به نام خداوند رنگین کمان
هنگامی که در ۲۵ شهریور ماه ۱۴۰۱ خبر کشته شدن ژیناامینی منتشر گردید، کمتر کسی پیشبینی میکرد که شهادت مظلومانهی این دختر جوان، روزها و ماهها، مردم ایران و بلکه جهانیان را تا این حد تحت تاثیر قرار دهد و نام مهسا امینی، به رمز و نماد مبارزات زنان و مردان ایران تبدیل شود.
بیش از سه ماه از شهادت این دخت ایران می گذرد و بر خلاف تمامی تحلیلها، تهدیدها و هزینههای سنگینی که از سوی حکومت به معترضان تحمیل شده، نه تنها این اعتراضات خاموش نگردید، بلکه سطح خواسته ها هم از موضوع انحلال گشت ارشاد و لغو قانون تبعیضآمیز حجاب اجباری، فراتر رفت و بحث تغییر بنیادی ساختار نظام سیاسی حاکم به جدیترین خواسته و مطالبهی معترضان و حامیان خاموش اما بیشمار آنها بدل گردید.
این بار، نه تنها زنان و مردان و دختران و پسران از هر طبقه و صنفی، بلکه کودکان و در مواردی خردسالان نیز وارد صحنه شدند و به شکلهای مختلف همراهی خود را با معترضان به تصویر کشیدند.
تصاویر فراوانی که از اعتراضات دانشآموزان دختر و پسر از مدارس نقاط مختلف کشور منتشر گردید و خشونتی که از سوی حاکمان سرکوبگر، نسبت به آنها رواداشته شد، دل هر انسان آزادهای را به درد می آورد.
طبعا، معلمان و تشکلهای صنفی منسوب به آن ها که پیش از این ماجرا و طی سالها و ماههای گذشته تجمعات سراسری و گستردهای را سامان داده بودند، نمیتوانستند و نباید نسبت به این حجم از خشونت، دروغپراکنی، جعل و سناریوسازی و بیاعتنایی نسبت به بدیهیترین خواستههای اقشار مختلف و فجایعی که شاهدش بودهاند بیتفاوت باشند و سکوت اختیار کنند. اما در شرایطی که بخش عظیمی از جوانان کشور در خون خود غوطهور و درگیر اعتراضاتی خونین بودند و به ویژه به دلیل ماهیت عمدتا صنفی این تشکلها که ورود به حوزههای غیرصنفی را دشوار میسازد، طرح مطالبات معیشتی و برگزاری تجمعات به منظور رسیدن به این گونه مطالبات که عمدتا هم به نتیجه نرسیده است، کاملا غیرمنطقی ، غیراخلاقی و غیر مسئولانه بود.
با این اوصاف، وظیفه و تکلیف ملی و اخلاقی معلمان و تشکلهای صنفی، همدلی و همراهی با دانشآموزان، دانشجویان و به صورت عام، مردمی بود که به دلیل بیاعتنایی عمیق حکومت نسبت به ابتداییترین خواستههایشان و بستن راه هرگونه امکان تأثیرگذاری در سیاستگذاریهای شکستخورده حکومتی، به ناچار و در اعتراض به ظلم و بیعدالتی حاکم، به شکلی کاملا مسالمتآمیز و خشونتپرهیز وارد عرصهی خیابان شده بودند و توقع داشتند که حاکمان را وادار به پاسخگویی نمایند.
از همین منظر، بسیاری از معلمان به صورت مستقل و شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران، به نمایندگی از تمامی تشکلهای صنفی عضو این شورا، تلاش نمودند تا سهمی هرچند اندک در حمایت از این خیزش دامنهدار مردم ایران داشته باشند.
بیانیه های پی در پی، انتشار اخبار مربوط به اعتراضات به ویژه اعتراضات دانشآموزی، انتشار اخبار موثق در رابطه با حوادثی که در مدارس سرتاسر کشور رخ میدهد، انتشار اسامی بازداشتیها و کشتهشدهها و…
تنها بخشی از همراهیهای تشکلهای صنفی معلمان با این خیزش بوده و هست؛ هر چند با وجود حمایتهای این شورا از فراخوانها و هزینه هایی که به واسطهی همین حمایتها به اعضای شورا و تعداد قابل توجهی از معلمان سراسر کشور تحمیل گردید، مجموعهی این حمایت ها، باعث جلب رضایت جوانان به ستوه آمده نگردید و نقدهایی نسبت به عملکرد تشکلهای صنفی معلمان و به صورت عام جامعهی فرهنگیان انجام گرفته و می گیرد که هرچند برای بخشی از این نقدها پاسخهای منطقی وجود دارد، اما باید پذیرفت که به دلیل انتظار منطقی جامعه به ویژه جوانان، از فرهنگیان به عنوان یکی از گروههای مرجع و تاثیر گذار، لازم است که سطح تعامل خود را با این خیزش تاریخی مردم، گسترش دهیم و این کار جز با تلاش و پاسخ مسئولانهی همکاران شاغل و بازنشسته، نسبت به فراخوان هایی که چه به صورت مستقل و یا به صورت حمایتی داده میشود ممکن نیست.
ما معتقدیم که اعتراض به تورم افسارگسیخته، فقر رو به گسترش، تبعیض، بیعدالتی، سلب آزادیهای فردی و اجتماعی قانونی و ظلمی که هر روز عمیقتر میشود، حق مردم است و آن ها که با حمله به تجمعات قانونی مردم و سرکوب غیر قانونی معترضان، خشونت را ترویج میکنند، مقصران اصلی به وجود آمدن شرایط موجود و وقایع آینده هستند.
ما هشدار می دهیم که فریادهای امروز، نتیجه نادیده گرفتن و نشنیدن زمزمههای دیروز است و نتیجهی بیتوجهی به فریادهای امروز، وقایعیست که پیشبینی آنها کار چندان دشواری نیست.
کانون صنفی معلمان ایران
۱۴۰۱/۱۰/۱۴