بسماللهالرحمنالرحیم
۴۴ سال از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ که با مشارکت قاطبه ملت ایران علیه نظام خودکامه و استبدادی شاهنشاهی رخ داد، میگذرد. آن انقلاب به سبب آنکه غالب مردم دارای انگیزههای دینی بودند و رهبر بلامنازعش نيز یک مرجع تقلید بود، اسلامی نامیده شد و سپس نظامی که با خواست و رأی اکثریت قاطع مردم از پی آن برآمد «جمهوری اسلامی» نام گرفت. این نظام موظف بود آرمانهای انقلاب از جمله استقلال، آزادی، جمهوریت؛ به معنای حاکمیت رأی و اراده ملت، و اسلامیت؛ به معنای عدالت علوى و زيست معنوی مبتنی بر آموزههای اسلام و نيز گفتهها و وعدههای رهبر انقلاب در نوفللوشاتو را تحقق بخشد، همانها که موجب شوق روزافزون و وحدت پیروزیآفرین در انقلاب شد.
اکنون پس از گذشت ۴۴ سال، از آن آرمانها و وعدهها فاصله بسیار پدید آمده و در برخی از موارد در قیاس با زمان وقوع انقلاب حتی پسروی شده است. علاوه بر این اكنون با تمسک به نام اسلام و در تعارض قرار دادن آن با سایر آرمانها و اهداف انقلاب، جمهوریت، آزادی، حقوق بشر و بسیاری از اصول قانون اساسی نادیده انگاشته شدهاست.
با این حال قاطبه ملت در این مدت هرگاه لازم بوده از نظام مستقر حمایت بیدریغ کرده و در هر مجالی و هر امری که ممکن بوده، مشارکت کرده است تا بلکه آن آرمانها و وعدهها تحقق یابند. اما انگیزه و مشارکت آنان قدر شناخته نشده و رأی و نظر آنان پاس داشته نشده است.
هر اندازه از جانب مردم مطالبه اصلاح صورت گرفته، از جانب قدرت مستقر بی توجهی و بی اعتنایی سرزده است. تا سرانجام امروز به نقطه ای رسیدهایم که اکثریت ملت در یک سو ایستاده است و حاکمیت در سويى ديگر. دستی که از جانب ملت برای مشارکت و کمک به اصلاح امور بیرون آمده بود پس زده شد و صدای آنان به گوشی نرسید و همه تلاشها برای ایجاد فضای گفتگو بیحاصل ماند.
سوالی که این روزها اذهان بسیاری را به خود مشغول کرده آن است که به راستی چه شد و چرا حاکمیت، بیاعتنایی به قانون اساسی و رأی و نظر مردم را به آنجا رساند تا مهندس ميرحسين موسوى كه بيش از دوازده سال است در حصر غيرقانونى و ظالمانه بسر مىبرد و نماد ایستادگی و مقاومت است، مطالبه اجرای بدون تنازل قانون اساسی را که شعار اصلی جنبش سبز بود فروگذارد و رویکرد اصلاح قانون اساسی را پس از کسب نظر از مردم بوسیله رفراندوم، راه گذار از وضع نامطلوب کنونی بداند. هرچند افقی که او گشوده همانطور که خود ایشان ذکر کرده نیازمند همفکری و مشورت برای ابهام زدایی و چگونگی انجام است.
در عین حال واپسین رمق اصلاحطلبی و کورسوی امید در بیانیه خیرخواهانه و مسئولانه سیدمحمدخاتمی که توانست در دوره ۸ ساله ریاست جمهوریاش افق و چشمانداز امید بخشی پیش چشم مردم ایران بیاورد، به منصه ظهور رسیده است. واهمه و پرهیز از هرجومرج و خشونت بیپایان و در نتيجه تباه شدن آينده ايران و فرزندان آن، این تکلیف را به ما میدهد که در تلاشی که این بیانیه برای گشودن راه برون رفت از اين وضعيت صورت میدهد، با خاتمی همراه باشيم.
در حالی که بر اساس همه دریافتهای حسی و تحلیلی و همانطور که در بیانیه آقای خاتمى تصریح شدهاست، صخرهای ستبر در مسیر اصلاحجویی ملت قرار گرفته که منطقاً بايد اين راه را مسدود بدانيم اما ايمان دينى به قدرت خداوند و كارسازى زمان و صبر و استقامت مردم ما را همچنان به گشوده شدن راهی به سوی آینده بهتر از دل همین صخره يا وراى آن امیدوار نگاه میدارد.
خاتمی به خوبی در بندهای پانزدهگانه بیانیه خود راه برون رفت از وضعیت ناپایدار و فرصت سوز موجود را برشمرده است. اکنون عاملیت در مورد تحقق این راهکارها در اختیار صاحبان قدرت است. فرصت برای آنها نامحدود نیست.
سنت تاریخ است و تردیدی نیست که پنجرههای فرصت عمل پیش پای ملت نیز گشوده خواهد شد. مهم آن است که ملت برای بهرهگیری از آنها خود را آماده کرده و آماده بماند.
شرایط خطیر است و فرصتها چون ابر میگذرد.
یا من اذا تضایقت الامور فتح لها باباً لمتذهب الیه الاوهام. صل علی محمد و آل محمد. افتح لاُمورى المتضايقه باباً لم يذهب اليه وهم، يا ارحمالراحمین.
جبهه اصلاحات ايران
۲۶ بهمن ۱۴۰۱