گفتوگوی ترانه علیدوستی با پگاه آهنگرانی را در مستند “ترانه” بی بی سی فارسی (۵۱ دقیقه) دیدم؛
اما نه فقط دیدن، که با تکتک لحظههایش زندگی کردم. بارها بغض گلویم را فشرد و بارها، با تمام وجود، به بزرگی روح او، به شهامتش و به عمق اندیشهاش آفرین گفتم؛ آفرین و صد آفرین.
آفرین به زنی با روحی بزرگ و سرافراز؛ زنی مبارز و آزادیخواه که تن به عقبماندگی، ظلم و جنایت حاکمان زر و زور و نیروهای سرکوبگر آشکار و پنهان نداد. زنی که پس از دو دهه بازیگری، آگاهانه از همه امکانات و آینده تضمینشده سینماییاش گذشت و به دریای خروشان مردم پیوست؛ و نشان داد که یکی از آنهاست، چه در کف خیابان و چه در پشت میلههای زندان.
به بودن چنین زنی نمیتوان نبالید؟
نمیتوان احساس غرور نکرد؟
در چهره، در سخن، و در کنش و پیکار او، نه فقط “ترانه” را چون نماد یک جنس، بلکه بسان پژواک رنج و مقاومت چندین نسل میتوان دید؛ نسلهایی که به درازای تاریخ ستم دیدهاند و امروز، در دل ایران، در شرایطی که “دهانت را میبویند مبادا گفته باشی دوستت دارم”، به استقبال خطر میروند تا جان و روح خود را آزاد کنند و بگویند:
‘جان من، روح من، حال و آینده من-بعنوان یک انسان، یک زن- از آن خود من است و نه هیچکس دیگر.’
نمیتوان در برابر هزاران “ترانه” سر تعظیم فرود نیاورد و دوستشان نداشت که بیش از چهار دهه در برابر حکومت جهل و جنایت مقاومت میکنند و بر علیه آن پیکار.
نمیتوان ژینا مهسا امینی، نیکا شاکرمی، مینو مجیدی، مهسا پیرایی، حدیث نجفی، غزاله چلایی، حنانه کیا، سارینا اسماعیلزاده، هستی ناروییِ هفتساله، مونا نقیبِ هشتساله، بهناز افشاری، سارینا ساعدی، کبری شیخسقا، فرشته احمدی، نسیم صدقی، نسرین قادری، آیلار حقی و هزاران نام دیگر را فراموش کرد؛ و به ساختن تندیسی از آنها نیندیشید- امروز در قلبهایمان، و فردای آزادی، در زادگاهها و میدانها و مراکز تاریخی این سرزمین.
اگر جنبش “ژن، ژیان، آزادی” از سقز و کُردستان، از زادگاه ژینا آغاز شد، در ادامه آن خون صدها زن و مرد آزاده در سراسر ایران جاری شد؛ و ترانه علیدوستی بار دیگر یاد و نام همه آنها را زنده و پاس داشت و بانگ رسای آنها شد.
خانم ‘ترانه علیدوستی’ سپاس که هستید.
درود بر شهامت، شجاعت و ایستادگی زنانهتان!
لینک مستند ترانه:
