وجود، همان هستیِ یگانهیِ جاودان و همیشه حی و حاضری است که فراتر از فرمهای بیشمار زندگی است که در معرض مرگ و زندگی هستند. وجود نه صرفاً فراسوی این فرمهاست بلکه بهعنوان درونیترین جوهر و ذاتِ ناپیدا و فناناپذیرِ تمامِ این فرمها هم هست؛ و این موضوع به این معنی است که “وجود” هماینک بهعنوان ماهیت حقیقی و عمیقترینِ خودت در دسترس توست؛ اما به دنبال این نباش که بهصورت ذهنی این را درک کنی و برای درک ذهنی آن تلاش نکن. صرفاً زمانی که ذهنت آرام بگیرد و ساکن باشد میتوانی متوجهاش باشی. هنگامیکه حضور داری، یعنی هنگامیکه توجهات تمام و کمال در لحظه حال باشد آنگاه “وجود” میتواند احساس شود اما هرگز نمیتوان آن را بهصورت ذهنی درک کرد.