خطر واقعی تصور غلطی است که حکمرانان ما از روش حکمرانی خود دارند و ارزیابی نادرستی است که از توده مردم که «معترضان خاموش» هستند، دارند.

– مردم از بی‌عدالتی رنج می‌برند، از فساد اقتصادی رنج می‌برند، از خُلف وعده‌ها رنج می‌برند، از کاهش ارزش پول ملی رنج می‌برند، از گرانی‌ها رنج می‌برند، از تنگناهای شدید معیشتی رنج می‌برند و از عدم مشارکت واقعی در سرنوشت سیاسی خود رنج می‌برند.

– اینها محصول ضعف مدیریت‌ها هستند و اصرار بر عدم پذیرش این ضعف، نارضایتی‌ها را بیشتر و شدیدتر خواهد کرد

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: خطر واقعی تصور غلطی است که حکمرانان ما از روش حکمرانی خود دارند و ارزیابی نادرستی است که از توده مردم که «معترضان خاموش» هستند، دارند. مردم از بی‌عدالتی رنج می‌برند، از فساد اقتصادی رنج می‌برند، از خُلف وعده‌ها رنج می‌برند، از کاهش ارزش پول ملی رنج می‌برند، از گرانی‌ها رنج می‌برند، از تنگناهای شدید معیشتی رنج می‌برند و از عدم مشارکت واقعی در سرنوشت سیاسی خود رنج می‌برند. اینها محصول ضعف مدیریت‌ها هستند و اصرار بر عدم پذیرش این ضعف، نارضایتی‌ها را بیشتر و شدیدتر خواهد کرد.

سؤال مهمی که به مناسبت نا آرامی‌های اخیر باید پاسخ داده شود اینست که سرانجام این واقعه به کجا خواهد انجامید؟

طبیعی است که پاسخ‌های افراد، گروه‌ها، جناح‌ها و طیف‌های مختلف، متفاوت باشند و تحلیل‌ها نسبت به چنین واقعه مهمی یکسان نباشند. تفاوت‌ها بیشتر به دلیل نوع جایگاه افراد و گروه‌ها و نسبتشان به دولت مستقر و حاکمیت است.

کسانی که اکنون در جایگاه‌های مسئولیتی قرار دارند، این واقعه را همچون بادی موسمی، زودگذر می‌دانند و غلبه بر عوامل آن را قطعی می‌پندارند.

کسانی که در جبهه مقابل قرار دارند و عوامل به وجود آورنده واقعه محسوب می‌شوند، برعکس فکر می‌کنند و آنچه تاکنون رخ داده است را سرآغاز یک ماجرای دنباله‌دار می‌دانند و حتی ابائی ندارند که از عنوان «انقلاب» برای آن استفاده کنند. در میدان وسیع و پردامنه‌ای که میان این دو طیف قرار دارد نیز نگاه‌های متفاوتی وجود دارند که از احتمال ناکامی عوامل به وجودآورنده ناآرامی‌ها تا قطعی بودن کامیابی‌ کامل آنها را شامل می‌شوند.

روشن است که این پاسخ‌ها و تحلیل‌ها بر خواسته‌های باطنی صاحبان آنها مبتنی هستند و عموماً بر استدلال محکمی که اطمینان‌آور باشد تکیه ندارند. نکته مهم‌تر اینست که هیچیک از این ادعاها از بستر مردمی برخوردار نیستند و در متن زندگی مردم ریشه ندارند. حکمرانان با دیدن صحنه‌های مذهبی و حضور مردم در تجمعات رسمی تصور می‌کنند کاملاً مورد قبول و تأیید مردمند و مشکلی وجود ندارد و مخالفان با مشاهده بعضی تجمعات اعتراضی و شعارنویسی‌ها و تحرکات ضدحکومتی به این نتیجه می‌رسند که مردم با آنها هستند و همه چیز برای براندازی فراهم است.

از نوع این برداشت‌ها کاملاً مشخص است که هر دو طرف، تمایلات خود را در قالب واقعیت می‌ریزند و خود را به آن دلخوش و قانع می‌کنند.

سازمان‌های اطلاعاتی خارجی نیز با تحلیل‌هائی که از مخالفین می‌گیرند برای سران کشورهایشان تصمیم‌سازی می‌کنند و آنها را به بیراهه می‌کشانند.

در طرف مقابل، حکمرانان ما نباید تصور کنند بی‌گدار به آب زدن مخالفین به این معناست که نارضایتی وجود ندارد و خطر رفع شده است. نادیده گرفتن خطر، اشتباه بزرگی است که هرجا حکمرانان مرتکب آن شدند زیان غیر قابل جبرانی را برای حکمرانی خود و برای مصالح و منافع کشور خریدند. اگر حکمرانان خواهان بقاء حکمرانی خود و حفاظت از منافع ملی هستند، باید برای جلب رضایت مردم و جبران خطاهائی که مرتکب شده‌اند تلاش کنند. نپذیرفتن خطا اشتباه بزرگی است و امتناع از جبران آن اشتباهی بزرگ‌تر.

نظام جمهوری اسلامی می‌تواند بماند به این شرط که به سرعت درصدد جبران اشتباهات خود برآید. برخلاف ادعای خارجی‌ها و کسانی که خود را سران اغتشاشات اخیر معرفی می‌کنند، آنها را نباید خطر دانست. خطر واقعی تصور غلطی است که حکمرانان ما از روش حکمرانی خود دارند و ارزیابی نادرستی است که از توده مردم که «معترضان خاموش» هستند، دارند. مردم از بی‌عدالتی رنج می‌برند، از فساد اقتصادی رنج می‌برند، از خُلف وعده‌ها رنج می‌برند، از کاهش ارزش پول ملی رنج می‌برند، از گرانی‌ها رنج می‌برند، از تنگناهای شدید معیشتی رنج می‌برند و از عدم مشارکت واقعی در سرنوشت سیاسی خود رنج می‌برند. اینها محصول ضعف مدیریت‌ها هستند و اصرار بر عدم پذیرش این ضعف، نارضایتی‌ها را بیشتر و شدیدتر خواهد کرد.

خطری که نظام را تهدید می‌کند، استمرار عوامل نارضایتی مردم است نه موج‌ سوارانی که با ایجاد ناامنی‌ها درصدد سوء‌استفاده کردن از وضعیت موجود هستند. این موج که نه سر دارد و نه هدف و برنامه مشخص، از چنین بنیه‌ای برخوردار نیست و خطر محسوب نمی‌شود. خطر واقعی، ندیدن مردم و مشکلات آنهاست. اصرار بر بعضی سیاست‌ها که موجب گسترش فقر، بی‌کاری، تبعیض و محرومیت از مواهب طبیعی زندگی شده است، اگر کنار گذاشته نشود، زمینه برای تزلزل نظام فراهم خواهد شد، واقعه‌ای که مطلوب دشمنان است و هیچ ایرانی باغیرتی به آن رضایت نخواهد داد.

نظام جمهوری اسلامی از بیرون ضربه نخورده و نخواهد خورد. تنها خود نظام است که می‌تواند خود را از پای درآورد اگر به سخن معترضان خاموش توجه نکند کمااینکه فقط خود نظام است که می‌تواند با تجدید نظر در عملکردها و سیاست‌ها، زمینه ماندگاری و تقویت خود را فراهم سازد.