در شصتمین جلسه دادگاه حمید نوری، امیرهوشنگ اطیابی عضو سابق حزب توده و زندانی سیاسی پیشین به عنوان شاهد در دادگاه حاضر شد. او تقویمی را به همراه آورده بود که در دوره اعدامها روی آن، ۱۲ روز رفت و آمد کامیونهای حمل جسد زندانیان را ثبت کرده بود. او همچنین گفت زندانیان صدای هیأتی را شنیده بودند که درباره “مصداق اجرایی” فرمان آیتالله خمینی و “مخفی ماندن اجرای این فرمان” صحبت میکردند.
به گزارش بی بی سی این زندانی سیاسی سابق از جمله فهرستی از اسامی ۸۶ نفر از زندانیان مارکسیست تهیه کرده بود که در زندان گوهردشت اعدام شده بودند و او آنها را مستقیم و غیرمستقیم میشناخته است.
دادستانی سوئد تنها اسامی ۲۶ نفر از زندانیان مارکسیستی که اعدام شدهاند را در کیفرخواست حمید نوری ذکر کرده است. از میان زندانیان “مجاهد” نیز دادستانی تنها نام ۱۱۰ نفر از این زندانیان را آورده است. فعالان سیاسی و حقوق بشر در ایران میگویند شمار واقعی اعدامیان گوهردشت بسیار بیش از این رقم است.
مشارکت در کشتار زندانیان سیاسی چپ و مجاهد در زندان گوهردشت در تابستان سال ۱۳۶۷ موضوع اتهام حمید نوری (با نام مستعار عباسی) است.
دادستانی سوئد حمید نوری را به اتهام کشتار زندانیان سیاسی چپ که با عنوان مرتد اعدام شدند، با جرم کیفری “قتل” مورد پیگرد قرار گرفته است. حمید نوری همچنین در ارتباط با کشتار زندانیان مجاهد به جنایت جنگی متهم شده است.
امیرهوشنگ اطیابی کیست؟
امیرهوشنگ اطیابی عضو سابق حزب توده در اسفندماه ۱۳۶۲ دستگیر شد. بنابر کیفرخواست، او در دوره اعدامها در زندان گوهردشت بوده است.
او میگوید یکسال و نیم پس از بازداشت حکمش را دریافت کرده است که در آن به ۱۰ سال زندان محکوم شد. او گفت هیچ برگهای مبنی بر محکومیتش دریافت نکرده و فقط در دادیاری به او این حکم اعلام شده است.
حمید نوری متهم است که از اواسط دهه شصت در دادیاری کار میکرده و در سال ۱۳۶۷ به سمت معاونت دادیاری زندان گوهردشت ترقی یافته است.
امیرهوشنگ اطیابی نیز از اوایل سال ۱۳۶۵ به زندان گوهردشت منتقل میشود و تا بهمن ۱۳۶۷ در این زندان محبوس است. این زندانی سیاسی پیش از آن نیز در زندانهای اوین و قزل حصار زندانی بوده است.
این زندانی سیاسی پیشین درباره مسئولان زندان گوهردشت گفت از آنجایی که مدتی در بند اول زندان گوهردشت نماینده زندانیان بوده، برخی از مقامات زندان را دیده بود. او گفت هر درخواستی از دادیاری میتوانست تبدیل به “فشاری” علیه زندانی شود.
شاهد در دادگاه گفت در زندان با ناصریان (قاضی مقیسه) و همچنین داوود لشکری از مسئولان زندان گوهردشت برخورد مستقیم داشته اما حمید نوری (عباسی) را ندیده بود.
او با این حال تاکید کرد که نام حمید عباسی را از زندانیانی که به خاطر زیر پا گذاشتن ممنوعیت ورزش جمعی مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند، شنیده بود.
در دوره اعدامها چه گذشت؟
امیرهوشنگ اطیابی در ابتدا بر روی ماکت شبیهسازی شده زندان گوهردشت محل حبس خود در دوره اعدامها را در طبقه اول نشان داد.
او گفت بند آنها اولین بند چپ ها بود که نزد هیات متصدی اعدامها رفتند. بازماندگان اعدامهای سال ۱۳۶۷ به این هیات، “هیات مرگ” میگفتند.
او اشاره کرد که پیش از آغاز اعدامها “فعلوانفعالهای وحشتناکی” رخ داد، هر گونه ارتباط زندانیان با بیرون قطع شد.
او میگوید کاغذ ریزی در هواخوری پیدا کرده بودند که بر روی آن نوشته بود که سازمان مجاهدین به نزدیکی قزوین رسیده است. به گفته او، “دستهایی در کار بود که انگار زندانیان را به سمت شورش هل بدهد یا آنها را به سوی آشکار کردن مواضعشان بکشاند”.
یکی از استدلالهای مسئولان جمهوری اسلامی در دفاع از اعدامها این بود که همزمان با عملیات فروغ جاویدان سازمان مجاهدین در ابتدای سال ۱۳۶۷، زندانیان قصد شورش داشتند.
بنابر روایت بازماندگان و کیفرخواست دادستانها، حکومت ایران در موج اول که هشتم مرداد ماه آغاز شد اعضای سازمان مجاهدین را اعدام کردند و در موج دوم که از پنجم مرداد ماه آغاز شد، زندانیان کمونیست را اعدام کردند.
“زندانی خود را از طبقه سوم به پایین پرت کرد“
در ادامه دادستان از امیرهوشنگ اطیابی خواست دیدهها و شنیدههایش در آستانه اعدامها و قطع ارتباط با بیرون را شرح دهد.
او گفت پس از قطع ارتباط زندان با بیرون اولین چیزی که متوجه شدند، صدای شیون و زاری از بند بالایی بود. او گفت این صداها مربوط به بند زنان بود و در محوطه زندان میپیچید. او گفت زندانی زنی که “شیون و زاری می کرد بچه اش را می خواست”.
آقای اطیابی گفت “اتفاق وحشتاک دیگر این بود که یک زندانی خود را از طبقه سوم به پایین پرت کرد. خیلی برای ما عجیب بود که یک زندانی چگونه توانسته خود را پرت کند”.
او گفت “در شیر خشکی که به عنوان آینه از آن استفاده میکردیم را از کرکره بیرون نگه داشتیم و دیدیم زندانی مردی درست کنار دیوار افتاده و ناله میکند. چند دقیقه بعد دیدیم ناصریان آمد و شروع کرد به فحش دادن به زندانی”. او گفت این ناسزاگویی به سازمان مجاهدین مرتبط بود.
او اضافه کرد که از یک بندِ نزدیک که زندانیان مجاهد در آن حضور داشتند با مورس به آنها اطلاع دادند که قرار است اعدامشان کنند.
شمارش کامیونهای یخچالدار حمل اجساد
بنابر اعلام دادستان امیرهوشنگ اطیابی پیشتر مدارکی به دادگاه ارائه داده است، از جمله تقویمی که در تابستان ۱۳۶۷ پر کرده بود و همچنین نقشه دستی که از زندان گوهردشت تهیه کرده بود.
دادستان در این جلسه از شاهد خواست درباره این تقویم بگوید که در آن علامتهایی را ثبت میکرده است.
او در پاسخ به سوال دادستان گفت “از روز هشتم مرداد ماه ۶۷ صداهای عجیبی در محوطه میشنیدند. مثل اینکه چیزی پرت کنند در یک محوطه فلزی. او بعد از چند شب شروع کرده است به شماردن این صداها”.
او گفت برای اینکه بفهمند چه شده به “حمام انتهای بند” رفتهاند که “کرکره پنجرهاش را خم” کرده بودند و میشد محوطه را دید.
امیرهوشنگ اطیابی در ادامه گفت “آنچه که دیده است کامیون یخچال داری بود که رنگ سبز روشن (پستهای) داشت. این کامیون به پشت به حسینیه چسبیده بود. ما جلوی کامیون و بخشی از یخچال را میدیدیم اما نمیتوانستیم ببینیم چه چیزی دارند بار میزنند”.
او اضافه کرد که پیشتر “خبر اعدامها را از بند مجاهدین شنیده بودند”.
او گفت “۱۲ روز مختلف این کامیونهای یخچالدار آمدند” و او این را همان موقع در تقویمش یادداشت کرده است. او اضافه کرد “ما حتی زمانی که کامیون یخچال دار میآمد عمق فاجعه را نمیدانستیم.”
او میگوید “یکبار یک کامیون دیگر هم آمد که جلوی کامیون یخچال دار قرار گرفت و رویش باز بود. صدای یک دو سه را میشنیدم و چیزی را پرت می کردند”.
امیرهوشنگ اطیابی در دادگاه گفت که “وحشتناکترین صحنهای” که دیده است این بود که “دو سه پاسدار رفته بودند روی کامیونی که بالایش باز بود. معلوم بود بار کامیون پر شده. وقتی که اینها روی کامیون راه میرفتند میشد تمام قد این پاسدارها را دید”.
او گفت “بعد دیدم اینها دارند یک چیزهایی را جابه جا میکنند. بار کامیون را. یکباره دیدم این دست و پاست. ما این دست و پاهایی که پاسدارها برای جابه جایی بلند میکردند را میدیدیم”.
او به چشم خود دیده بود که “پاسدارها روی کامیون جا را برای اجساد باز میکردند”. او اضافه کرد “روزهایی که اعدام زیاد بود دو سه کامیون میآمد که یکی از اینها کامیون رو باز بود”.
آقای اطیابی همچنین شهادت داد که “یک عده پاسدار دم غروب میآمدند و چیزهایی را کنار دیوار حسینیه آتش میزنند، با هم شوخی می کردند و صدای قهقهه میآمد. تمام پاسدارهایی که در بند دیده بودیم آنجا رفت و آمد داشتند”.
او میگوید نمیفهمیدند چه چیزی را آتش می زدند، شاید “چشم بند و پارچه” بود. او میگوید به طور متعدد این صحنه آتش زدن دیده است.
بنابر روایت بازماندگان، بخش اعظم اعدامهای زندان گوهردشت در حسینیه (یا آمفی تئاتر) این زندان اعدام شدند.
او گفت آنها موفق شده بودند صدای هیاتی را بشنود که در آن درباره “مصداق اجرایی” فرمان آیتالله خمینی و “مخفی ماندن اجرا حکم امام” صحبت میشد.
در مرداد و شهریور ۱۳۶۷ هزاران زندانی سیاسی با فرمان آیتالله خمینی اعدام و برخی در گورهای دستهجمعی دفن شدند.