دیماه ۱۳۹۳، کانون مدافعان حقوق بشر در ایران جایزه سالیانه خود را به مولوی عبدالحمید، امامجمعه اهل سنت زاهدان، اعطا کرد.
اما امامجمعه اهل سنت زاهدان همزمان با اشغال کابل بهدست طالبان در مرداد۱۴۰۰، ضمن حمایت علنی از این گروه مسلح و افراطگرا که بهزور اسلحه بر جمهوری قانونی در افغانستان مسلط شده، این رویداد را «نصرت و نشانه الهی و دارای ریشه مردمی» دانسته است.
این در حالی است که مردم افغانستان در شرایط ترس، وحشت و ناامیدی، نگران آینده مبهمیاند که با روی کار آمدن امارت اسلامی و افراطگرایی طالبان در انتظارشان است.
همچنین جمعی از فعالان در سیستان و بلوچستان در مورد اظهارنظر اخیر مولوی عبدالحمید اتفاقنظر دارند که طالبان بهعنوان گروه «افراطگرای مذهبی» که نام و سابقهاش با تروریسم پیوند خورده و سالها چتر پوشش دیگر گروههای تروریستی بنیادگرا در منطقه بوده است، نهتنها ارتباطی با حقطلبی، عدالتخواهی و آزادیخواهی ندارد که نمونهای دیگر از «حکومت اسلامی» است که با راهکارهای خشن و تعصبهای خشک، ضربه جبرانناپذیری به وضع زندگی، حال و آینده مردم این استان وارد کرده است.
با بررسی ریشههای عقیدتی طالبان، خلاصهوار میتوان تبیین کرد آنچه در نظر امامجمعه اهل سنت زاهدان «نصرت الهی» است، در واقع جریانی رادیکال است که عقایدش از اخوانالمسلمین در مصر، جماعت اسلامی مدودی در پاکستان و جریانهای اصلی دیوبندی شامل جمعیت علمای اسلام هند و جمعیت علمای اسلامی پاکستان مایه گرفته است.
همچنین طالبان به صورت خاص مانند دیگر گروههای مسلح که مرکزیت آنها در پاکستان است، از لحاظ عقیدتی تحت تاثیر «جماعت تبلیغی» در پاکستان است. این جریانهای بنیادگرای مذهبی با سه رویکرد جهاد علیه دشمن محلی (نظامهای کافر)، جهاد برای آزادی سرزمینهای غصبی و جهاد در سطح جهان، طی چند دهه گذشته، فعالیت مسلحانه داشتهاند و با تاسیس امارت اسلامی(طالبان) و حکومت اسلامی شام و عراق (داعش) به نام شریعت، عامل خونبارترین اقدامهای تروریستی قرن اخیر، جنایت و خشونتها بودهاند.
چرا جایزه مدافعان حقوق بشر به مولوی عبدالحمید تعلق گرفت؟
شیرین عبادی، از موسسان «کانون مدافعان حقوق بشر ایران»، در مورد دلایل اهدای این جایزه به مولوی عبدالحمید طی گفتوگویی در سال ۱۳۹۳، تاکید کرد: «ایشان به دلیل آرام کردن منطقه با وجود فشارها و ستمهای حکومت و عدم تشویق حامیان خود به خشونت و تلاش برای رفع تبعیض مذهبی و فرهنگی این جایزه را دریافت کردهاند.»
در بیانیه کانون مدافعان حقوق بشر در ایران نیز اشاره شده است که این روحانی سرشناس اهلسنت سیستان و بلوچستان بهدلیل الگوسازی مناسب از زیست مسالمتآمیز توام با فعالیت علنی و شفاف و یاری رساندن به نهادهای مردمی و فعالیتهای مدنی و تحقق حقوق اساسی و بنیادین مردم و حفظ کرامت والای انسانی، شایسته دریافت این جایزه بوده است.
سابقه مولوی عبدالحمید در سیستان و بلوچستان نیز همواره در سالیان گذشته حمایت و همراهی با جریانهای اصلاحطلب و خواهان آزادیهای مدنی و سیاسی و مدافع حقوق اقلیتهای مذهبی، قومی و زنان در ایران بوده است.
از نظر فعالان اجتماعی و سیاسی در سیستان و بلوچستان، با بیتوجهی حاکمیت اسلامی بهرغم شعارهای رهبران جمهوری اسلامی در حمایت از مستضعفان، در همیشه بر یک پاشنه چرخیده و حقوق اقوام و اقلیتها و کرامت انسانی نادیده گرفته شده است، مسئلهای که در چهل سال گذشته سیستان و بلوچستان را به پرتگاه فلاکت در ایران و فقیرترین نقطه این کشور تبدیل کرده است.
اما در روزهای گذشته و پس از اشغال شهرهای افغانستان بهدست گروه بنیادگرای اسلامی طالبان که سه دهه سابقه فعالیت آنها با بمبگذاری، ترور، جنایت و نقض حقوق بشر پیوند تنگاتنگ دارد، بهخصوص پس از اشغال شهر کابل و سقوط جمهوری قانونی در این کشور، مولوی عبدالحمید در سخنانی عجیب ضمن حمایت علنی از طالبان، پیروزی آنها در افغانستان را واقعهای طبیعی دانست که در خواسته مردم این کشور ریشه دارد!
مسئله حمایت مولوی عبدالحمید از طالبان
حمایت علنی مولوی عبدالحمید از طالبان در شرایطی اعلام شد که جامعه افغانستان، همه نهادهای حقوق بشری جهان از جمله سازمان ملل متحد و جامعه مدنی بهخصوص زنان این کشور در بیانیههای متعدد و با انتشار تصاویر و اخبار روشن، بر اقدام طالبان به نقض شدید حقوق بشر در این کشور، کشتار کودکان، ربایش دختران و زنان، تعطیل کردن نهاد دانشگاه و همه فعالیتهای اجتماعی زنان و اقلیتها در این مدت تاکید کردند.
ضمن آنکه سابقه طالبان و گروههای تحت حمایتش در کشورهای گوناگون از جمله افغانستان و پاکستان در دو دهه گذشته پس از سقوط امارت اسلامی، کاملا آشکار میکند این گروه هیچ تغییری از لحاظ خط مشی حقوق بشری نداشته است و بیش از آن که عامل آزادی مردم افغانستان باشد، با حمایت دستگاههای اطلاعاتی پاکستان و جریانهای دیگر موفقیت کسب کرده است.
جای سوال است که اگر مبارزه با آمریکا برنامه اصلی گروه طالبان در افغانستان بوده، چگونه این گروه و دیگر گروههای بنیادگرای اسلامی تحت حمایتش که مرکز فعالیتشان در پاکستان است، در مورد نفوذ سیاسی و نظامی آمریکا در پاکستان و نفوذ ناتو و اتحادیه اروپا در این کشور فعالیت مسلحانه و قیام نکرده است؟!
سوال دیگر اینکه چگونه میتوان چند دهه در مقام مصلح اجتماعی در سیستان و بلوچستان برای احقاق حقوق مردمی که بنیادگرایی اسلامی آنها را از حق خود محروم کرده، تلاش کرد و حکومتی را که بیشترین شباهت در قلعوقمع آزادیهای مدنی و اجتماعی و فساد سازمانیافته اقتصادی با طالبان را دارد، تجربه کرد و برای ایجاد اصلاحات و اعتدال فعالیت داشت، اما از گروه بنیادگرا و رادیکال اسلامگرایی چون طالبان حمایت کرد؟!
ابعاد گوناگون طالبان و ریشههای عقیدتی این گروه
برای درک بهتر ابعاد این پرسش بهتر است به نکات دیگری در مورد طالبان اشاره شود. تاسیس امارت اسلامی بهدست طالبان افغانستان اول بار در اواخر دهه ۱۹۹۰، با حمایت پاکستان و زیر نفوذ علمای این کشور بهخصوص علمای دیوبندی، از طریق اقدام نظامی، بهزور اسلحه، سوءاستفاده از احساسات مردم در نتیجه چندین سال اشغال این کشور و مبارزه برای آزادی انجام شد.
طالبان با روش «سپاه صحابه» و «لشکر جهنگوی» پاکستان که متکی بر فرقهگرایی مسلحانه و فعالیتهای وحشتآفرین در سطح جامعه بود، با ایجاد رعب و وحشت، قتل شهروندان افغانستان و انجام غیرانسانیترین اقدامها بهخصوص در حق زنان و اقلیتهای قومی و مذهبی این کشور و نابود کردن میراث فرهنگی، امارتی ساخت که مرکز فعالیت تروریستها در جهان شد.
اما مدتی بعد، با عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر گروه القاعده که مرکز فعالیتش در افغانستان و تحت حمایت طالبان بود و همچنین عملیاتهای انتحاری اعضای این گروه در نقاط گوناگون جهان (جهاد در سطح جهان)، آمریکا و متحدانش با حمله به افغانستان امارت اسلامی را سرنگون کرد و با تضعیف موقعیت گروههای تندرو و تروریستی اسلامگرا، حکومت در افغانستان را به مردم و جمهوری بازگرداند.
از این جهت، بارها گفته شده است که داعش، القاعده و همه گروههای بنیادگرای خشن اسلامی الگوی شکلگیری و حملاتشان در خاورمیانه در سالهای گذشته طالبان دهه ۱۹۹۰ بوده است.
حکومتداری طالبانی نقطه تجمیع ده گروه اسلامگرای تندرو در پاکستان با رویکرد داخلی (جهاد علیه نظامهای فاسد منطقه) و خارجی بود؛ این گروهها عبارتاند از تحریک طالبان پاکستان، تحریک نفاذ، شریعت محمدی، سپاه صحابه، لشکر جهنگوی، لشکر طیبه، جیش محمد، حرکت المجاهدین، حرکت الجهاد الاسلامی، شورای کویته.
عمده عملکرد این گروهها در افغانستان، عراق و سوریه در سالهای گذشته با به کنیزی گرفتن زنان، قتل مخالفان به فجیعترین شکل ممکن، اعلام قوانین شریعت در مناطق تحت تصرف، مصادره اموال اقلیتهای مذهبی و قومی، کوچ دادن مردم بهنام شریعت، انواع پولشویی و قاچاق اسلحه و مواد مخدر و انسان به هم گره خورده است.
حالا بار دیگر، طالبان و گروههای متحدش با کمک حامیان سابق خود، نه در مبارزهای سیاسی بلکه بهزور اسلحه، حکومت قانونی افغانستان را ساقط و برقراری امارت اسلامی را اعلام کرده است. در یک ماه گذشته، اخبار منتشرشده در افغانستان نیز بهخوبی نشان میدهد طالبان در خط و مشی خود مانند ترکیب رهبری هیچ تغییر چشمگیری نداشته است.
آنها در این مدت همچنان اقدام به ربودن زنان، قتل مخالفان، سوءاستفاده از قدرت برای محدودسازی آزادی، بازداشت روزنامهنگاران و فعالان اجتماعی کردهاند. ضمن اینکه با الگو قرار دادن فعالیت تبلیغاتی داعش در زمان تشکیل حکومت اسلامی، مبنا قرار دادن تجربه قبلی حکومت امارت اسلامی در دهه ۱۹۹۰ و استفاده از تجربه تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران، تلاش دارند از مقطع بحران مشروعیت جهانی عبور کنند.
طالبان مدنظر مولوی عبدالحمید چگونه الگویی است؟
با این شرح، سوال دیگر این است که اگر مولوی عبدالحمید طالبان را الگویی برای درک نصرت الهی میداند و بر حقانیت این گروه سوگند میخورد و همراه با ماشین تبلیغاتی این گروه و حامیانش مسائلی را در مورد تغییر طالبان طرح میکند که با واقعیت آنچه در افغانستان در حال روی دادن است همخوانی ندارد، چگونه میتوان اطمینان داشت نظر او در مورد تغییر شرایط سیستان و بلوچستان نزدیک شدن اداره این استان به اداره طالبانی و تفکر علمای دیوبندی پاکستان و گروههای جهادی منشعب از آنها نیست؟
آیا در زمینه رعایت حقوق زنان میتوان قبول کرد که گروه مسلحی که بهزور اسلحه حکومت قانونی را کنار زده و تسلطش بر افغانستان از اساس نتیجه تندروی و خشونتهای قابلملاحظه در ماههای گذشته و عملیاتهای انتحاری و تروریستی از جمله در ماجرای دانشگاه کابل و مدرسه دختران و علیه مردم بهخصوص زنان و دختران بود، اصلاح شده است؟
تردیدی وجود ندارد که پیروزی طالبان در افغانستان نتیجه نصرت الهی نیست و ریشه مردمی نیز ندارد، بلکه حاصل دسیسهای برای تبدیل افغانستان به مرکز تجمع گروههای بنیادگرا و تروریستی اسلامی در منطقه و مدیریت این گروهها زیر پرچم طالبان است.
این اتفاق نشان میدهد اشتباهی در حال تکرار است که چند دهه قبل باعث کشتار مردم در نقاط گوناگون جهان شد و پس از آن، به بیش از یک دهه ناآرامی در خاورمیانه، آوارگی میلیونها انسان، کشته شدن آنها و ویرانی چند کشور منجر شد.
آنچه باید مولوی عبدالحمید به آن پاسخ بدهد
امامجمعه اهل سنت زاهدان نیز نهتنها به مردم استان سیستان و بلوچستان که به کانون مدافعان حقوق بشر که جایزهاش را دریافت کرد و به مردم ایران ناچار روزی توضیح خواهد داد چگونه میتوان مبلغ الگوی طالبانی در کشوری شد که چهار دهه است تلاش دارد خود را از بند الگویی مشابه در حکومت جمهوری اسلامی ایران که حاصلش آوارگی چند میلیون ایرانی، شکنجه، کشتار و زندان مخالفان بوده است رها کند.
طالبان نه هدیه الهی است و نه پیروزیاش توفیق الهی. طالبان گروهی تروریستی با سابقه جنایت علیه بشریت است که از همین امروز، جامعه جهانی باید برای مقابله با رفتارهای ضدانسانی و تلاشش برای توسعه ایدئولوژی شریعت مد نظرش بهواسطه گروههای تحت حمایتش در خاورمیانه، آفریقا و اروپا آماده باشد.