نقش نیروهای مسلح در ایران از قاجاریه تا حکومت اسلامی

در تاریخ معاصر ایران، ارتش و نیروهای مسلح همواره نقشی محوری ایفا کرده‌اند، اما پرسش بنیادین این است: این نیروها بیشتر حافظ چه چیزی بوده‌اند—جان و آزادی مردم یا قدرت و بقای حاکمان؟ مروری بر وقایع مهم یک قرن اخیر نشان می‌دهد که پاسخ، متأسفانه، بیشتر به سوی «حافظان نظام» متمایل بوده است تا «حافظان زندگی».

ارتش در عصر مشروطه و پهلوی اول

در انقلاب مشروطه (۱۲۸۵–۱۲۸۸) نیروهای مسلح وقت—که عمدتاً شامل قزاق‌خانه تحت فرمان افسران روس بود—در کنار مردم قرار نگرفتند، بلکه بارها به دستور شاه علیه مشروطه‌خواهان عمل کردند. کودتای ۱۲۹۹ رضاخان نمونه‌ی روشن استفاده از نیروی قهریه برای کسب قدرت سیاسی است.
با تشکیل ارتش مدرن در دوره پهلوی اول، هرچند نظم و انضباط نظامی افزایش یافت، اما هدف اصلی ارتش بیش از آنکه دفاع از کشور باشد، تضمین تمرکز قدرت در دست رضا شاه و سرکوب هر نوع مخالفتی بود: از قیام جنگل و میرزا کوچک‌خان گرفته تا شورش‌های عشایری.

۲۸ مرداد ۱۳۳۲: ارتش در خدمت کودتا

یکی از نقاط عطف تاریخ ایران نقش ارتش در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. ارتش که طبق سوگند موظف به پاسداری از قانون اساسی و کشور بود، در عمل با بخشی از بدنه و فرماندهی خود، در هماهنگی با سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و بریتانیا، دولت منتخب دکتر محمد مصدق را سرنگون کرد. این رویداد نشان داد که ارتش بیش از آنکه «ملی» باشد، ابزاری در دست شاه و قدرت‌های خارجی است.

انقلاب ۵۷ و دوگانگی ارتش

در سال ۱۳۵۷، بخش بزرگی از مردم انتظار داشت ارتش به سرکوب اعتراضات پایان دهد یا حتی در کنار مردم قرار گیرد. اما در عمل، ارتش در ماه‌های پایانی همچنان در بسیاری شهرها معترضان را به گلوله بست؛ واقعه «جمعه سیاه» (۱۷ شهریور) یکی از خونین‌ترین نمونه‌هاست. با این حال، انسجام ارتش فروپاشید و در نهایت در بهمن ۱۳۵۷ بی‌طرفی خود را اعلام کرد—هرچند نه از سر اعتقاد به مردم، بلکه بیشتر به دلیل اختلافات داخلی و فروپاشی فرماندهی.

۲۸ مرداد ۱۳۵۸: فرمان جهاد علیه کردستان

تنها شش ماه پس از انقلاب، تجربه‌ی دیگری رقم خورد. آیت‌الله خمینی در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ فرمان «جهاد» علیه مردم کردستان را صادر کرد. سپاه پاسداران که تازه شکل گرفته بود، به همراه ارتش وارد شهرهای کردستان شد و موجی از خشونت و سرکوب را به راه انداخت. این نخستین بار بود که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به جای دفاع از مرزهای کشور، برای خاموش کردن مطالبات سیاسی و قومی داخلی به‌کار گرفته شدند.

دهه‌های بعد: سپاه به‌عنوان نیروی ایدئولوژیک

با تثبیت جمهوری اسلامی، ارتش به حاشیه رانده شد و سپاه پاسداران به ستون اصلی قدرت نظام تبدیل گردید. سپاه تنها یک نیروی نظامی نیست، بلکه نهادی ایدئولوژیک و سیاسی است که مأموریت اصلی‌اش «حفظ نظام» تعریف شده است. این تعریف باعث شد در تمامی اعتراضات و جنبش‌های اجتماعی—از اعتراضات دانشجویی ۱۳۷۸ و جنبش سبز ۱۳۸۸ گرفته تا اعتراضات آبان ۱۳۹۸ و جنبش ژینا ۱۴۰۱—نیروهای مسلح و امنیتی به جای دفاع از مردم، به سوی آنان اسلحه بگیرند.

پیامدهای انسانی و اخلاقی

نتیجه‌ی این رویکرد، فاصله‌ی عظیم میان نیروهای مسلح و جامعه بوده است. خانواده‌های قربانیان اعتراضات اخیر نشان می‌دهند که بخش بزرگی از جامعه نیروهای مسلح را نه به‌عنوان حافظ امنیت، بلکه به‌عنوان تهدیدی علیه زندگی و آزادی خود می‌بینند. این وضعیت برای خود سربازان و نیروهای رده‌پایین نیز فاجعه‌بار است، زیرا آنان اغلب میان اطاعت از فرمان و وجدان انسانی گرفتار می‌شوند.

مقایسه‌ی تطبیقی

در بسیاری کشورها، ارتش حق دخالت در امور داخلی را ندارد و تنها نقش دفاعی در برابر تهدید خارجی ایفا می‌کند. برای نمونه، در آلمان پس از جنگ جهانی دوم قانون اساسی (Grundgesetz) صراحتاً استفاده از ارتش علیه مردم را ممنوع کرده است. اما در ایران، مرز میان «امنیت ملی» و «امنیت داخلی» آگاهانه مبهم گذاشته شده تا ابزار سرکوب همواره در دست حاکمیت باشد.

ضرورت بازتعریف نقش نیروهای مسلح

برای گذار به آینده‌ای متفاوت، ایران نیازمند بازتعریف بنیادی نقش نیروهای مسلح است:

  1. قانونی: محدود کردن وظایف ارتش و سپاه به دفاع از مرزها و مقابله با تهدید خارجی.
  2. نظارتی: ایجاد کنترل مدنی و پارلمانی واقعی بر نیروهای مسلح.
  3. آموزشی: گنجاندن آموزش حقوق بشر و اصول شهروندی در ساختار نیروهای نظامی.
  4. اجتماعی–اخلاقی: تغییر فرهنگ از «حافظان نظام» به «حافظان زندگی»؛ یعنی اولویت‌دادن به جان و کرامت انسان‌ها بالاتر از هر ایدئولوژی سیاسی.

جمع‌بندی

از مشروطه تا امروز، نیروهای مسلح ایران در بزنگاه‌های تاریخی اغلب در سمت قدرت و علیه مردم قرار گرفته‌اند: ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه مصدق، ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ علیه کردستان، و ده‌ها مورد دیگر در دهه‌های اخیر. تا زمانی که وظیفه‌ی اصلی نیروهای مسلح «حفظ نظام» تعریف شود، این چرخه تکرار خواهد شد. تنها با بازتعریف آن‌ها به‌عنوان «حافظان زندگی» است که می‌توان امید داشت ارتش و سپاه در آینده به جای سرکوب مردم، پاسدار آزادی، امنیت و آرامش آنان باشند.