از بهمنماه ۵۷، سفرهای پهن شد به نام سفره انقلاب؛ خیلی طول نکشید که گروههای سیاسی که در انقلاب مشارکت داشتند حذف و “غیرخودی” شدند و روحانیون و طرفداران یک جریان، قدرت را در دست گرفتند. قدرت میان آنان دست به دست میشد و اصطلاح “مدیران اتوبوسی” سر زبانها افتاد، مدیرانی که با آمدن و رفتن مدیری جابجا میشدند اما از دایره قدرت حذف نمیشدند و همچنان در دایره خودیها بودند.
در سالهای اخیر این روش تغییر کرده و چنانکه روزنامه آفتاب یزد آبانماه سال گذشته اشاره داشت، حالا مدیران اتوبوسی وارد میشوند اما با ماشین “ون” از وزارتخانه یا سازمان خارج میشوند و با استخدام این افراد که بیشتر اقوام و نزدیکانشان هستند، دایره نفوذ مدیران قبلی در همان مجموعه حفظ میشود و میتوانند ارتباطات سیاسی و اقتصادیشان را حفظ کنند.
این تغییر شیوه در حالی صورت گرفته که سن و سالی از مدیران نسل اول انقلاب گذشته و آنها صاحب فرزند، عروس و داماد و نوه شدهاند و کسانی که از دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد وارد چرخه مدیریت کشور شدند زمینهساز ورود نسل جدیدی از آقازادهها به قدرت بودهاند و اگر در گذشته روزنه اندکی برای جابجایی و ورود افراد جدید به سطوح بالای مدیریتی بود حالا با پدیده “هزار فامیل” این روزنه نیز تنگتر شده و با پدیده جدیدتری به نام حکومت دامادها و فرزندان صاحبان قدرت روبرو هستیم.
روابط فامیلی و آگهیهای تسلیت
این روزها، ساعتی از یک انتصاب نمیگذرد که رسانهها و شبکههای اجتماعی سوابق و روابط خانوادگی مدیر جدید را روی دایره میریزند.
زمانی برای شناختن ارتباطات فامیلی مدیران ارشد کشور نیاز بود که شما نیز مدیر یا وکیل باشی و، خبرهای مربوط به این گونه ارتباط ها کمتر رسانهای میشد.
افرادی چون برادران لاریجانی که مناصب مختلف را در دست داشتند، از نمونههای نادر روابط فامیلی و “اظهر من الشمس” بودند و همه مردم نسبت آنها را میشناختند اما درباره نسبتهای خویشاوندی مثل علی لاریجانی و احمد توکلی که سابقه ریاست و وزارت دارند و پسرخاله هستند کمتر شناختی وجود داشت. تشخیص نسبتهای سببی مثل داماد و عروس هم تقریبا محال بود و مدیران ارشد به دلیل توصیه یا نامه خاص و محرمانهای که دریافت میکردند متوجه نسبتهای فامیلی آنها میشدند.
به همین دلیل، این نوع انتصابات، بیشتر در حد پچپچهها و حرفهای درگوشی بود و زمان درگذشت یکی از اقوام نزدیک آنها و انتشار آگهیهای تسلیت در روزنامهها بخشی اندک از این روابط روشن میشد. گاهی در مراسم عروسی، جشنهای خانوادگی و دورهمیهای فامیل و اقوام نیز بسیاری از مدعوین از دیدن افراد مختلف از گروهها و احزاب مخالف متعجب میشدند.
با روی کار آمدن محمود احمدینژاد در سال ۸۴ ، این طور استنباط میشد که او میخواهد فضای مدیریت کشور را بشکند و نسل جدیدی از مدیران وارد عرصه تصمیمگیری شوند.
او در سال ۸۸ در جریان مناظرههای ریاست جمهوری صحبت از “اشرافیت” شماری از مسئولان کرد و به طور مصداقی پای پسران علی اکبر ناطقنوری و اکبر هاشمیرفسنجانی را به روابط فامیلی باز کرد و در اقدامی بیسابقه در سطح مدیران ارشد نظام پرسید اینها در کشور چکار میکنند. سوال آقای احمدینژاد با واکنشهای زیادی روبرو شد و بعضی از بیان علنی آن استقبال کردند و بعضی آن را “بد اخلاقی” خواندند.
پیش از آن گاهی در سخنرانیها صحبت از فساد در خانواده مقامهای جمهوری اسلامی میشد اما مسایل جناحی و سیاسی روی این حرفها سایه میانداخت. عباس پالیزدار که دبیر وقت کمیته تحقیق و تفحص از قوه قضاییه بود، در اردیبهشتماه سال ۸۷ در یک سخنرانی در همدان صحبت از یک “شبکه مافیای فامیلی” کرد و گفته بود برخورد با این شبکه بسیار سخت شده و با نامبردن از ۵۰ مقام ارشد جمهوری اسلامی، آنها را متهم کرد که خودشان و خانوادههایشان با مافیای اقتصادی ارتباط دارند.
او از کسانی مثل عباس واعظ طبسی و فرزندش ناصر واعظ طبسی، محمد امامی کاشانی، محمد یزدی و فرزندش حمید یزدی، محسن رفیقدوست، حبیب الله عسگراولادی،علی فلاحیان و اکبر هاشمیرفسنجانی و فرزندانش نام برده بود اما با گذشت این سالها دادگاهی برای این نوع اتهامها تشکیل نشده و برگزاری دادگاه مهدی هاشمی و محکومیت او برای “اختلاس، ارتشا و جرائم امنیتی” از نمونه نادر این سالها است.
ازدواجهای فامیلی و داییسالاری
ازدواج در درون خانوادههای هیات حاکمه و به خصوص در بین روحانیون سابقه طولانی دارد. ابراهیم رئیسی که اینک در مسند قوه اجرایی نشسته، نمونه بارز همین ازدواجها است. آقای رئیسی داماد احمد علم الهدی، عضو مجلس خبرگان رهبری و همچنین نماینده آیتالله خامنهای در خراستان رضوی است.
ثمره این پیوندها در تار و پود جمهوری اسلامی تنیده شده و لیست بلند و بالایی دارد و یافتن نسبتهای فامیلی بسیار پیچیده شده است. نسل اول مدیران انقلاب که جوان و مذهبی بودند ازدواجهای انقلابی هم میکردند و ترجیح میدادند خودشان یا فرزندانشان در همین دایره ازدواج کنند.
سایت صراط نیوز در آذرماه سال ۹۴ در مطلبی با عنوان ” ازدواج های فامیلی میان سران نظام” نوشت: سالهای ۶۸ تا ۸۴ دوران داییسالاری بوده. پدر و مادر مهدی و امیرحسین هاشمیان به ترتیب فرزندان محمد هاشمیان امام جمعه رفسنجان و آیتالله صدوقی امام جمعه یزد بودند و دایی پدرآنها اکبر هاشمی رفسنجانی و دایی مادرشان محمد خاتمی است. مهدی و امیرحسین تنها کسانی بودند که در فاصله دو دهه، والدینشان خواهرزادههای روسای دو دولت ایران بودهاند.
در این دوران خواهرزادهها، برادرزاده و پسر عموها در بسیاری از مناصب مختلف از وکالت مجلس تا مقامهای ارشد دولتی حضور داشتند. با بزرگ شدن فرزندان نسل اول انقلاب این ازدواجها درهم تنیدهتر شد و نسبتهای سببی و نسبی افزایش یافت و فرزندان و دامادها جای خواهرزادهها و عموزادهها را گرفتنند و یا حداقل آنها را از درجه اولویت انداخت و در درجه دوم قرار گرفتند.
از دفتر رهبر تا مدیران خرد
از ابتدای انقلاب اعضای درجه یک خانواده مسئولان از دفتر رهبر حکومت ایران گرفته تا دفاتر روسای جمهور ، در میان وزرا و مدیران بودهاند. ممکن است کسانی مثل مجتبی خامنهای حکم رسمی دریافت نکرده باشند اما نفوذ و قدرتشان در زیر مجموعهشان بسیار بوده است.
صدور بعضی از این احکام گاهی با حاشیههایی نیز روبرو بوده و گاهی مثل حسن روحانی مجبور شده برادرش را به خاطر اتهامهای مالی بی سرو صدا کنار بگذارد و گاهی دامادش را که معاون وزیر صنعت شده بود با حاشیههای بسیار مجبور به استعفا کند اما وقتی دخترش عضو هیات علمی دانشگاه شد با وجود انتقادها به کارش ادامه داد.
باوجود این انتصابهای فامیلی، همه مسئولان بحث شایستهسالاری در کلامشان بوده اما در عمل و زمانی که خواستهاند حکمی را امضا کنند ترجیح دادهاند که به تناسب و شرایط کشور، حکمی نیز برای همسر و اعضای خانوادهشان بزنند و وقتی در مقابل فشار افکار عمومی قرار گرفتهاند، گاه مجبور به لغو حکم شدهاند چنانکه علیرضا زاکانی، شهردار تهران، مجبور شد حکم دامادش را لغو کند.
ابراهیم رئیسی و شایسته سالاری
سه ماه است که دولت جدید ایران روی کار آمده، حرف و حدیث درباره احکامی که ابراهیم رئیسی و وزرای دولتش صادر کردهاند بیش از دولتهای قبلی به گوش میرسد.
به نظر میرسد مجموعه پستهای دولتی و کشوری در بین چند مجموعه مشخص تقسیم شده است. فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق، مجموعه مدیران اعضای دولت محمود احمدینژاد، اعضای سپاه پاسداران (به خصوص در استانداریها)، قوه قضاییه و فامیل و خویشان مسئولان بیشتر مناصب را تصاحب کردهاند و بیشترین انتقادها به انتصاب نظامیان، دامادها و بی ارتباط بودن سابقه افراد با مسئولیت بعضی از منصوبین است.
سخنان دو روز پیش ابراهیم رئیسی در هیات دولت در روزنامههای روز پنجشنبه بازتاب داشت. او از مسئولان خواسته بود که از انتصابهای فامیلی و رفاقتی خودداری کنند و اگر براساس “شایستهسالاری” حکمی صادر کردهاند افکار عمومی را قانع کنند.
براساس تصاویر و ویدئوهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده، شماری از انتصابها با چاشنی تملق و چاپلوسی نیز همراه بوده: برای ورود وزیری مراسم شعرخوانی برگزار شده یا رئیس سازمان بهزیستی حکم ریاستش را بر روی سرش گذاشته. لاله افتخاری، از اصولگرایان، هم گفته بود روش آقای رئیسی برای اداره کشور از سیره ائمه است و فردای آن، فرزندش سرپرست صندوق بازنشستگی فولاد شد.
اصرار آقای رئیسی به شایستهسالاری در حالی است که بنا به نوشته روز چهارشنبه روزنامه شرق، در وزارتخانههای نفت، تعاون و آموزشوپرورش بیشتر انتصابها متناسب با شغل و دانش افراد نبوده و “فامیلبازی” و “رابطهسالاری” در این انتصابها نقش داشته است و در شبکههای احتماعی لیستی از دامادها و فرزندان مسئولان و حتی نزدیکان همسر آقای رئیسی منتشر شده، که به پستهایی رسیدهاند.
همچنین این روزها در فضای مجازی چندین نامه از نمایندگان مجلس و مسئولان دیگر منتشر شده که یا درخواست استخدام فرزندشان را داشتهاند یا وزیر و رئیس سازمانی دستور استخدام بستگان مسنول یا نمایندهای را داده است.
پایگاه خبری آفتاب روز سهشنبه در مطلبی در همین مورد نوشت: “با سرمایههای کشور نباید مانند تقسیم غنایم برخورد کرد”.
مصطفی تاجزاده فعال سیاسی اصلاحطلب سه روز پیش در توئیتر بدون اشاره به سخنان آیتالله خامنهای که بارها خواستار تشکیل دولت جوان انقلابی شده بود، نوشته ” آیا منظور از جوانگرایی مومنانه و انقلابی، همان آقازادهسالاری، دامادگرایی، خویشاوندگماری و واگذاری نهادهای کشوری به مقامات لشگری بود؟”.