند با توزیع مناصب و مقام‌ها به “خودی‌های” خود می تواند مشکلات را برطرف بکند. در نتیجۀ این تصور اما امروز فردی مثل قالیباف شده است رئیس مجلس و محسن رضایی به یکی از تصمیم گیران اصلی اقتصاد مملکت و فرد دیگر مثل زاکانی به شهردار تهران و بالاخره ده پانزده تن از فرماندهان سپاه پاسداران هم به استانداران کشور بدل شده اند.

این وضعیت را بگذاریم در کنار مشکلات و بحران‌های منطقه ای حکومت آنوقت پی می بریم که این رژیم در مقابل کلاف مشکلات و بن بست هایی که خود به وجود آورده وامانده است. وضعیت موجود با تمام بن بست‌های آن روی دست رژیم مانده است، به طوری که اگر امروز یک بدیل ملی در ایران وجود می‌داشت، جامعه به سرعت و سهولت می توانست از وضع حاضر عبور کند.

اما، برغم فقدان این بدیل در حال حاضر، من به آیندۀ ایران خوشبین هستم. خوش بین هستم چون روزی نبوده و نیست در این سال ها که کوی و برزن و شهرهای کشور شاهد اعتراض مردم علیه وضع موجود نبوده باشد. از شورش نان سال ٩٦ تا آبان ٩٨ مرحلۀ تازه ای از نبرد مردم ایران برای آزادی آغاز شده است. برای نمونه، اعتراض های اخیر به بی آبی در اصفهان موضوع کوچکی نیست. در نظر بگیرید که بیشترین شمار “شهدای” جنگ ایران و عراق متعلق به استان اصفهان بوده است. اما، در همین استان مردم در نماز جمعه روی شان را از امام جمعه برگرداندند و شعار دادند : “رو به میهن، پشت به دشمن.”

اگر چه هنوز ارائۀ خطوط عمومی تصویر بدیل آینده قدری زودرس است، اما، جامعه با شکیبایی در کار پی ریزی بدیلی است که مهمترین خصیصه اش پایان دادن به کارکرد سیاسی دین و خروج آن از قدرت و حکومت خواهد بود. امروز معلمان در اعتراض هایشان از جمله شعار می دهند که “مدرسه جای آخوند” نیست و از آنجا که آموزش و پرورش مهمترین و اولین کانون سکولاریسم است پی می بریم که جنبش اجتماعی برای عرفی یا سکولار کردن قدرت و سیاست در ایران چقدر ریشه دار و در حال پیش روی است.”