در بیستمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام هزاران زندانی سیاسی، برای اولین بار فرزند یکی از اعدام‌شدگان تابستان ۱۳۶۷ در دادگاه استکهلم سوئد حاضر شد.

سولماز علیزاده که زمان بازداشت پدرش ۸ سال داشت، مقابل دادستان‌ها و وکلا ایستاد و درباره اعدام پدر ۴۱ ساله‌اش شهادت داد.

به گزارش بی بی سی در دادگاه عکس یک کیف را نشان دادند که خانم علیزاده گفت پدرش برای او در زندان بافته است. هنگام اشاره به نامه‌هایی که بین پدر و دختر رد و بدل شده، او به دادگاه تذکر داد خواندن نامه‌ها در دادگاه او را ملتهب خواهد کرد.

سولماز علیزاده که در کاناداست از راه دور و از طریق ویدئو در دادگاه شرکت داشت.

در ابتدای دادگاه دادستان سولماز علیزاده را معرفی کرد و گفت او فرزند محمود علیزاده است که دکترای حقوق داشته، در بانک مرکزی کار می‌کرده است. او هوادار فدائیان خلق بوده و هنگام بازداشت ۳۷ سال داشته است.

محمود علیزاده ۲۰ فروردین ۱۳۶۳ بازداشت شده و به دو سال زندان محکوم شده اما در پایان محکومیت آزاد نشد و چهار سال بعد در تابستان ۱۳۶۷ اعدام شده است.

دختر آقای علیزاده توضیح داد که در شرق تهران در نارمک زندگی می‌کرده‌اند و گفت به یاد می‌آورد که یک روز در فروردین ماموران به خانه آنها ریخته و همه چیز را به هم ریخته بودند.

مارتینا وینسلو، یکی از دو دادستان پرونده از خانم علیزاده سوال می‌کرد. او گفت هنگامی که پدرش اعدام شده، خانواده از او مخفی کردند چون او وسط امتحان‌ها بوده است: «آدم‌ها می‌آمدند و گریه می‌کردند ولی چون من در مدرسه دانش‌آموز ممتازی بودم، نمی‌خواستند به من بگویند.»

او در پاسخ به سوال دادستان که چرا پدرش با وجود پایان دوره محکومیت در زندان اعدام شده، گفت از او خواسته بودند که شرایط آزادی را بپذیرد و پدرش آنها را نپذیرفته است. به گفته خانم علیزاده پدرش باید به طریقی به سازمانی که به آن تعلق داشت اعلام انزجار می‌کرد و در زندان می‌گفت مسلمان شده و دیگر «چپ یا خدانشناس» نیست.

«نامه‌هایی که از زندان آمد»

سولماز علیزاده می‌گوید در زندان پدرش را دو هفته یک بار می‌دیده و آنجا متوجه شده حالش از بقیه زندانیان بهتر است و ورزش می‌کند و روحیه خوبی دارد.

بر اساس اطلاعاتی که در دادگاه مطرح شد، در آن چهار سال پدرش در سه زندان اوین، غزلحصار و زندان گوهردشت بوده است.

سولماز علیزاده اسناد و مدارکی را به دادگاه سوئد تحویل داده است که دادستان به بعضی از آنها اشاره کرد: نامه‌ای که سولماز فکر می‌کند برای اولین بار از طرف پدرش در پانزدهم مهرماه ۱۳۶۳ برای او نوشته و از اوین فرستاده شده است. و نامه دیگری که پانزدهم اسفندماه از پدرش دریافت کرده است.

دادستان به یک به یک تاریخ نامه‌ها اشاره کرد و اینکه سولماز در همان سال برای پدرش نامه‌ای نوشته است که ضمیمه اسناد است.

آخرین نامه‌نگاری‌ها مربوط به اواخر تیرماه ۱۳۶۷ است که نشان می‌دهد از زندان گوهردشت فرستاده شده است.

او گفت نامه‌ها را خوانده اما دوباره خواندن آنها در دادگاه از نظر روحی به او فشار خواهد آورد. دادستان گفت این موضوع را درک می‌کند.

چرا اعدام شد؟

به جز نامه‌ها خانم علیزاده گفت دو دلیل دارد که پدرش در گوهردشت اعدام شده است. اول اینکه با همبندی‌های پدرش صحبت کرده و اینکه شخصی وجود دارد که آخرین صحبت‌های پدرش را در مقابل هیات مرگ شنیده اما او نمی‌تواند در دادگاه نامش را بیاورد.

دادستان از او پرسید چه چیزی درباره دادگاه شنیده است.

خانم علیزاده پاسخ داد پدرش «چون حقوقدان بوده اولا که هیات مرگ را محکوم کرده و گفته دادگاه را به رسمیت نمی‌شناسد. و سوالات آنها را به دادگاه‌های ایدئولوژیک قرون وسطی تشبیه کرده است. و حاضر نشده است که به سوال‌های آنها درباره مسلمان بودن یا نبودن پاسخ دهد. و در پایان صحبت‌هایش جمهوری اسلامی را به حکومت نازی‌ها تشیبه کرده است اما نه به طور مستقیم.»

او گفت شخصی که این سخنان را برای او نقل کرده برای آنها توضیح نداده که آیا اعدام شده یا نه ولی پدرش فقط یک بار مقابل دادگاه حاضر شده و احتمال می‌دهند در سمت چپ دادگاه نشانده و بعدا اعدامش کرده‌اند.

او می‌گوید خانواده به این طریق متوجه اعدام شدند که وسایل پدرش را فرستادند و فکر می‌کند دایی پدرش به زندان رفته و وسایل او را گرفته است. به گفته خانم علیزاده در «گواهی مرگ دروغین» علت مرگ پدرش «مرگ طبیعی» نوشته شده است.

خانم علیزاده گفت نمی‌داند پدرش کجا دفن شده است.

در آخرین سوال، دادستان دادگاه سوئد از سولماز علیزاده درباره وسایلی پرسید که به مادرش تحویل داده شده است. او گفت جزئیات را نمی‌داند چون مادرش ضجه می‌زده است: «پای مادرم شکسته بود و وقتی پرسیدم چرا مادرم گریه می‌کند گفتند مادرت فکر می‌کند یک پای دیگرش شکسته است. دایی من را بیرون برد و حواسم را پرت کرد.»

گل‌های داوودی داستان مرگ پدرم بود

او می‌گوید مادرش سعی کرد به او بفهماند که پدرش اعدام شده اما او متوجه نمی‌شد تا اینکه مادرش از داستان فیلم گل‌های داوودی استفاده کرد. پسری که نابینا بود و مادرش از او پنهان کرده بود که پدرش در زندان مرده است.

مادر خانم علیزاده این فیلم را به یاد او آورده و پرسیده «آیا مادر فیلم گل‌های داوودی کار درستی کرده که واقعیت را مخفی کرده است؟» و سولماز علیزاده به مادرش گفته نه. اینجا مادر سولماز علیزاده چشمانش پر از اشک شده و به سولماز گفته «پدر تو هم مثل بقیه اعدام شده و متاسفم دیگر نیست.»

سولماز علیزاده ۱۳ ساله بود که این خبر را شنید. می‌گوید شوکه بوده و حتی نمی‌توانسته گریه کند.

او به دادگاه گفت در سال ۲۰۱۲ بعد از برقراری ارتباط با دوستان پدرش شروع به عزاداری کرده و تحت روان‌درمانی است.

دادگاه رسیدگی به اتهام‌های حمید نوری ادامه تا سال آینده میلادی ادامه دارد و احتمالا تعداد جلسات آن به حدود ۹۰ خواهد رسید.