دادگاه حمید نوری روز پنج‌شنبه ۲۵ آذر در استکهلم سوئد ادامه یافت و در جریان آن، مهرزاد دشتبانی به عنوان شاهد گفت که در زندان گوهردشت دو بار از سوی حمید نوری مورد ضرب‌و‌شتم قرار گرفت.

آقای دشتبانی که به گفته خود در سال ۱۳۶۱ به دلیل همکاری با «سازمان پیکار» بازداشت و در زندان‌های اوین، قزل‌حصار و گوهردشت زندانی بوده و بعد از اتمام حکم پنج سال زندانش چون شرایط آزادی را نپذیرفته بود، از سوی حمید نوری مورد ضرب‌وشتم قرار گرفت.

حمید نوری متهم است که در اعدام‌های دسته‌جمعی زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت کرج مشارکت داشته است، اتهامی که خود آن را رد می‌کند. او روز ۱۸ آبان ۹۸ با یک پرواز مستقیم از ایران به فرودگاه استکهلم رسید و بلافاصله دستگیر شد.

مهرزاد دشتبانی که ساکن سوئد است در دادگاه محاکمه حمید نوری گفت که بعد از اتمام حکمش به اتاق دادیاری در زندان گوهردشت رفت که عنوانش «اتاق آزادی» بود: «آقای عباسی (حمید نوری) مرا صدا کرد و خیلی آرام به من گفت که تو حکمت تمام شده، امیدوارم بروی بیرون و یک زندگی خوب و سالم را شروع کنی و در حقیقت کار سیاسی را ول کنی. بعد دو فرم جلوی من گذاشت، یک فرم انزجار از گروه خودم و یک فرم هم تعهد. گفتم که امضا نمی‌کنم و سازمان من عملا دیگر وجود ندارد. چیزی را که وجود ندارد من چرا باید محکوم کنم؟ خیلی عصبانی شد. دست‌هایش را انداخت دور گردن من و حلقه کرد. گفت کی گفته تو باید آزاد شوی؟ تو یک خبیث هستی. من خودم می‌کشمت. همین‌طور که گردن مرا فشار می‌داد، سرم را به میز می‌زد. تمام سر و صورتم خونین بود».

این اتفاق به گفته او، در پاییز سال ۶۶ رخ داد و بعد از این اتفاق او به سلول‌های انفرادی منتقل شد.

آقای دشتبانی در ادامه گفت که چند بار دیگر به اتاق دادیاری منتقل شد و از او خواستند که این فرم‌ها را پر کند اما چون نپذیرفت، به جای آزادی به زندان اوین منتقل شد: «فحش می‌دادند و تهدید می‌کردند که اگر نروی می‌توانیم اعدامت کنیم. به شکل‌ها و وسیله‌های مختلف فشار می‌آوردند که من فرم‌ها را امضا کنم».

حمید نوری مدعی است که از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۷۲ در زندان اوین بوده و چند بار به زندان گوهردشت به عنوان ماموریت سر زده است.

مهرزاد دشتبانی اما در جلسه روز چهارشنبه دادگاه گفت که حمید نوری را یک‌بار دیگر در زندان گوهردشت دید: «سال ۱۳۶۶ ملاقات‌هایمان دیر به دیر بود. گاهی ملاقات نمی‌دادند و گاهی خانواده‌هایمان نمی‌توانستند بیایند. ما توانایی خرید جوراب نداشتیم. موکت بند را به اندازه کف جوراب بریدیم و به جوراب‌هایمان دوختیم تا فرسایش کمتر شود و بتوانیم مدت طولانی‌تری استفاده کنیم و جوراب داشته باشیم. یادم نمی‌آید چند نفر و چه کسانی بودیم اما ما را به راهروی اصلی بردند و کتک زدند که چرا از بیت‌المال می‌دزدید و باید غرامت بدهید».

او گفت که هنگام کتک خوردن چشم‌بندش افتاده و دیده است که حمید نوری یکی از کسانی است که او و دیگر زندانیان را کتک می‌زند.

آقای دشتبانی بعد از انتقال به زندان اوین هم حمید نوری را به گفته خود دیده است: «در طول دوران زندان یک‌مرتبه ملاقات حضوری داشتم که ایشان (حمید نوری) به پدر و مادرم گفت این خودش می‌خواهد توی زندان بماند و ما از این به بعد هیچ مسئولیتی در قبال عواقب این مسئله نداریم. اگر تعهد بدهد همین الان ولش می‌کنیم. مادر من شروع به گریه کرد و پدرم به من می‌گفت بنویس و بیا بیرون».

او همچنین گفت که روز پذیرش قطعنامه پایان جنگ ایران و عراق، در زندان اوین بود: «از تلویزیون پیام خمینی برای ختم جنگ را دیدیم که جام زهر را نوشید. فکر می‌کردیم شرایط در زندان سخت خواهد شد اما فکر نمی‌کردیم چشم‌انداز اعدام به این گستردگی باشد».

مهرزاد دشتبانی سپس درباره شروع اعدام‌ها گفت که از میله پنجره بند این امکان را داشت که بخشی از حیاط زندان را ببیند: «از بلندگوی حیاط در یک روز جمعه شنیدم که در نماز جمعه، علیه سازمان مجاهدین شعار دادند و گفتند که منافق باید اعدام گردد. احساس کردیم که وضعیت خراب است. یک روز بعد سه بنز را دیدم که وارد حیاط زندان شدند. رنگ بژ داشتند و اعضای هیئت مرگ، مثل (ابراهیم) رئیسی، (علی) مبشری و (مرتضی) اشراقی از بنز پیاده شدند و رفتند. من عکس این افراد را قبلا در روزنامه‌ها دیده بودم و می‌شناختم».

به گفته او، بعد از اعدام‌ها زندانیان چپی تحت فشار قرار گرفته بودند که نماز بخوانند: «(داود) لشکری از من سوال کرد نماز می‌خوانی؟ گفتم نه. شروع کردند روی هوا کابل زدن. معمولا می‌خواباندند و کابل می‌زدند اما آن‌جا همان‌طور ایستاده شروع کردند زدن. با کابل و مشت می‌زدند تا (داود) لشکری گفت که ول‌شان کنید بروند توی بند. خودشان می‌فهمند و می‌خوانند».

در ادامه جلسه، دادستان گفت که وقتی در اداره پلیس از مهرزاد دشتبانی خواسته‌اند ظاهر حمید نوری را توصیف کند، او نتوانسته که توصیف کند.

مهرزاد دشتبانی گفت: همین الان هم از من بپرسند چشم‌های این آقا را توضیح بده و توصیف کن، من نمی‌توانم پاسخ بدهم. می‌توانم یک مشخصات کلی از ظاهر یک فرد بدهم.

او گفت که حمید نوری لباس شخصی می‌پوشید و الان پیر شده، موهایش جوگندمی شده و رنگ صورتش که قبلا سفیدتر بود تغییر کرده اما اسکلت صورتش همان است.

برگزاری دادگاه حمید نوری که تا آوریل سال آینده در دادگاه استکهلم سوئد ادامه خواهد داشت، واکنش مقامات جمهوری اسلامی را نیز در پی داشته‌ است.

سعید خطیب‌زاده، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، روز اول شهریور محاکمه آقای نوری را «یک طراحی» توسط سازمان مجاهدین خلق خواند و مدعی شد که دادگاه سوئد «به یک سری داستان و مستندسازی و شاهدسازی دروغی که همه از سوی یک گروهک صورت گرفته استناد کرده است».