دولت طالبان اعلام کرده که در کنفرانس منطقه‌ای ایران در مورد افغانستان شرکت نمی‌کند. به باور علی افشاری، تحلیلگر سیاسی، طالبان نسبت به تکرار تجربه عراق و تمایل جمهوری‌اسلامی به گسترش نفوذ منطقه‌ای حساس است.

ذبیح‌الله مجاهد سخنگوی طالبان روز یکشنبه دوم آبان در مصاحبه با خبرگزاری «آریانا نیوز» افغانستان اظهار داشت که هیچ فردی از طرف طالبان در اجلاس تهران شرکت نخواهد کرد. مقامات وزارت خارجه موضعگیری رسمی نداشتند، اما خبرگزاری فارس اعلام کرده که از طالبان برای این نشست دعوت نشده‌است!

طبق اعلام رسمی قرار است وزرای خارجه کشورهای تاجیکستان، پاکستان، ترکمنستان و ازبکستان و احتمالا نمایندگانی از چین و روسیه در این نشست شرکت کنند که در روز پنجم آبان برگزار می‌شود.

اگر ادعای خبرگزاری فارس درست باشد، آن وقت عدم دعوت از طالبان می‌تواند به معنای جهت‌گیری علیه اقدام طالبان در تشکیل «امارت اسلامی افغانستان» باشد. اگرچه ذبیح‌الله مجاهد اعلام کرده که برگزاری این نشست اقدام خوبی است اما نمی‌تواند این واقعیت را بپوشاند که اختلاف بین دو طرف خیلی زود آشکار شده‌است؛ بخصوص که تصمیم طالبان به یکباره گرفته نشد بلکه بعد از اعلام اولیه بررسی اتخاذ شد.

از سوی دیگر در نبود طالبان که ابزار قدرت را در افغانستان در دست دارد تضمین توافقات نشست تهران و فایده‌مندی آن در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد. برگزاری این نشست یک هفته بعد از اجلاس مسکو که نمایندگان جمهوری‌اسلامی هم در آن شرکت داشتند دیگر عاملی است که اثرگذاری نشست تهران را زیر سئوال می‌برد.

توئیت رسول موسوی، مدیرکل آسیای غربی وزارت خارجه ایران که از «ضعف مدیریت» و «عدم تلاش برای رسیدن به اجماع» در نشست مسکو انتقاد کرده بود، نمایانگر ناخرسندی ایران از تحرکات روسیه در خصوص افغانستان بعد از قدرت گرفتن دوباره طالبان درحکمرانی این کشور است.

ظاهرا مقامات جمهوری‌اسلامی از اقدامات روسیه که عملا به سمت عادی سازی طالبان حرکت کرده و آنها را تحت عنوان «دولت موقت» پذیرفته است، ناراضی هستند و انتظار دارند که روسیه ملاحظات آنها را به صورت شروطی در نظر بگیرد.

البته روسیه دولت طالبان را هنوز به رسمیت نشناخته است اما مشابه اتحادیه اروپا، چین و ترکیه به صورت دو فاکتو موجودیت و فرادستی آنها در افغانستان را به عنوان یک واقعیت گریزناپذیر پذیرفته است. دیگر کشورهای جهان نیز که طالبان را به رسمیت نشناخته‌اند کمابیش همین وضعیت را دارند.

به نظر می‌رسد مشکل اصلی جمهوری‌اسلامی ایران، بی‌اعتنایی روسیه به انتظارات مورد نظر است. روسیه در جنگ دوم قره‌باغ نیز عملا سیاست متفاوتی با تهران را انتخاب کرد و در نهایت میانجیگری روسیه شرایط را به ضرر ایران در معادلات ژئوپلتیک و جغرافیایی-اقتصادی منطقه قفقاز جنوبی تغییر داد. البته بستر این اتفاق سیاست‌های غلط گذشته و حال حکومت ایران بود.

بنابراین در این وضعیت شکاف بین دولت‌های ایران و روسیه با توجه به راهبرد خصومت با آمریکا ظرفیت چندانی برای موفقیت جمهوری‌اسلامی در اثرگذاری بر معادلات جدید قدرت در افغانستان ایجاد نمی‌کند.

تاجیکستان و ازبکستان به دلیل نگرانی از بازگشت طالبان به حکومت افغانستان دغدغه‌های مشترکی با ایران دارند و سعی می‌کنند در سطح مراوادات منطقه‌ای اقدامات مشترک برای مهار و مدیریت مشکلات انجام دهند اما بعید است آنها به توافقی با تهران برسند که مورد نظر دولت روسیه نباشد.

بدترشدن شرایط زیست شیعیان افغان که در انفجار دو مسجد آنها توسط داعش بروز کرد، باعث شد تا خشنودی اولیه مقامات جمهوری‌اسلامی از خروج آمریکا از افغانستان زود رنگ ببازد. از ابتدا هم معلوم بود که تنش بین طالبان و جمهوری‌اسلامی در میان مدت اجتناب‌ناپذیر است.

حکومت ایران در شرایط کنونی به دنبال پیدا کردن سهم و جایگاهی در نظام سیاسی جدید افغانستان است و نیروهای شیعه متحد اصلی آن هستند. اما طالبان ضمن تاکید ظاهری بر تشکیل دولت فراگیر پذیرای مداخله کشورهای خارجی در تعیین افراد دولت و یا سهم‌خواهی نیست. علاوه بر آن طالبان با جمهوری‌اسلامی ایران تفاوت‌های عمده‌ای دارد که اجازه روابط عادی را نمی‌دهد.

طالبان حداکثر خواهان تنش‌زدایی، امنیت مرزها و برقراری روابط تجاری است. طالبان در تهیه نیازهای معیشتی و امکانات اولیه مردم افغانستان در تنگنا است و در این چارچوب به رابطه عاری از درگیری با تهران می‌اندیشد اما در عین حال رقابت راهبردی و تمایز با حکومت شیعه‌گرای ایران را نیز نمی‌خواهد کنار بگذارد.

ابراز تمایل رئیس اتاق تجارت و سرمایه‌گذاری طالبان به خرید نفت از ایران در این چارچوب قابل درک است. ولی طالبان این مساله را می‌خواهد به گونه‌ای مدیریت کند که ابزار نفوذ جمهوری‌اسلامی در افغانستان بعد از خروج آمریکا نشود.

طالبان نسبت به تکرار تجربه عراق و تمایل جمهوری‌اسلامی به گسترش نفوذ منطقه‌ای و پر کردن خلاء قدرت‌های بزرگ حساس است؛ بویژه که ایران یک گروه شبه نظامی از افغان‌های شیعه تشکیل داده است.

از زاویه‌ای دیگر پذیرای رهبری و هژمونی جمهوری‌اسلامی ایران در جریان بنیادگرایی اسلامی نیز نیست.  بنابراین پیام اصلی عدم حضور طالبان در نشست تهران را می‌توان اینگونه تفسیر کرد که خواهان دادن سهم ویژه و مورد انتظار جمهوری‌اسلامی ایران در افغانستان نیست. طالبان بر روی روابط خوب با پاکستان، ترکیه و قطر و سپس روسیه  و چین حساب کرده است.

مرز طولانی با افغانستان و ارتباط با سران منتقد و مخالف طالبان اهرم‌های فشار جمهوری‌اسلامی هستند اما استفاده از این اهرم‌های فشار واکنش طالبان را در بر خواهد داشت که امکان ایجاد ناامنی و اختلال بخصوص در زمینه قاچاق مواد مخدر و تشدید تنش آبی را دارد. ازاینرو مقامات حکومت ایران در وضعیتی چالشی قرار دارند و اختلافاتی که در نحوه مواجهه با شرایط جدید افغانستان در درون بلوک قدرت وجود دارد، تصمیم‌گیری را دشوار کرده‌ است.

اظهار نظر خامنه‌ای در خصوص تکرار ادعای بلااستناد انتساب داعش به آمریکا به صورت تلویحی هشداری به طالبان نیز بود که اگر ملاحظات حکومت ایران را در نظر نگیرد چه بسا این اتهام بار دیگر متوجه خود آنها نیز بشود و طالبان در دستگاه رسمی جمهوری‌اسلامی به آلت دست بودن آمریکا متهم شود.

بررسی همه جانبه عوامل دخیل ومتغیرهای اثرگذار، در نهایت جمهوری‌اسلامی را به سمتی می‌برد که ضمن خودداری از درگیری با طالبان به تدریج به سمت تقویت مخالفان این گروه اسلام‌گرای سلفی جهادی حرکت کند.

مطالب منتشر شده در صفحه “دیدگاه” الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.