‌اصلاح‌طلب یعنی کسی که با شاخص‌های توسعه در مقیاس‌های بین‌المللی همراه باشد. در دنیا استاندارد‌های بین‌المللی برای هر موضوعی وجود دارد و کشور‌های توسعه‌یافته مسیر و روش‌های تعریف‌شده‌ای دارند که عمدتا با لیبرالیسم و سیستم غرب ارتباط تنگاتنگی دارد. توسعه را برخلاف ادعاهای موجود در شرق یا در مکاتب سوسیالیستی چپ‌ها نمی‌شود یافت. الگوی موفقی وجود ندارد که صرفا با معیار چپ‌ها به توسعه رسیده باشد. چین هم اگر در اقتصاد موفق است، به خاطر تبعیت از اصول اقتصاد آزاد بوده است. نتیجتا اصلاح‌طلب کسی است که به شاخص‌های توسعه پایبند باشد.
گفت‌وگو با فائزه هاشمی رفسنجانی
روزنامه شرق / ‌امیرحسین جعفریاحزاب اصلاح‌طلب و نیروهای مطرح این جریان با چالش‌های عمیقی در مواجهه با انتخابات ۱۴۰۰ درگیر هستند. از احتمال رد صلاحیت تا احتمال کاهش مشارکت. با توجه به تجربه اسفند ۹۸ اصلاح‌طلبان را در تنگنای سختی قرار داده است و هنوز سیاست‌های کلی خود را در برخورد با انتخابات اعلام نکرده‌اند. شکست‌ یا رد صلاحیت اصلاح‌طلبان در این انتخابات شرایط بغرنجی را در مقابل اصلاح‌طلبان می‌گذارد و گذر از این شرایط برای اصلاح‌طلبان کمی مبهم است؛ زیرا مشخص نیست کاهش مشارکت صحنه سیاسی را به چه شکل تغییر خواهد داد. در این زمینه با فائزه هاشمی، نماینده مجلس پنجم، روزنامه‌دار، فعال حقوق زنان گفت‌وگو کردیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.* ‌اصلاح‌طلبان در صورت شکست در انتخابات ۱۴۰۰ یا ردصلاحیت کاندیدای مطلوبشان چه شرایطی پیدا می‌کنند؟
‌شکست در انتخابات پدیده جدیدی نیست، در انتخابات مجلس ۹۸ تعدادی از احزاب اصلاح‌طلب همراه شدند و لیست‌هایی ارائه شد، شکست هم خوردند، از قبل هم نتیجه معلوم بود، اتفاقی هم نیفتاد. مثلا خودشان را ارزیابی و آسیب‌شناسی کنند، دلایل شکست را در‌بیاورند و نقاط ضعف را برطرف کنند. خیلی عادی از این قضیه عبور کردند. چون‌ احزاب ما بر اساس منطق و اصول فعالیت نمی‌کنند. ضمن اینکه هدف آنها از شرکت در انتخابات پیروزی نبود، چون می‌دانستند که نظر جامعه نسبت به انتخابات و اصلاح‌طلبان چیست. انگار یک وظیفه است وگرنه کم‌کاری کرده‌اند. استراتژی عدم شرکت در انتخابات برای خیلی‌ها قابل‌هضم نیست، استراتژی بقا را دنبال می‌کنند. هدف‌، ماندن در کنار قدرت است و عدم شرکت در انتخابات به معنای مغضوب‌شدن بیشتر است. تفاوتی نمی‌کند اصلاح‌طلبان برنده شوند یا خیر، باز همین عملکرد ادامه می‌یابد. فکر نمی‌کنم در انتخابات ریاست‌جمهوری شورای نگهبان هیچ کاندیدای اصلاح‌طلبی را باقی نگذارد. حتما کاندیدای اصلاح‌طلب خواهیم داشت و احتمالا شرایط سال۹۲ تکرار شود، البته باقی‌ماندن کدام کاندیدا مهم است. بر همین اساس دو نظر در نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان وجود دارد. اول کاندیدا‌ها را معرفی کنیم و در صورت رد صلاحیت آنها وظیفه خود را انجام داده‌ایم. نظر دیگر می‌گوید اول تأیید صلاحیت‌ها مشخص شود، سپس از میان کاندیدا‌های موجود از یک نفر حمایت کنیم.* ‌آیا اصلاح‌طلبان هنوز خاتمی‌محور و کاریزماگرا هستند؟
کاریزما را نکته منفی نمی‌بینم، رهبری در هر جریانی لازم است تا اختلافات را به حداقل برساند. قطعا کاریزمای آقای خاتمی بی‌تأثیر در نتایج انتخابات و میزان آرا نیست. مهم عملکرد کاریزما است که چقدر مورد‌قبول واقع شود؛ هم در بین رأی‌دهندگان و هم در بین احزاب.* ‌اصلاح‌طلبان می‌گویند چون دولت روحانی ائتلافی و انتخاب بین بد و بدتر بود، چندان موفق نشد، به نظر شما کاندیدای اصلاح‌طلبان چه پتانسیل خاصی دار‌د که این جناح سیاسی، مدعی اصلاح وضع موجود با انتخاب کاندیدای مورد نظر خودشان هستند؟
سال ۹۲ برای اجماع روی آقای روحانی بحث بد و بدتر نبود، بحث تحمیل کاندیدا هم نبود، بر خلاف اشتباه من که در مصاحبه‌ای هم گفته بودم به پیشنهاد آقای خاتمی نمایندگان شخصیت‌های مطرح مثل بابا، آقای خاتمی، حسن‌آقا و آقایان روحانی و دکتر عارف کمیته‌ای تشکیل دادند و پس از بحث‌های زیاد آقای روحانی را به‌عنوان کاندیدای اصلاح‌طلبان برگزیدند، دور اول هم عملکرد آقای روحانی تا حدودی مقبول بود؛ به‌خصوص در مورد برجام. اگر در سال ۹۲ به زعم اینها بد و بدتر مطرح بود، پس سال ۱۳۹۶ چرا اصلاح‌طلبان آقای روحانی را دوباره کاندیدا کردند؟ در این سال که دیگر شرایط خاص نبود، دستشان برای هر انتخابی باز بود. برای این انتخاب چه توضیحی دارند؟  ‌خود اصلاح‌طلبان در مجلس و در شورای شهر و در سمت‌های مختلف در دولت در این سال‌ها چه عملکرد قابل‌دفاعی دارند؟ این صحبت‌ها فرافکنی است. بهتر از هر‌کسی می‌دانند که اعمالشان در این سال‌ها مردم را از صندوق‌های رأی دور کرد. عمده اصلاح‌طلبان و آقای روحانی هر دو سهم اصلی در عدم مشارکت مردم غیر‌اصولگرا در انتخابات۹۸ دارند.در این شرایط هرکسی رئیس‌جمهور شود به دو دلیل ناتوان است: اول دخالت اصولگرایان و بخش‌هایی از نهادهای خاص در اداره کشور و دوم انگیزه اصلاحات با فوت بابا از بین رفته، عمده اصلاح‌طلبان با اصلاحات غریبه شده‌اند. حتی در احزاب و جریانات سیاسی خودشان، هدف حفظ خود در کنار نظام است، به داخل نظام که عمدتا راهشان نمی‌دهند. به همین دلیل مردم از انتخابات عبور کردند. مردم سال‌ها بود که از اصولگرایان عبور کرده بودند، از اصلاح‌طلبان نیز به همین دلیل عبور کردند. برخلاف نظر برخی اصلاح‌طلبان که کاهش میزان مشارکت در انتخابات را ناشی از عملکرد شورای نگهبان و تنگ‌نظری‌ها می‌دانند، اعتقاد دارم کاهش مشارکت در انتخابات ۹۸ به دلیل ناامیدی از اصلاح‌طلبان بود. انحصار‌طلبی اصولگرایان و شورای نگهبان همیشه وجود داشته؛ اگر مردم در انتخابات‌های ۹۲، ۹۴ و ۹۶ با آن شور به اصلاح‌طلبان رأی می‌دهند، چون به آنها امید دارند در مقابل رفتار‌های همیشگی اصولگرایان، به امید اینکه اصلاح‌طلبی انتخاب شود و شرایط را تغییر دهد. این بار از اصلاح‌طلبان ناامید شدند. خود من به همین دلیل رأی ندادم و مخالف فعالیت‌های انتخاباتی بودم. حضور در انتخابات بدون هیچ چشم‌انداز و خوش‌بینی به آینده تقویت اشتباهات اصلاح‌طلبان است.* ‌‌در صورت تأیید صلاحیت کاندیدای اصلاح‌طلبان آیا صحنه انتخابات پرشور می‌شود یا مردم از دسته‌بندی‌های سیاسی مرسوم عبور کرده‌اند؟
به ‌نظرم با همین شرایط، یعنی ادامه رفتار‌های تنگ‌نظرانه و انحصارطلبانه اصولگرایان در اداره کشور و سوءمدیریت‌ها و بی‌عملی و بی‌هویتی اصلاح‌طلبان، انتخابات پرشوری نخواهیم داشت. از دی ۹۶ موضع‌گیری‌های اصلاح‌طلبان متفاوت شد و  اعلام مواضع عجیبی داشتند، به مردم اغتشاشگر گفتند، برای منشأ اغتشاشات عامدانه آدرس غلط دادند و تاکنون نیز این رویه ادامه دارد. با مردم عادی که گفت‌وگو می‌کنیم انگیزه‌ای برای رأی‌دادن نیست.* ‌رفتار‌های برجامی بایدن می‌تواند تأثیری بر انتخابات ۱۴۰۰ و به‌خصوص به نفع اصلاح‌طلبان بگذارد؟
کمی شاید و شاید به همین دلیل باشد که مثلا مجمع تشخیص مصلحت تصمیم‌گیری درباره FATF را به تأخیر می‌اندازد تا به نفع جریان غیر‌خودش تمام نشود.* ‌اصلاح‌طلبان بر انتخاب کاندیدای تماما اصلاح‌طلب تأکید دارند اما صداهایی مبنی بر احتمال ائتلاف با لاریجانی شنیده می‌شود. به‌ نظر شما چقدر احتمال ائتلاف وجود دارد؟ از نظر شما ائتلاف امر صحیحی است؟
ائتلاف به خودی خود اشتباه نیست، می‌تواند جاهایی معنا داشته و به صورت یک حرکت تاکتیکی مفید باشد. در بسیاری از کشورها به‌خصوص با نظام پارلمانی، ائتلاف در شرایطی که هیچ حزبی اکثریت مطلق را کسب نکرد، شکل می‌گیرد و یک روش سیاسی جاافتاده است. ائتلاف زمانی می‌تواند موفق باشد که در تعیین سهم به توافق برسند و این ضمانت وجود داشته باشد که قدرت تقسیم شود. احتمال ائتلاف با آقای لاریجانی را در بین اصلاح‌طلبان نمی‌بینم. تا جایی که می‌دانم فقط آقای کرباسچی از این ایده حمایت می‌کنند. اینکه در شرایط فعلی یک اصولگرای عاقل و مدیر از یک اصلاح‌طلب مؤثرتر است، جای بحث دارد. از سال ۹۶ به این طرف با پیروزی‌های متعدد اصلاح‌طلبان در انتخابات‌های مجلس، شورای شهر و ریاست‌جمهوری عمده جریان مدیریت کشور در دست اصلاح‌طلبان بود ولی در مسیر اصلاح‌طلبی حرکت نکردند، بیشتر دنبال این بودند که چگونه بعد از پایان این دوره‌ها جایگاهشان را میان اصولگرایان حفظ کنند. اما برخی از اصولگرایان ازجمله آقای لاریجانی که رئیس مجلس بود، با شهامت بیشتری با جریان اصلاحات رابطه برقرار کرد، چون اصولگرا بود، نگران موقعیتش نبود. شاید یک اصلاح‌طلب با چنین شرایطی از یک اصولگرای معتدل بی‌اثرتر باشد.* ‌اصلاح‌طلبی به نظر شما چیست؟ به چه کسی اصلاح‌طلب می‌گوییم؟
اصلاح‌طلبی را با شاخص‌های توسعه مرتبط می‌دانم. اصلاح‌طلب یعنی کسی که با شاخص‌های توسعه در مقیاس‌های بین‌المللی همراه باشد. در دنیا استاندارد‌های بین‌المللی برای هر موضوعی وجود دارد و کشور‌های توسعه‌یافته مسیر و روش‌های تعریف‌شده‌ای دارند که عمدتا با لیبرالیسم و سیستم غرب ارتباط تنگاتنگی دارد. توسعه را برخلاف ادعاهای موجود در شرق یا در مکاتب سوسیالیستی چپ‌ها نمی‌شود یافت. الگوی موفقی وجود ندارد که صرفا با معیار چپ‌ها به توسعه رسیده باشد. چین هم اگر در اقتصاد موفق است، به خاطر تبعیت از اصول اقتصاد آزاد بوده است. نتیجتا اصلاح‌طلب کسی است که به شاخص‌های توسعه پایبند باشد. امروز تفکر اصلاح‌طلبی وجود دارد اما اصلاح‌طلب وجود ندارد و کسانی هم که اصلاحات را دنبال می‌کنند، هم در میان اصولگرایان و هم در میان اصلاح‌طلبان مغضوب‌اند. اعتقاد ندارم اصلاح‌طلبی مرده است، اصلاحات احتمالا تنها راه است. عمده اصلاح‌طلبان تغییر چهره و تغییر رویه داده‌اند.* ‌سیاست انتخاب بین بد و بدتر تا چه زمانی کارکرد دارد و تا چه حد در ایران موفق بوده است؟
شاید تا زمانی‌که امیدی وجود داشته باشد که کاندیدای بد در مقابل کاندیدای بدتر بتواند کاری انجام دهد و منشأ اثری باشد یا بتواند شرایط را در همان حد بد حفظ کند تا بدتر نشود، اما الان این کورسو هم وجود ندارد. پیروی از این تفکر در شرایط فعلی بدترها را در ادامه کارهای بد قوی‌تر می‌کند؛ یعنی می‌خواهم بگویم که رأی انبوه ما بعدها می‌شود دستاویزی برای ادامه سیاست‌های فعلی.* ‌اصلاح‌طلبان در صورت شکست در انتخابات باید به جامعه برگردند یا دوباره برای حضور در قدرت تلاش و ائتلاف کنند؟ آیا جامعه از اصلاح‌طلبان استقبال خواهد کرد یا آنها را بخشی از مشکلات فعلی می‌داند؟
در شرایط فعلی اصلاح‌طلبان خودشان یک مشکل هستند. در انتخابات ۹۸ هم شکست خوردند اما روش‌هایشان عوض نشد و سراغ مطالبات مردم نرفتند. در آینده هم گمان نمی‌کنم این کار را بکنند چون هدف برایشان دیگر اصلاحات نیست. اگر منطقی، عاقلانه و عادلانه فکر کنند باید به خود بیایند، آسیب‌شناسی کنند و با تغییر در روش‌ها و تفکرات به جامعه برگردند. فقط در حرف این موارد را می‌شنویم و باز همان اعمال و کردار است. باید عملا نشان دهیم از خطاهایمان درس گرفته‌ایم.* ‌کاهش میزان مشارکت اگر در ۱۴۰۰ اتفاق بیفتد چه تغییراتی در صحنه سیاسی ایجاد می‌شود؟
به نظرم تفاوتی ایجاد نمی‌شود، برایشان مهم نیست. طیفی که قدرت را گرفته، شاید بدشان نیاید که مشارکت کم باشد تا قوه مجریه هم به دست خودشان بیفتد. اگر مشارکت کم باشد شاید بیدار شوند.* ‌اساسا رأی ملت و صندوق انتخابات در شیوه حکمرانی و سیاست‌های کلان چه تأثیری دارد؟
اگر انتخابات واقعی باشد باید بعد از هر انتخاباتی، تفکر پیروز بتواند اداره کشور را بر آن گرایش بنیان کند و در آن مسیر حرکت کند. مردم رأی می‌دهند و بعد حاکمان کار خودشان را با روش‌های قبلی ادامه می‌دهند و با پشتکار زیاد و روش‌های خود مانع از هرگونه اصلاح یا تغییری می‌شوند.* آلترناتیو ‌کسانی که رأی نمی‌دهند چیست؟
صندوق رأی اگر واقعا راهکاری برای تغییر باشد چرا رأی ندهیم؟ در ۴۰سال اخیر انتخابات‌های مؤثر متعددی داشته‌ایم اما وقتی به اینجا می‌رسید که صندوق رأی نمی‌تواند کمکی به تغییرات بکند و بلکه بر‌عکس عمل می‌کند، چه باید کرد؟* ‌به‌ نظر شما با تغییر نسل‌ها و طبیعتا تحول مطالبات نسل جوان، جریانات سیاسی مرسوم کشور دچار انشعاب یا تکامل یا تحول معنایی می‌شوند؟ چرا جوانان از دسته‌بندی‌های سیاسی مرسوم داخل کشور استقبال نمی‌کنند؟
به ‌نظرم به‌طور طبیعی باید دچار این تحول بشوند و با تغییر نسل‌ها و تغییر مطالبات آنها نیز به‌روز باشند، ولی سال‌هاست که عملا این اتفاق نمی‌افتد. جدایی جوانان از جریانات سیاسی و به‌ویژه احزاب دلایل متعددی دارد از‌جمله نتیجه‌نگرفتن از فعالیت حزبی در درازمدت، بی‌عملی و محافظه‌کارشدن احزاب، تغییر ماهیت و بی‌هویت‌شدن احزاب اصلاح‌طلب، ضمن اینکه حضور در احزاب و فعالیت‌های سیاسی-اجتماعی خطرناک شده است. مثلا برخی اعضای نهاد اجماع‌ساز مورد تهدید قرار گرفته‌اند. از طرفی نحوه اداره احزاب اصلاح‌طلب نیز دموکراتیک نیست؛ یعنی درون احزاب مهندسی می‌کنند که وازدگی ایجاد کرده است. وقتی مسیر درست نباشد اصلاح‌طلب و اصولگرا فرقی نمی‌کند.