یکی از شاعرانی که از آغاز تا اکنون با جریان شعر ایلام همراه بوده و البته کمتر دیده شده، «حیدرعلی شفیعی» است.

حیدرعلی شفیعی متولد ۱۳۳۲ است و مجموعه‌ شعرهای «از کران شرقی» و «پروانه‌های بامدادی» را به دست چاپ سپرده و چند مجموعه شعر کردی برای چاپ آماده دارد و پای ثابت انجمن‌ و محافل شعری است. او نستوه و خستگی‌ناپذیر برای اعتلای شعرش کوشیده و هیچگاه در این راه از پای ننشسته است. 

حیدرعلی شفیعی، اشعار بسیاری سروده و اگر با دیده‌ی انصاف به اشعارش بنگریم به شعرهای قابل توجه والا و زیبایی از او می‌رسیم و دو مجموعه‌ی پیش‌گفته شاهد این مدعایند، اما در باب شعرهای کُردی او فعلاً می‌توان به شعرهایی که برای ما در محافل خصوصی و عمومی می‌خواند، داوری کرد؛ به گواهی این اشعار، شعر کردی ایشان- نظر به تسلطش بر واژگان اصیل کردی و دمخوری و همراهی‌اش با شاعران استان و قرار داشتن در بطن شعر ایلام- در جایگاه درخوری قرار دارد. حضور و کوشش حیدرعلی شفیعی را در طی سه دهه‌ی‌ در شعر ایلام، ارج می‌نهیم و برایش توفیق افزون‌تر آرزومندیم و بادا که شاهد چاپ شعرهای کردی‌اش باشیم و بادا که نهادهای فرهنگی در این راه – اگر می‌توانند، که البته می‌توانند- مددکارش باشند.

نمونه‌ چند شعر از حیدرعلی شفیعی را با هم می‌خوانیم:

۱

 شور و شوقی داشتم،‌ در این حوالی گم شده‌ست

با زلال ابرها در ذهن شالی گم شده‌ست

باز امشب تا سحر در خواب زرد ایل من

پنجه‌های دختری در نقش قالی گم شده‌ست

سال‌ها من بودم و این برکه‌های بی‌رمق

خاطرات آبی‌ام در این حوالی گم شده‌ست

موسم سبز سرودم تا پیاپی می‌شکفت

در میان فصل زرد خشک‌سالی گم شده‌ست

نی‌لبک بود و من و این قریه‌ی همزاد درد

شعر شوقم بارها با این اهالی گم شده‌ست

۱

ساکت و سرد است و ابری، آسمان خانه‌ام

شور و حال گریه دارد کلبه‌ی ویرانه‌ام

باز تکراری عجیب و بازهم چنگ و سرود

گرچه با این تارهای بی‌رمق بیگانه‌ام

عشق هست و رقص جان و عشوه‌ی جام است و من

باز هم نی‌ناله دارد نغمه‌ی مستانه‌ام

از جنون خود سرودم در حصاری منزوی

تا که پر شد از کران تا بیکران پیمانه‌ام

لحظه‌های سبز و پرگل در خزانت گُر گرفت

بی‌فروغ شمع دل، بال و پر پروانه‌ام

شعر، ای ورد زبانم در شب دیجور و سرد

ماهتاب آسمانم،‌چلچراغ خانه‌ام

۳

دڵم وێنه‌ێ مه‌لێ هه‌م لانه‌وێزه

په‌ڕێ په‌ل‌وه‌په‌ل و بێ‌دان و لێزه

بێا لالا نه‌چوو، دیری کوشیته‌م

وه ئێ خاڵ مل و ئێ سینه‌ڕێزه

۴

سزاواره خه‌ت ده‌ورێ بکیشم

نمێ، نه‌ێرێ، چه‌نێ جه‌ورێ بکیشم

نه سه‌وزه دۊنم و نه گوڵ ده باخێ

ده ڕۊ پڵک که‌وێ ئه‌ورێ بکیشم

۵

دڵم برد و وه هۊچێ سه‌رخوه‌شم کرد

ده باخ سێف و لیموو بێ‌به‌شم کرد

خوه‌زه‌و بشکێ ده‌س ئه‌و چاره‌نۊسه

قه‌ڵه‌م گرته‌و ده‌س و چاره‌ڕه‌شم کرد