در روزهای گذشته زبانههای آتش جنگلهای اطراف روستایهای مریوان در سه نقطه با مساحت تقریبی ۱- دەرەوەران، نەچێ، هەنجیران، هانە شێخان، مێرگەدرێژ ۱۰۸۶ هکتار ۲- ماسیەر، کۆڵیت، گومارەلەنگ ۳۰۴ هکتار ۳- ئاسنەوە، مڕانه، بایەوه ۶۴۵ هکتار را دربرگرفت. بنا به این برآورد که انجمن سبز چیا منتشر کرده است تاکنون حدود ٢٠٣۵ هکتار از پوشش جنگلی در اطراف مریوان طعمۀ حریق شده است. طبق گزارشاتی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده آتشسوزیهای سریالی به مناطق کوهستانی کرمانشاه و ایلام رسیده است و گزارشهای متعددی نیز از آتشسوزی در برخی مناطق روستایی و کوهستانی سردشت و کامیاران و بانه به گوش میرسد. تاکنون اتحاد و همدلی و احساس همسرنوشتی مردم کردستان که ریشه در بیش از چهار دهه مقاومت جانانه در برابر سیستم سرکوبگر و سرمایهداری حاکم بر ایران دارد به مبارزهی جانانه در برابر این حملهی وسیع علیه طبیعت کردستان منجر شده است. صدها و هزاران انسان فداکار کار و فعالیت روزانه را تعطیل کردند و برای خاموش کردن حریق به سوی جنگلها شتافتهاند. بدیهی است که این واقعه پتانسیل مبارزاتی عظیم تودههای ستمدیدهی کردستان را در برابر حملات جمهوری اسلامی نشان میدهد. این پتانسیل عظیم را قبلا در مقاومت تودهای و مسلحانهی مردم در مقابل فرمان جهاد خمینی به کردستان، در روز خاکسپاری شریف باجور و یارانش، در روز خاکسپاری ژینا که نامش رمز شد، و در دهها صحنهی پرشکوه دیگر دیدهایم.
با این حال اشکال و سطح مبارزهای که در مقابل حملهی گسترده به جنگلهای مریوان شکل گرفت با همبستگی تودهای مردم مریوان، پاوه، سنندج، بانه و سقز و با ظرفیت بالایی که از خود نشان داد هماهنگ نبود. در شرایطی که انجمن صنفی معلمان مریوان بارها با جمعیتی کمتر از دویست نفر پاشنهی درب آموزش و پرورش، فرمانداری و حتی ستاد خبری این شهر از ریشه کنده است، در شرایط که بازنشستگان هر روز کف خیابانها علیه وضع موجود شعار میدهند، در شرایطی که همین مردم مریوان بارها در اعتراض به قتلهای ناموسی، ترور فعالین زیست محیطی و کشتار کولبران زحمتکش کف خیابانها را به میدان مبارزه تبدیل کردهاند، در شرایطی که مردم کردستان دهها تجربهی درخشان در سازمان دادن اعتصاب عمومی را در کارنامه دارند، در شرایطی که هنوز زمان زیادی از اعتراضات و اعتصابات خیزش انقلابی ژینا نمیگذرد و در شرایطی که هزاران زن و مرد طی روزهای گذشته در کمپهای برپا شده برای خاموش کردن آتش تجمع کرده بودند و در اذهان و افکار عمومی دهها هزار نفر نسبت به این موضوع احساس مسئولیت و نگرانی عمیقی بوجود آمده بود، مبارزات و مقاومت جانانهی مردم مریوان و شهرهای اطراف میتوانست با اعتراض، مطالبهگری و فشار آوردن به حاکمیت برای دست کشیدن از بومکُشی همراه باشد. دفاع از طبیعت نباید صرفا به خاموش کردن آتش محدود بماند و لازم است با مبارزهی رادیکال علیه آتشافروزان و تخریبگران طبیعت تلفیق شود. در غیر اینصورت و با دامن زدن به احساسات و شوهای تبلیغاتی و استفادههای فرصتطلبانه از مسئلهی محیط زیست توسط گروههای مختلف فاجعهای جز خاکستر شدن بیش از ۲۰۳۵ هکتار جنگل را به دنبال نخواهد داشت. متاسفانه بخش زیادی از پتانسیلهای عظیم مردمی به دلیل رهبری فرصتطلب و ناکارآمد به هدر میرود.
اما آنچه که ما را به تعجب واداشت موضعگیری بعضی از نیروها بود که علت آتشسوزیهای اخیر را به منفعتطلبی اقتصادی سودجویان و نهادهای حکومتی تقلیل میدادند. از جمله اینکه این آتشها به دلیل سودجویی کاسبان تولید ذغال، زمینخواران، تغییرکاربری توسط ادرات دولتی، تبدیل کردن جنگل به باغات انگور و با چشم پوشی حاکمیت صورت گرفته است. اگر چه همهی این اتفاقات درست است و برای مقابله با آنها باید از داراییهای عمومی در مقابل هجمهی به تصرف درآوردن و تبدیل اراضی ملی به ملک شخصی پیکار کرد، اما آتشسوزیهای اخیر دلایل سیاسی مشخصی نیز دارد. نباید فراموش کرد که سیستم سرمایهداری یک سیستم صرفا اقتصادی نیست و برای پیشبرد سلطه و استثمار سیاستهایی را نیز پیاده میکند. نگاه اکونومیستی (اقتصاد باورانه) و غیرسیاسی به مسئلهی محیط زیست تحت سلطهی جمهوری اسلامی یک انحراف واضح است. جمهوری اسلامی در خوزستان با سدسازیها و پروژههای انتقال آب سیاست کوچ اجباری مردم عرب به حاشیهی شهرهای مرکزی و تبدیل کردن آنها به نیروی کار ارزان در کنار اضمحلال فرهنگی را در پیش گرفته است. با غارت معادن و بیکارکردن شهروندان کُرد در تکاب سیاست تفرقهافکنی در بین مردم کُرد و مردم تُرک را دنبال میکند. با غارت معادن در بلوچستان و محروم و بیچیز کردن مردم بلوچ سیاست فقیر سازی و تسلیم کردن بلوچها را عملی میکند. و با آتش زدن جنگلها در کردستان سیاست زمین سوخته و در هم شکستن ارادهی مقاومت و مبارزهی مردم انقلابی کردستان را پیاده میکند. محیط زیست در ایران با سیاست و مخصوصا با مسئلهی ستم ملی گره خورده است.
اگر به برخوردهای امنیتی حکومت با کنشگران و خبرنگاران حوزهی محیط زیست هم نگاهی بیاندازیم همین واقعیت را نشان میدهد. قتل کاووس سید امامی در زندان اوین، مرگ مشکوک شریف باجور و یارانش در جنگلهای زاگروس، مرگ مختار خندانی و یارانش بر اثر انفجار مینهای خنثی نشدهی جنگ ارتجاعی ایران و عراق، بازداشت و زندان و شکنجهی دهها فعال و خبرنگار زیست محیطی به دلیل افشای فعالیتهای اقتصادی، هستهای و ضد اکولوژیک رژیم اسلامی بخشی از کارنامهی اقدامات سیاسی و امنیتی حاکمیت سرمایه علیه محیط زیست و مدافعانش است. بر پا شدن این حجم عظیم از آتشسوزی جنگلها در چندین نقطه، به طور همزمان و آنهم در آستانهی سالگرد خیزش انقلابی ژینا هرگز نمیتواند اتفاقی یا به دور از سیاستهای کلان و امنیتی جمهوری اسلامی باشد. حملهی وسیع و هماهنگ به زیستبوم کردستان، حملات شیمیایی پی در پی به مدارس، مسموم سازیهای گستردهی الکلی در کلانشهرها و هر یورش گستردهی دیگر علیه طبیعت یا بخشی از جامعه بدون شک محصول سیاست آگاهانه و سازمانیافتهی جمهوری اسلامی است. بازداشت پنج نفر از داوطلبان اطفای حریق جنگلها در مریوان به بنامهای دلیر محمدی، آلان اردشیری، آزاد روحی، لایق احمدی و سەرکەوت عبادی در ادامه بازداشتهای گستردهای صورت گرفته است که برای جلوگیری از برپایی خیزش انقلابی تودهها در آستانهی سالگرد ۲۵ شهریور انجام میگیرد. برای محافظت کارآمد و موثر از طبیعت به دور از کمپینهای صرفا تبلیغی و دفاع قاطعانه از بازداشتیها آنچه که ضرورت دارد داشتن تحلیل عینی از شرایط، مبارزهی اعتراضی و اعتصابی متناسب با سطح آمادگی تودهها، تلاش برای ایجاد تشکلهای تودهای و طبقاتی و هدایت و رهبری ظرفیتهای عظیم همبستگی تودههای ستمدیده در مسیری رادیکال و انقلابی است.