از طریق این نامه به اطلاع دوستان و آشنایانی که نگران و جویای وضعیت همسرم بوده اند می رسانم که روز سه شنبه 20 دی ماه ۱۴۰۱ به همراه پدرم به ستاد خبری شهر سنندج مراجعه کرده و جویای وضعیت همسرم شدیم.
پدرم طی نامه ای کتبن خواستار پیگری وضعیت وریا گردید، اما جوابی دریافت نکردیم و ناچاراً یک دو ساعات بعد دوباره به ستاد خبری مراجعه کردم و از نگهبان دم درب ستاد خبری خواستم تا با مسئولین خود هماهنگی بکند و من از وضعیت همسرم مطلع شوم.
پس از گذشت نیم ساعت فردی از طریق همان باجه تلفن تماس گرفت و با عصبانیت گفت که من حق ندارم به این مکان مراجعه کنم و باید سریعا آنجا را ترک کنم. من نیز در جواب گفتم که تا خبری از همسرم نگیرم از آنجا نخواهم رفت و تلفن را قطع کرد و به نگهبان دستور دادن که مرا از آنجا بیرون کند، بنابرین مجبور شدم که جلوی درب ستاد بشینم و منتظر بمانم. پس از گذشت نیم ساعت همان فرد دوباره تماس گرفت و تهدید کرد که باید آنجا را ترک کنم وگرنه برایت مشکل ساز می شود و من نیز اطلاع دادم تا خبری از همسرم نگیرم این مکان را ترک نمی کنم و اگر لازم باشد هر روزوسط خیابان جلوی ستاد خبری خواهم نشست.
پس از گذشت نیم ساعت فردی که خود را کارشناس پرونده همسرم معرفی کرد، از طریق همان تلفن مرا خواست و با من صحبت کرد و اظهار داشتند که وریا در نزد آنهاست و یک سری اتهامات به او وارد شده است و تا زمانی که با ما همکاری نکند ما اورا نگه خواهیم داشت. شوهر شما تاکنون از همکاری با ما خودداری کرده و با سکوت خود در این چند روز، پرونده خودرا سنگین تر کرده است و او از قبول اتهامات خودداری کرد و بنابر این ما نمی توانیم برایش کاری انجام دهیم.
من هم در جواب گفتم که همسرم من هیچ جرمی مرتکب نشده و این همش اتهاماتی بی پایه هستند. همانطور همکاران شما دیروز جلو چشم دو تا بچه هایم به من اتهاماتی وارد کردند که گویا من به سرباز شما توهین کردم. الان وریا هم در چنین موقعیتی قرار گرفته و شما می خواهین بدونه دلیل و مدرک و با تحت فشار قرار دادن او وادارش بکنید به کاری که نکرده اعتراف بکند و براش پرونده درست بکنید من هرگز باور ندارم و وریا هیچ کار غیر قانونی انجام نداده. پس از جر و بحث زیاد کارشناس پرونده از من خواست که آنجا را ترک کنم و در عوض قول داد که کاری کند همسرم با من تماس بگیرد.
بنابراین من به همراه پدرم به خانه خود برگشتیم و پس از قریب 45 دقیقه همسرم تماس گرفت و تنها در حد چند کلمه با من و فرزند بزرگمان صحبت کرد و اطلاع داد که حالش خوب است، اما با تن صدای او و لرزش کلمات معلوم بود که تحت آزار و اذیت روحی و جسمی قرار دارد . من ضمن تشکر از تمامی کسانی که طی این چند روز صدای ما بوده اند، تقاضا دارم که همچنان صدای ما و پیگیر وضعیت ما و دیگر دستگیر شده گان باشند. جهت یاد آوری لازم است به اطلاع برسانم که همسرم وریا قمری فعال کارگری از روز ۱٨ دی ماه در حالیکه برای امرار معاش مجبور به دست فروشی بود توسط نیروهای اداره اطلاعات سنندج دستگیر و هنوز از محل نگهداری او هیچ اطلاعی در دست نیست. به امید ازادی همه ی زندانیان در بند و رفیق و همسرم وریا قمری
پریسا خانزاد پور
۲۱ دی ماه ۱۴۰۱