محمدرضا اسکندری: ایستادگیِ انسانی که با وجود فشارها، تهدیدها و آسیب‌هایی که بر جسم و جانش وارد شده، نه‌تنها خاموش نشده، بلکه استوارتر از گذشته اعلام می‌کند هرگز به عقب بازنخواهد گشت.

این صدا از بیرون مرزها نیست؛
از دل جامعه‌ی ایران برمی‌خیزد، از تجربه‌ی زیسته‌ی سرکوب، مقاومت و امید.

ترانه علیدوستی با مواضع شفاف و مصاحبه‌های اخیر خود، بار دیگر نشان داد که جنبش «زن، زندگی، آزادی» زنده است و نفس می‌کشد. او با پذیرش هزینه، یادآور شد که سکوت هنرمند و روشنفکر در برابر بی‌عدالتی، خود نوعی همدستی است. حضور و صدای او نه از جایگاه سلبریتی، بلکه از موضع مسئولیت اجتماعی و همبستگی با مردم معنا پیدا می‌کند.

در سخنان و مواضع ترانه علیدوستی، نشانه‌هایی روشن از روح انقلاب «زن، زندگی، آزادی» دیده می‌شود:
تأکید بر کنش جمعی به‌جای قهرمان‌سازی،
نفی رهبرسازی اقتدارگرا و فردمحور،
و ایستادگی بی‌امان در برابر هر شکل از فاشیسم، زن‌ستیزی و حذف صدای متفاوت.

این انقلاب، انقلاب زندگی در برابر مرگ‌سالاری است؛
انقلاب کرامت انسانی در برابر تحقیر سیستماتیک؛
و انقلاب زنانی که نشان داده‌اند آزادی نه هدیه داده می‌شود و نه به تعویق می‌افتد، بلکه با ایستادگی به دست می‌آید.

تقدیم به ترانه که ترانه مقاومت و آزادی جانی تازه بخشید

او را شکستند،
اما فرو نریخت.

بر جسمش زخم نشاندند،
بر جانش فشار آوردند،
اما صدا خاموش نشد؛
بلندتر شد، شفاف‌تر شد، انسانی‌تر شد.

این صدا از آن‌سوی مرزها نمی‌آید.
از دل ایران برمی‌خیزد؛
از خیابان‌هایی که هنوز بوی خون و امید می‌دهند،
از زنانی که ایستاده‌اند، حتی وقتی همه‌چیز علیه‌شان است.

ترانه علیدوستی با هر کلمه، با هر سکوتِ معنادار،
نشان داد که «زن، زندگی، آزادی» یک شعار نیست؛
نبضی است که هنوز می‌تپد،
آتشی است که زیر خاکستر، زنده مانده است.

او نه رهبر می‌سازد،
نه بر تخت قدرت خیال می‌نشیند.
صدایش جمعی است،
هم‌قد و هم‌صدا با زنانی که انقلاب را
نه در مشت، که در قلب خود حمل می‌کنند.

در مواضعش، نفی هر اقتدار کور پیداست،
در کلماتش، مقاومت در برابر فاشیسم و زن‌ستیزی،
و در ایستادگی‌اش، یادآوریِ این حقیقت ساده و دردناک:
آزادی را نمی‌بخشند؛
آزادی را باید زندگی کرد.

این، انقلاب زنانی است که مرگ را پس زده‌اند،
زندگی را پس گرفته‌اند،
و آزادی را از نو معنا کرده‌اند.