شورای نگهبان درب جعبه‌ی مارگیری‌ را گشود تا معلوم شود از میان هشتاد نفر نوشته‌نام برای‌‌ کسب کرسی ریاست اجرایی ولایت، کدام شش تن اجازه‌ی سرشاخ شدن با هم در این رزمایش نمایشی گرفته‌اند. جز تنی چند «همه»‌ی سر از صحنه درآورده‌ها به اشاره «رهبر» رد صلاحیت شدند تا چینشی رو بیاید که نقشه‌‌اش را «بیت» از پیش کشیده بود.

تا اینجا جمهوری اسلامی سه پرده از نمایش را پشت سر دارد. پرده‌ی اول چشمک زدن دعوت‌گونه‌ی خامنه‌ای به اهل نظام که بیایند تا در این تنگنای ناشی از شکاف عمیق میان جمهوری اسلامی و ملت، با هم بودن‌ صفوف در سیستم حاکم  به رخ «دشمن» بکشند! پرده‌ی دوم جواب جماعت مخاطب این خطابیه بود که در «هجمه» به ستاد انتخاباتی وزارت کشور نمود یافت تا مشتاقانه اثبات خلوص شود و کشتیبان «تغییر سیاست داده» این پیام از آنها بگیرد که از اول هم می‌دانسته‌اند «خالص سازی»، تاکتیکی بوده گذرا وگرنه دامنهً نظام «خودی»، وسیع‌تر از این چیزهاست!

پرده‌ی سوم هم منعکس در اعلام نتیجۀ اجرائی فرمایش بالاسری و نیز از اول معلوم که بنا به آن، «همه بیایند ولی همه نمانند». آن چنان چیدمانی از «مدیر و مدبر»های سیاسی که تیغ تشخیص‌اش به ۶ فقیه منصوب و ۶ حقوق‌دان منصوب غیر مستقیم افزاردست سیاست ولایی در پوشش «عمل حقوقی» گذاشته شده است! نهادی که در هر بزنگاه از انجام ماموریت، مطابق میل مقطعی «آقا» و برای تحقق نیات وی، یا «صالح»‌هایی از قبل را رد صلاحیت ‌می‌کند و یا برای کسانی صلاحیت قائل می‌شود که قبلاً «ناصالح» اعلام شده‌ بودند! رویه‌ای که، متاع بی رقیب درهر جا از جهان است!

پیرامون دو پرده‌ی اول و دوم در نوشته‌ها‌ی قبلی با سرنام‌ «در نظام ولایی، کیستی رئیس جمهور مطرح است نه چیستی او!» (*) و « بوی کباب شنیده‌اند، او اما بساط داغ کردن راه انداخته است!» (**) سخن گفته‌ام، درنگ اکنون بر پرده‌ی سوم از این نمایش است. اما پیش از نورافکنی بر صحنه و برای اینکه معلوم شود جایگاه این یکی پرده در داستان نمایشنامه نویس چیست، نیاز به بازتکرار و بازگویی تم محوری سناریو است. محتوی اصلی این بالماسکه سیاسی، تز «همه بیایند ولی فقط در خدمت من باشند» خامنه‌ای است. او برآنست که سیاست «خالص‌سازی» به اهل نظام را آنگونه و در آن تفسیری بدانان بخوراند که منظور از خلوص، نه طرد مطلق هر وابسته به این سیستم بلکه اعلام اطاعت مطلق از این نظام و مشی و سیاست‌های او و پذیرش اقتدار تام و تمام ولایت وی است. تا این در گوش گیرند که: نظام پذیرای‌شان است و می‌توانند در آن بمانند، مشروط به اینکه از حد و اندازه خود بیرون نزنند و با نشستن در حاشیه به نقش پیروی و آچار فرانسه شدن رضایت دهند. اینست اصل قصه؛ نیز از اول تا به آخر آن.

اما جایگاه پرده‌ی سوم در کل نمایشنامه اینکه، لیست «صالح‌»های اعلام شده طوری در زرورق چیده‌شود که بیشترین دسته‌بندی‌های‌ متعلق به نظام را دربرگیرد. تا «همه»‌ی آنها، خود را در قالب ببینند و احساس جاماندگی نکنند. سیاهه‌ی «صالحان» جوری به تنظیم درآمده که هم نمایندگان باندهای اصلی «اقتدار گرایان» در خود دارد و هم یک نفر از «اصلاح طلبان» را. پیام «سلام فرمانده» اینست که من حذف نمی‌کنم، خودتان هستید که بتوانید بمانید یا نمانید!

در این مهندسی انصافاً هوشمندانه، از طیف اقتدارگرایان، نمادهای اصلی در لیست نشانده شده است؛ ضمن اینکه افرادی از آن کنار مانده‌اند که عقبه‌ا‌ی در نظام دارند و چه بسا در مقطعی بخواهند موی دماغ برنامه‌های رکن اصلی نظام تولید کنند. در مقابل اما از اعتدالیون و «اصلاح طلبان» فقط یکی هست که درشت مهره نیست تا هم نامعادله‌ مطلوب بسته شود و هم اگر او رای آورد که نمی‎‌آورد و یا به عهدشکنی با «رهبر» افتاد که نمی‌افتد، چنان ‌ در بافتار نظام بی‌عقبه باشد که نتواند برای برنامه‌ی جایگزینی رهبری و سیاست‌های کلان آن مسئله بیافریند! محاسبه‌ی نقشه‌کش اینست که عمده بدنه‌ی سابقاً چشم دوخته به اصلاح طلبی، پای در رای نخواهد گذاشت و اصلاح طلبِ ملتمس «رهبر»، از مردم «نه!»گویان به جمهوری اسلامی، «نه!» بلند خواهد شنید! تیر حساب‌شده‌ی «رهبر»، هدف را درست نشانه گرفته است!

روشنگرانه است اگر در این چیدمان زیرکانه تامل شود. سردار قالیباف «بناپارتیست»، سهم اصلی سپاه؛ دبیر کل «جامعه روحانیت مبارز» پور محمدی، نماد بیشترینه‌ی حوزه؛ جلیلی بنیادگرا، ارزشی «هسته‌ای»؛ زاکانی، چهره‌ی بسیج انصار الله؛ قاضی زاده «بنیاد شهید» هم، اعزامی جبهه‌ی پایداری به عرصه! پس، از طیف «اقتدار» همگی هستند و «رهبر» هوای همه‌شان را دارد. بقیه مسابقه دیگر بر عهده‌ی خودشان است، هر کدام هم که گوی سبقت بُرد، آخرش به سود «اسلام» است! پرده‌ی بعد، مناظره‌هاست که از هم اکنون می‌توان گفت لفاظی خواهد بود برای هیچ. دستور العمل مربوطه نیز که از همین حالا ابلاغ شده است: هیچ کاندیدایی سیاه‌نمایی نکند، وگرنه حسابش با کرام الکاتبین خواهد بود! پرده بعدتر هم به احتمال زیاد، کنار کشیدن‌ها به اشارات بالا تا رقابت، کنترل پذیرتر صورت بگیرد.

اجرای بخش جالب این نمایشنامه با «روزنه گشایان» حالا «رهگشایان» است که مشغول فضاسازی‌اند برای «خلق دو خرداد» دیگر، «تکرار ۸۸» در شکل خاموش آن و احیای دیگربار «غلبه اعتدال بر تندروی» مقاطع ۹۲ و ۹۶! تا همین دیروز تایید لاریجانی را مسلم می‌دانستند و ساعت‌شماری برای نتیجه‌ی شورای نگهبان تا پشت او را بگیرند! حالا اما آچمز از بازی زیرکانه‌ی خامنه‌ای، پرچم پزشکیان که هیچ هم منتظر تاییدش نبودند را روی دست ‌گرفته‌اند تا از طریق او بار دیگر بخت خود بیازمایند. روی این حساب دارند که این شخص، برخوردار از پایه‌ی رای میانی‌ها در نظام است و دارای امکان رای‌آوری از آذربایجان و قسماً کردستان بخاطر آنکه از تبریز می‌آید و زاییده‌‌ی مادری کُرد است!

توجیهات در علم کردن آقای پزشکیان البته به تعداد دستجات حامی او متفاوت و متنوعند. برای اعتدالیون و اصلاح طلبان زرد امیدوار «تغییر رفتار رهبری»، شخصی شناسا به میانه‌روی در کادر سیاست‌های کلان نظام و شناخته‌شدن به «کارآمد»ی‌ در تعامل با «رهبری» بمنظور پیشبرد خط تعدیل و رسیدن اعتدال به سورسات. برای استمرار طلبان برون سیستمی هم یک «فرصت استثنایی» تحت این ترجیع‌بند که «لازم است در جامعه‌ی افسرده‌ی کنونی شور آفرید»! توضیح و تبیین تاکتیک این دلبستگان معجزه هم اینکه: جامعه‌ی ایران شگفتی‌ساز است و درمی‌یابد که دیگربار فرجه‌ای برای کیش مات شدن نظام و فیل هوا کردن فراهم آمده، و لذا نباید از دست داد و باید که جنبید!

درک اینان از شگفتی جامعه، کمترین ربطی به واقعیت ندارد. صرفاً بازتاب تمایلات خودشان‌ است و پرورده‌ی دل‌خواسته‌‌ها‌یشان! اینان نمی‌خواهند جامعه‌ی ایران را در بستر تعمیق مداوم شکاف آن با حکومت ببینند. جامعه‌ای که از تجارب «اصلاحات» و «سبز» و حتی «اعتدال» دهه‌های ۷۰ تا نیمه‌ی ۹۰ خورشیدی گذر کرد، و به جامعه‌ی جنبشی فراروئید و خیزش‌های  تناوبی ۹۶ و ۹۸ «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» و جنبش انقلابی ۱۴۰۱ «زن – زندگی – آزادی» از دل خود بیرون‌داد. جامعه‌ای که شور گاه نهفته و گاه بیدار خود را در اعتصابات، تظاهرات و انواع ایستادگی‌های مدنی به رخ می‌کشد. آن که افسرده است نه این جامعه‌ی غلیانی بلکه آنانی‌اند که به دینامیسم این جامعه بی باورند و از همین رو راه نجات را در میدان بازی حکومتی می‌جویند. در اصل، فقط ولایت نیست که اینها را به بازی می‌کشد و به بازی می‌گیرد، خودشان نیز مستعد به بازی گرفتن‌اند و مابه‌ازاء مواجهه‌ی خود را هم در «اقشار خاکستری» آدرس می‌دهند.

این «انتخابات» نظام، برای عبور آن از خلاء پدید آمده مرگ رئیسی سوگلی خامنه‌ای است و البته همراه بهره‌برداری سیاسی و نه چیزی فراتر. جایی برای کمترین توهم نسبت به امکان تغییر راهی که حکومت می‌رود وجود ندارد. هر پرده از این نمایش در خدمت برنامه‌‌های آنست و از جمله خلع سلاح کردن دیگربار همه‌ی آنانی که نه در موضع نقد وجود نظام حاکم، بلکه فقط منتقد رفتار قدرت حاکم‌اند. «روزنه‌گشایان» و «رهگشایانی» که، نظام آنان را چونان بازیچه‌ به بازی می‌گیرد تا بازنده درآیند! باخت هم در معنای وسیع آن، بدین معنی که حتی به فرض بعید کاندیدای آنان رای هم بیاورد و بخواهد منشاء اثر شود، نه مواجه با «هر نه روز یک بحران» بلکه درگیر همه روزه با بحران و لذا عاقبت کار در بدترین حالت تسلیم و تمکین و در بهترین حالت زمینگیر شدن. نام این موقعیت، باخت استراتژیک است.

حکمت بنیادین «روزنه‌گشایی»، با هر تفسیر و تعبیری هم که همراه باشد، در نهایت پر کردن شکاف میان نظام و جامعه است. کارزاری که اینان چه آگاهانه – غالباً آگاهانه – و چه ناآگاهانه قصد راه اندازی آن دارند و شروع به آن کرده‌اند، چیزی جز تلاش برای به عقب کشاندن جامعه و ترمز زدن بر آن نیست. تشبثی ناکام به مصداق «عِرض خود می بری و زحمت ما می‌افزایی» است در قبال روندی که قانونمند پیش می‌رود! آنچه که در دستور کار نیروی تحول قرار دارد، همانا و تنها به تعمیق بردن چنین شکافی است. گشایشِ نه فقط کلان بلکه حتی تاکتیکی آن‌ برای ایران، فقط و فقط از تعیین تکلیف جامعه و جمهوری اسلامی متکی بر جنبش‌های اجتماعی جاری می‌گذرد و نه از نمایش «انتخاباتی» ابتر. مصداق ایستادن در سمت تاریخ و عمل‌کردن به آن، تحریم این «انتخابات» است. توسعه‌ی دمکراتیک از این می‌گذرد.

بهزاد کریمی دوشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۳ برابر با ۱۰ ژوئن ۲۰۲۴ 

(*)https://www.akhbar-rooz.com/242612/1403/03/12/

(**)https://www.akhbar-rooz.com/243083/1403/03/18/

اخبار روز