این روزها از تن در آوردن لباس روحانیت توسط محمدعلی زم به موضوع بحث در فضای مجازی تبدیل شده است. ایرج مصداقی در این مقاله تأملی کرده بر موضوع ترک لباس روحانیت از ابتدای جمهوری اسلامی تاکنون.
اقدام اعتراضی محمدعلی زم واکنشهای زیادی در پی داشته و موجب تحسین عدهای نیز شده است. هدف این مقاله پرداختن به اقدام اعتراضی او نیست، بلکه تأملی است بر موضوع ترک لباس روحانیت در نظام جمهوری اسلامی. اهمیت موضوع از آنجا ناشی میشود که جمهوری اسلامی اقداماتش را به نام اسلام انجام میدهد و روحانیت شاخص اسلام محسوب میشود.
البته همیشه ترک لباس روحانیت به دلیل اعتراض صورت نگرفته است. برای مثال حسامالدین آشنا، محمدعلیهادی نجفآبادی، محمدعلی انصاری، غلامحسین کرباسچی و … از جمله روحانیونی هستند که به دلیل حضور در مناسب حکومتی لباس روحانیت را کنار گذاشتند و با چهرهدیگری وارد عرصهسیاسی شدند. اما بودند روحانیونی که به دلایل سیاسی و اعتراضی لباس روحانیت را از تن به در آوردند. این مقاله به چند نمونه از شناخته شدهترین چهرهها میپردازد.
آیتالله علی گلزاده غفوری، اولین روحانیبود که در نظام اسلامی لباس روحانیت از تن بیرون آورد. در مجلس خبرگان قانون اساسی رودرروی آیتالله منتظری و بهشتی و حامیان ولایتفقیه ایستاد و همراه با آیتالله طالقانی به اصل ولایت فقیه رأی منفی داد. او جزو نادر روحانیونی بود که به عنوان حقوقدان و فقیه ارشد به مخالفت با لایحه «قصاص» پرداخت که تدوین شدهدوست سابقاش بهشتی بود. در میان روحانیون، او اولین کسی بود که در مورد «اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر» کتاب نوشت. این کتاب پیش از آن که حتی بسیاری از روشنفکران ایرانی با مقوله حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق بشر آشنا شوند در سال ۱۳۴۲ انتشار یافت. وی پس از سرکوب خونین تظاهرات مردم تهران در سیخرداد ۱۳۶۰ از حضور در مجلس شورای اسلامی کناره گرفت و در بهمن ۱۳۶۰ توسط نمایندگادن مجلس شورای اسلامی از نمایندگی مجلس برکنار شد.
بر این باورم که دکتر گلزاده غفوری آگاهانه آنقدر به مجلس نرفت تا آن که نمایندگان طرفدار خمینی در مجلس او را اخراج کنند. چرا که او از صمیم قلب معتقد بود که «کفاک خیانه آن تکون امینا للخائنین (در خائن بودن همین بس که امین خائنان باشی.) او هیچگاه نمیخواست که «امین خائنان»باشد و همه را از این امر پرهیز میداد.
او پس از سی خرداد ۶۰ لباس روحانیت از تن بیرون کرد. سه فرزند او محمد صادق، محمدکاظم و مریم و داماد او علیرضا حاج صمدی اعدام شدند. فرزند بزرگ او هادی نیز هشت سال زندان بود اما آیتالله گلزاده غفوری حتی یک بار حاضر نشد برای دیدار فرزندانش به زندانهای اوین و قزلحصار و گوهردشت مراجعه کند. او از روبرو شدن با قدرتمندان نیز ابا داشت. او هیچگاه شکایت به صاحبان قدرت نبرد و حتی حاضر به روبرو شدن با آنها نشد.
حجتالاسلام امیر مجد، اولین فرمانده بسیج ملی بود که به بسیچ مستضعفین تبدیل شد. وی در تیرماه ۱۳۵۹ به این سمت گمارده شد. پس از برکناری بنیصدر دستگیر و در اوین به بند کشیده شد و در آذرماه ۱۳۶۰ حجتالاسلام سالک جایگزین او شد. مجد پس از آزادی از زندان، دوباره دستگیر شد و پس از رهایی از بند دیگر خبری از او به دست نیامد. گفته میشد مدتی در خراسان به کشاورزی مشغول بود. اما او دیگر به سلک روحانیت در نیامد.
حجتالاسلام اسحاق تقویان اشکوری، یکی از روحانیون مبارز در دوران پهلوی بود که بارها بازداشت و به زندان افتاد. او که از طرفداران پرشور مصدق بود، در ابتدای انقلاب در دادستانی انقلاب اسلامی گیلان به فعالیت پرداخت و بلافاصله پس از تصدی دادستانی کل انقلاب اسلامی از سوی قدوسی، از همکاری با دادستانی سرباز زد. چرا که حاضر به همکاری با دشمنان مصدق نبود. او در مهرماه ۱۳۶۰ در بازار تهران توسط یحیی مردانی رئیس کمیته انقلاب اسلامی بازار دستگیر شد.
من مدتی با او همسلول بودم. انسانی بود وارسته و عاشق. اطلاعات او از تاریخ ایران و به ویژه حافظه او استثنایی بود. هادی خامنهای بازجو و شکنجهگر او در اوین، بود. او مدتی نیز در دادگاه ویژه روحانیت قم مورد آزار و اذیت قرار گرفت. وی پس از آزادی از زندان نه تنها لباس روحانیت از تن بیرون آورد، بلکه در عقاید مذهبیاش نیز تجدید نظر کرد.
ججتالاسلام محمد مجتهد شبستری، جانشین بهشتی در مدیریت مرکز اسلامی هامبورگ بینسالهای ۴۸ تا ۵۷ پس از پیروزی انقلاب به کشور بازگشت و نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی بود. وی در سال ۱۳۳۰ وارد حوزه علمیه قم شد و به مدت ۱۸ سال به تحصیل علوم دینی پرداخت. پس از پایان دوره مجلس، از سیاست دست شست و به تدریس در دانشکده الهیات دانشگاه تهران پرداخت. وی در تمام سالهایی که در آلمان اقامت داشت لباس روحانیت به تن میکرد. اولین بار در سال ۱۳۸۵ و در مراسم دوازدهمین سالگرد درگذشت مهندس بازرگان در حسینیه ارشاد با لباس عادی ظاهر شد. از تن درآوردن لباس روحانیت از سوی او همراه بود با طرح نظرات نو از اسلام که مورد مخالفتها و موافقتهای زیادی قرار گرفت امّا بالاخره نظریه او در ارتباط با هرمنوتیک جدید جای خود را در ادبیات دینی معاصر ایران باز کرد.
در اسفند ۱۳۸۷ برخی خبرگزاریهای وابسته به جناح تندرو نظام اسلامی سخنان وی در انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی اصفهان را توهین به پیامبر اسلام ارزیابی کردند. برادر کوچکتر او محسن، به دلیل نزدیکی به حاکمیت و بیت رهبری از «نعمات»نظام اسلامی بهرهمند شد.
حسن یوسفی اشکوری، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی اگرچه پس از دستگیری و محکومیت توسط دادگاه ویژه روحانیت خلعلباس شد، اما چنانچه وی مایل به پوشیدن لباس روحانیت بود، در خارج از کشور میتوانست همچنان با لباس روحانیت در مجامع حاضر شود. با این حال او از این کار سرباز زد. در حالی که وی پیش از دستگیری و خلعلباس توسط دادگاه ویژه روحانیت در کنفرانس برلین با لباس روحانیت حاضر شده بود.
محمدعلی زم، آخرین نمونه از ترک لباس روحانیت است. رييس اسبق حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي و معاون اسبق فرهنگي اجتماعي شهرداري تهران در مراسم اولین سالگرد اعدام پسرش روحالله، در هنگام سخنرانی لباس روحانیتش را از تن درآورد و گفت: «دارند برای من پروندهسازی میکنند و از این و آن شهادت میگیرند که احیانا من لایق این لباس روحانیت نیستم تا مرا مثلا محاکمه و خلع لباس کنند. من همین جا این لباس و این عمامه را تقدیم میکنم به آنها که دارند با پول این ملت و امکانات این ملت هزینه میکنند که اینها را بنشانند و وادار به دروغ و اجبار کنند علیه من. من خودم لباسم را در میآورم و تقدیم میکنم به شما».
او ۱۵ سال پیش نیز لباس روحانیت از تن به در آورده و به شغل رستورانداری روی آورده بود. تصویر وی همان موقع توسط محمدعلی ابطحی رئیس دفتر خاتمی انتشار یافت. وی طی ۱۵ سال گذشته به تناوب لباس روحانیت به تن میکرد. در پیام تسلیتی که محمدعلی ابطحی به مناسبت اعدام روحالله زم خطاب به پدرش انتشار داد از وی به عنوان «دوست عزیز و بزرگوار جناب آقای محمدعلی زم» یاد کرد.
البته کار روحانیونی نظیر محمد مجتهد شبستری و یا اطرافیانش به زندان و سرکوب ختم نشد، اما به دلیل ارائه تفسیر نوینی از اسلام سرانجام از سلک روحانیت به درآمد. وگرنه بقیه به نوعی با فشارهای نظام اسلامی مواجه شده و در مقام اعتراض، از خود عکسالعمل نشان دادهاند.
البته هستند کسانی که در خارج از کشور لباس روحانیت از تن به در کردند و به نظر نمیرسد که اقدام آنها جنبه اعتراضی داشته باشد.
محسن کدیور، فقیه و شاگرد آیتالله منتظری است. صلاحیت او برای عضویت در مجلس خبرگان رهبری توسط شورای نگهبان رد شد. کدیور در حوزهی علمیه قم علوم اسلامی تدریس کرده است. از بهار ۱۳۷۱ تا زمستان ۱۳۷۷ استاد مدعو دانشگاههای امام صادق، شهيد بهشتي و تربيت مدرس در مقطع کارشناسی ارشد بوده و همچنین در سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ در گروه فلسفه دانشگاه مفید قم در مقطع کارشناسی به تدریس اشتغال داشته است. از خرداد تا دی ۱۳۸۰ به دعوت برنامهفقه اسلامی دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد به آمریکا سفر کرد. در شهریور ۱۳۸۷ برای تدریس به آمریکا رفت و در این کشور مقیم شد. او در خارج از کشور با لباس روحانیت حاضر نشده است.
محمد جواد اکبرین، مدتها دبیر کل مجمع طلاب خط امام شناخته میشد اما در خارج از کشور بدون لباس روحانیت و به عنوان روزنامه نگار و تحلیلگر با برخی شبکه های ماهواره ای گفت و گو میکند و لباس روحانیت از تن به در آورده است.
مهدی خلجی از طلاب حوزه علمیه قم بود که از سلک روحانیت به درآمد و به آمریکا نقل مکان کرد و در رسانههای فارسی زبان به فعالیت پرداخت. پدر وی محمد تقی خلجی کارمند بانک سپه بود که پس از استعفا در سال ۱۳۵۰ به لباس روحانیت درآمد و در زمره شاگردان آیتالله منتظری و صانعی محسوب میشد. وی به عنوان نمایندهطلاب بود ورود خمینی به قم را در سال ۱۳۵۷ تبریک گفت.
چهرههای اندک شناخته شدهای که ذکرشان رفت ما را متوجه یک نکته مهم میکند.
در روحانیت شیعه ما با یک بدنه مقاوم و معترض روبرو نیستیم. با توجه به قدرتی که روحانیون در نظام اسلامی بهم زدند و فساد عجیب و غریبی که دامنگیر آنها شده، تعداد کسانی که از این صنف بیرون آمدند و یا در مقابل آن ایستادند انگشتشمارند و مقاومت چندانی در برابر نظام اسلامی از سوی روحانیت دیده نمیشود. یا اگر در جایی مقاومت و یا اعتراضی هست جدی و پایهای نیست.
یکی از پارادوکسهای نظام اسلامی این است که مراجع شیعه در تاریخ هزار ساله خود هیچگاه به اندازه نظام اسلامی تحت فشار نبودهاند. با این حال اعتراضات صورت گرفته از سوی آنها اندک و نازل بوده است. مراجع تقلید بزرگی همچون آیتالله شریعتمداری، قمی، محلاتی و منتظری در حصر خانگی جان دادند و مراجعی همچون برادران روحانی و برادران شیرازی و صانعی و … فشارهای زیادی را متحمل شدند.
اگر استالین در نظام توتالیتاریستی و کمونیستی خود دمار از روزگار کمونیستها در آورد، در نظام توتالیتاریستی اسلامی نیز تشکیل دادگاه ویژه روحانیت به منظور سرکوب روحانیت معترض و شکلدادن روحانیت مورد حمایت صورت گرفت. نظام توتالیتاریستی اسلامی از یک سو با تطمیع و فاسدسازی و از سوی دیگر با سرکوب و خفهسازی روحانیت شیعه را به دنبالهرو خود تبدیل کرده است.
مطالب منتشر شده در صفحه “دیدگاه” الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.