رسانه‌های ایران از درگذشت دکتر محمدرضا باطنی، زبان‌شناس، فرهنگ‌نویس، نویسنده و مترجم خبر داده‌اند. خبرگزاری ایسنا نوشته خانواده باطنی این خبر را تایید کرده‌ است. هم‌چنین انتشارات فرهنگ معاصر، ناشر فرهنگ انگلیسی – فارسی «فرهنگ معاصر پویا»  تالیف محمدرضا باطنی این خبر را تایید کرده ست.محمدرضا باطنی متولد ۱۳۱۳ بود و روز  سه‌شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.انتشارات فرهنگ معاصر روز سه‌شنبه با اعلام خبر درگذشت ایشان، نوشت: «یار دیرین سال‌های دور تا به امروزمان دکتر محمدرضا باطنی را از دست دادیم. انتشارات فرهنگ معاصر فقدان ایشان را به اهل فرهنگ، جامعه‌ زبان‌شناسی و فرهنگ‌نویسی ایران و خانواده‌ محترم‌شان تسلیت عرض می‌کند. باشد که راهشان ادامه یابد.»انجمن زبان‌شناسی ایران نیز در پیامی نوشته است: «با کمال تاسف و تاثر مطلع شدیم امروز استاد عزیزمان آقای دکتر محمدرضا باطنی دعوت حق را لبیک گفت. انجمن زبان‌شناسی ایران این ضایعه را به خانواده محترم ایشان، همسر ارجمندشان، اساتید، پژوهشگران و دانشجویان ارجمند و جامعه فرهنگی کشور ارجمند تسلیت می‌گوید.»محمدرضا باطنی در سال ۱۳۱۳ در اصفهان در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در اصفهان گذراند. در ۱۲ سالگی به علت بیماری سخت پدر و تنگ‌دستی خانواده مجبور به ترک تحصیل شد و به پادویی در بازار اصفهان پرداخت. پس از چند سال و هم‌زمان با کار در یک خرازی‌فروشی امکان این را پیدا کرد که در مدرسه شبانه ثبت نام کند و تحصیل را از سر بگیرد. در ۱۸ سالگی توانست دوره اول دبیرستان را به اتمام برساند و به عنوان معلم به استخدام آموزش و پرورش درآید. به مدت ۵ سال در دهات برخوار اصفهان معلم بود و هم‌زمان بدون حضور در کلاس درس هم می‌خواند و در نهایت در بیست و سه سالگی توانست دیپلم ادبی خود را بگیرد. از خدمت سربازی معاف شد و توانست وارد دانش‌سرای عالی شود و در نهایت در سال ۱۳۳۹ از دانش‌سرایِ عالی در رشته زبان و ادبیات انگلیسی فارغ‌التحصیل شد.به علت این که در طول دوران تحصیل شاگرد اول بود برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اعزام شد و به این ترتیب در سال ۱۳۴۰ به بریتانیا رفت و از دانشگاه لیدز فوق لیسانس زبان‌شناسی گرفت. سپس در لندن با پروفسور مایکل هالیدی بر روی نحو زبان فارسی بر اساس نظریه زبانی او برای دوره دکتری کار کرد. در سال ۱۳۴۵ برای مدت کوتاهی به ایران آمد. به علت نوشتن مقالات اعتراضی و معاشرت‌هایی که با اعضای کنفدراسیون دانشجویان داشت به محض ورود در همان فرودگاه مهرآباد بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. به علت عدم تمدید بورس و تهدید ساواک امکان بازگشت پیدا نکرد و تحصیل او در بریتانیا نیمه تمام ماند.چندی بعد همان رساله‌ای را که قرار بود در لندن از آن دفاع کند، با جرح و تعدیل‌هایی به فارسی برگرداند و با عنوان توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی در دورهٔ تازه تأسیس دکتری زبان‌شناسی دانشگاه تهران از آن دفاع کرد و در خرداد ماه ۱۳۴۶ موفق به دریافت درجهٔ دکتری زبان‌شناسی همگانی و زبان‌های باستانی شد.او که هنوز در استخدام دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم بعدی) بود، در این زمان بهتر دید خود را به دانشگاه تهران که تازه رشته زبان‌شناسی دایر کرده بود منتقل کند. در این زمان دکتر محمد مقدم رئیس دپارتمان زبان‌شناسی دانشگاه بود و هم او بود که زمینه انتقال دکتر باطنی را به دانشگاه تهران فراهم کرد. به این ترتیب او در مهرماه ۱۳۴۶ با عنوان استادیار زبان‌شناسی در گروه زبان‌شناسی دانشگاه تهران آغاز به کار کرد. در زمان ریاست دکتر عالیخانی بر دانشگاه تهران یک سال به عنوان مأمور خدمت، ریاست ادارهً آموزش دانشسرای عالی را عهده‌دار شد ولی تصدی چنین شغلی در دانشگاه تهران به علت اعتراض‌هایی که به قانون‌گرایی او می‌شد، برایش دردسر ساز شد و او مجبور شد دوباره به عرصه تدریس بازگردد.دکتر باطنی را یک بار پیش از انقلاب و یک بار نیز پس از انقلاب به‌اجبار بازنشسته‌اش کردند. درباره بازنشستگی اجباری پیش از انقلاب خودش می‌گوید:  «سرانجام پس از رفتن دکتر عالیخانی، من نیز استعفا کردم و صرفاً به تدریس در دانشگاه پرداختم. اما گزارشی تهیه شد و مرا مقصر اصلی دانستند و برای آن که مرا رسماً اخراج نکنند، برای انجام تحقیق و پژوهش به خارج از ایران فرستادند و این‌چنین شد که من به فرانسه و سپس به آمریکا، به برکلی رفتم.»دکتر باطنی چند سال بعد در فرصت مطالعاتی در خارج از کشور به سر برد، یک سالی را در فرانسه بود و سپس راهی دانشگاه برکلی شد. پس از چند سال فرصت مطالعاتی در سال ۱۳۵۸ به ایران بازگشت، و در زمانی که اداره امور دانشگاه و دانشکده‌ها به‌صورت شورایی درآمده بود، او نیز به عنوان نماینده انتخابی استادان عضو شورای سرپرستی دانشکده ادبیات شد.پس از «انقلاب فرهنگی» دانشگاه تعطیل شد و محمدرضا باطنی از اولین استادانی بود که به بازنشستگی اجباری تن درداد. پس از درگیری لفظی که در خصوص رابطه انقلاب و فرهنگ با اعضای ستاد انقلاب فرهنگی (جلال‌الدین فارسی، عبدالکریم سروش، شمس آل احمد) در جلسه‌ای در دانشکده حقوق داشت به اجبار بازنشسته شد. خود وی در این خصوص می‌گوید: «خلاصه هم به خودم گفتند و هم برایم پیغام گذاشتند که یا تقاضای بازنشستگی می‌کنی یا از دانشگاه بیرونت می‌کنیم. من هم تقاضای بازنشستگی کردم و آمدم خانه. بازنشستگی من در شهریور ۱۳۶۰ بود و آن موقع من ۴۷ سال داشتم.»برشی از گفت‌وگوی دکتر باطنی با کوروش صفوی که ماجرای بازنشستگی‌اش را در آن شرح داده است:«یک سال طول کشید که اعضای ستاد انقلاب فرهنگی به نظرشان رسیده بود که خوب است که یک جلسه‌ای با استادان دانشکدۀ حقوق و دانشکدۀ ادبیات داشته باشند و آن را در دانشکدۀ حقوق برگزار کردند که به نحو خیلی بدی برگزار شد و کسانی که در این جلسه شرکت داشتند عبارت بودند از آقایان سروش، جلا‌الدین فارسی، شمس آل‌احمد و دکتر حبیبی و یکی دو نفر دیگر که یادم نیست. سخنگوی اصلی آقای سروش بود و اسلحه‌کششان آقای جلال‌الدین فارسی که اسلحه‌اش را هم با خودش آورده بود. من گفتم حالا که جلسه گذاشتید لطفاً حرف‌هایتان را کوتاه بزنید که ما هم بتوانیم حرف‌هایمان را کوتاه بزنیم و به نتیجه‌ای برسیم. گفتند تو سؤالت را بگو. گفتم سؤال من خیلی کوتاه است: فرهنگ چیزی است که ما از زیر کرسی یاد می‌گیریم و به‌تدریج عوض می‌شود. نمی‌شود در فرهنگ انقلاب کرد. حال فرض کنیم بشود انقلاب کرد؛ آیا برای این انقلاب ستاد لازم است؟ حالا گیریم ستاد هم لازم باشد؛ آیا شما پنج نفری که اینجا نشسته‌اید بهترین آ‌دم‌هایی بودید که می‌توانستید ستاد را درست کنید؟ این حرف را که زدم قیامتی به‌پا شد. عدۀ زیادی از مستخدمان را آورده بودند که نشسته بودند در گوشۀ سالن. شروع کردند به شعار دادن. آقای سروش گفتند ما نیامدیم اینجا که شما به ما فحش بدهید. یکی از استادان دانشکدۀ حقوق که نامش را نمی‌برم، وقتی دید جو خیلی بد شده، هنگام خروج گوشۀ کت مرا گرفت و مرا با خود بیرون برد و گفت به نظر من کمی تند رفتی. گفتم من چیزی را که احساس می‌کنم نمی‌توانم نگویم. […] بعد از بازنشستگی [اجباری] دچار یک افسردگی شدید شدم. مدتی در خانه ماندم تا اینکه یکی از دوستانم که یک کارخانۀ گچ داشت، با من تماس گرفت و گفت که بروم و مدیرعامل آنجا بشوم […] چراغ کارخانه که روشن شد چند نفر آمدند گفتند رؤسای کارخانه چه کسانی هستند و کارخانه را پلمپ کردند. ما دوباره آمدیم خانه نشستیم و شهین گفت حالا که از زبان‌شناسی زده شده‌ای و نمی‌خواهی دنبالش باشی، انگلیسی که بلدی، ترجمه کن. دیدم فکر خوبی است.»محمدرضا باطنی از همان سال‌های تدریس دانشگاهی، همکاری با مطبوعات را با نگارش مقاله‌هایی پیرامون مسائل اجتماعی و فرهنگی آغاز کرد. نخستین مقاله‌ای که برای روزنامه‌ها نوشت یک مبحث اجتماعی و دربارهٔ عدم اعتماد بود که در روزنامه آیندگان به چاپ رسید. پس از انقلاب هم ابتدا با ماهنامه آدینه و سپس دنیای سخن همکاری کرد و مقالاتی نیز در چند نشریه دیگر از او به چاپ رسید؛ مقالات تأثیرگذاری که مسیر پاره‌ای حرکات فرهنگی را تغییر داد. مثال بارز آن نقدی بود که در مجله آدینه بر کتاب «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی با عنوان «اجازه بدهید غلط بنویسیم» نوشت، یا مطلبی با عنوان «کتاب سالی که ضربه فنی شد» دربارهٔ کتاب آموزش عربی آذرتاش آذرنوش که بنابه ملاحظاتی از دور انتخاب کتاب سال کنار گذاشته شده بود. هم‌چنین می‌توان به مقالهٔ جنجال‌برانگیز وی تحتِ عنوانِ «فارسی، زبانی عقیم؟» اشاره کرد.در سال ۱۳۶۴ با تقاضای مؤسسه فرهنگ معاصر شروع به تألیف یک فرهنگ دوزبانه انگلیسی-فارسی کرد. پس از ۷ سال کار در اردیبهشت ۱۳۷۲ ابن فرهنگ به بازار عرضه شد. از آن پس باطنی به همکاری خویش با مؤسسه فرهنگ معاصر ادامه داده و حاصل این همکاری تألیف و تدوین طرح‌های گوناگون فرهنگ‌نویسی است.محمدرضا باطنی، مؤلف کتاب‌های مرجعی چون «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی» (با ۲۷ بار تجدید چاپ)، «نگاهی تازه به دستورزبان» و «فرهنگ معاصر» (کتاب سال ایران در سال ۱۹۹۴) است. وی علاوه بر تألیف و ترجمهٔ آثار معتبری در زمینهٔ زبان‌شناسی، مترجم ده‌ها کتاب و مقاله در زمینه‌های فلسفی و اجتماعی بوده که از آن میان می‌توان به «ساخت و کار ذهن»، «مقدمه‌ای بر فلسفه» و «فلسفهٔ هنر نیچه» اشاره کرد. دکتر باطنی در سال‌های ۷۲ تا ۷۵ همراه با هیئتی متشکل از کریم امامی، ایرج کابلی، علی‌محمد حق‌شناس، احمد شاملو، کاظم کردوانی و هوشنگ گلشیری در نشست‌هایی به منظور بازنگری در شیوهٔ نگارش و خط فارسی شرکت داشته است.شاخهٔ تخصصی دکتر باطنی جامعه‌شناسی زبان است که هدف آن از مطالعهٔ زبان، شناخت و تحلیل جامعه‌ای است که ظرف زبان مورد نظر است.
منابع: ایسنا،‌ ویکی‌پدیا، کانال تلگرام بهمن دارالشفایی