بیست سال پیش، در ۹ بهمن ۱۳۸۰، رئیس جمهور وقت آمریکا در گزارش سالیانه خود به کنگره، سخنانی را بر زبان آورد که بر عرصه سیاست ایران، تاثیرات درازمدت گذاشت.
جورج بوش با نام بردن مستقیم از عراق، ایران، و کره شمالی گفت: “حکومت هایی مانند اینها، و متحدان تروریست آنها، یک محور شرارت را تشکیل می دهند، که برای تهدید صلح جهانی مسلح می شوند. این رژیم ها با تلاش برای دسترسی به سلاح های کشتار جمعی، تهدید جدی و فزاینده ای را به وجود آورده اند.”
زمان بیان این سخنان، معنی دار بود: حدود چهار ماه پس از حمله نظامی به افغانستان و در حالی که تحلیلگران، هنوز مطمئن نبودند که هدف حمله بعدی، عراق خواهد بود یا ایران.
در چنین فضایی، نگرانی از امکان حمله آمریکا، به وضوح در میان مقام های ایرانی افزایش یافته بود. نگرانی وقتی اوج گرفت که در ۲۳ مرداد ۸۱، فعالیت های هسته ای ایران در تأسیسات نطنز و تأسیسات آب سنگین اراک افشا شد، که واکنش هشدارآمیز آمریکایی ها را به دنبال داشت.
پس از این تحولات، حکومت ایران انکار تلاش برای دستیابی به سلاح های هسته ای را، در دستور کار قرار داد. این انکار، در مسیرهای مختلفی صورت گرفت و یکی از آنها، گفتمان سیاسی آیت الله خامنه ای بود.
مروری بر مندرجات پایگاه اطلاع رسانی رهبر ایران در آن مقطع، نشان می دهد گفتمان علی خامنه ای در موضوع هسته ای، در ابتدا بر تکرار ساده این مضمون تمرکز داشته که ادعاهای غرب در مورد اهداف برنامه، صحت ندارند.
ولی به تدریج، مضمون دیگری در سخنرانی های آیت الله خامنه ای برجسته شد، که عبارت بود از ناهمخوان دانستن سلاحهای هسته ای با اصول اعتقادی نظام.
اذعان روحانی به ابداع روایت “فتوا”
آقای خامنه ای، اول فروردین ۸۲، یعنی درست فردای روز حمله آمریکا و متحدانش به عراق، لازم دانست بر این روایت تاکید کند: “این که بگویند جمهوری اسلامی دنبال سلاح شیمیایی و دنبال بمب اتم است دروغ محض است… اگر کسانی اهل بمب اتم باشند ممکن است یکی [از مسیرها] را دنبال کنند و برسند به بمب اتم. ما اهل بمب اتم نیستیم… اصول ما با این چیزها موافق نیست.”
او در ۱۵ مرداد ۸۲، در شرایطی که حکومت صدام حسین سرنگون شده و تردید در مورد آینده بالا گرفته بود، هشدار داد که در دوران ریاست جمهوری جورج بوش “تهدیدها لحن و زبان دیگری گرفته”. آیت الله خامنه ای گفت که نظام در وضعیت جدید “باید قدرت خود را زیاد کند” ولی در این مسیر “سلاح هستهای کاری از پیش نمیبرد”. او افزود: “ما اصلاً، منطقاً و مبنائاً با سلاحهای کشتار جمعىِ به این شکل موافق نیستیم.”
آقای خامنه ای در مناسبت های دیگر هم به بیان صحبتهایی کمابیش مشابه پرداخت. در عین حال از مقطعی مشخص، مقام های ایران این نوع سخنان را در تبلیغات جهانی خود، “فتوای” حرمت سلاح های هسته ای نامیدند. شاید بتوان پاییز ۸۳ را، زمان تولد رسمی این روایت دانست.
حسن روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی و مسئول مذاکرات هسته ای در آن مقطع، توضیح می دهد در گفتگو با قدرت های اروپایی، تصمیم گرفته اظهاراتی از آیت الله خامنه ای در خطبه های نماز جمعه تهران را “فتوایی” علیه سلاح های هسته ای معرفی کند.
یعنی، خطبه های نماز جمعه ۱۵ آبان ۸۳ که در بخشی از آن آمده بود: “تهمت می زنند که می خواهند سلاح اتمی درست کنند! نه، ما به فکر سلاح اتمی نیستیم. من بارها گفته ام سلاح اتمی ما این ملتند؛ سلاح اتمی ما این جوانهایند. ما سلاح اتمی نمی خواهیم…. سلاح اتمی، تولیدش، نگه داشتنش و به کار بردنش، هر کدامی یک اشکالی دارد؛ ما نظر شرعی خودمان را هم گفته ایم؛ روشن است و همه می دانند.”
آقای روحانی در گفتگویی با ماهنامه مهرنامه در اردیبهشت ۹۱، می گوید در جلسه با وزرای امور خارجه فرانسه، بریتانیا و آلمان در ۲۳ آذر ۸۳، همین سخنان نمازجمعه را، که تفاوت خاصی هم با اظهارات مشابه قبلی نداشت، “فتوای رهبری” و یک “تضمین عینی” در مورد اهداف برنامه هسته ای ایران عنوان کرده. حسن روحانی روایت میکند که به اروپایی ها گفته: “ایشان فتوا دادند و دستیابی به بمب را حرام اعلام کردند. این فتوا برای ما از ان پی تی (NPT) و پروتکل الحاقی هم مهمتر است. یعنی از هر قانون دیگر برای ما مهمتر است.” روحانی تصریح دارد: “در آن مذاکرات من خودم به ذهنم رسید که مساله فتوا را بیان کنم و هماهنگی خاصی نشده بود.”
شخص آقای خامنه ای هم در سال های پیشِ رو، خطاب به مقام های خارجی سخنان مشابهی را عنوان کرد. مثلا در ۲۲ دی ۸۶، در دیدار با محمد البرادعی مدیرکل وقت آژانس بین المللی انرژی اتمی گفت: “جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده که از لحاظ شرعی و مبنایی، با ساخت و کاربرد سلاح هستهای مخالف است.”
او در ۳۰ بهمن ۸۸ تلاش کرد همین موضوع را با ادبیات فقهی بیان کند؛ با اشاره به آیه ای از قرآن که از بین بردن زراعت و نسل را فساد در زمین دانسته: “ما اعتقاد به بمب اتم نداریم، به سلاح اتمی نداریم؛ دنبالش هم نخواهیم رفت. برطبق مبانی اعتقادی ما، مبانی دینی ما، به کار بردن اینگونه وسائل کشتار جمعی اصلاً ممنوع است، حرام است؛ این، ضایع کردن حَرث و نَسل است که قرآن آن را ممنوع کرده. ما دنبال این نمیرویم.”
با وجود همه این سوابق، چیزی که در گفتمان رسمی حکومت، به عنوان “فتوا” علیه سلاح های هسته ای مورد اشاره قرار می گیرد، جملاتی از پیام آیت الله خامنه ای به یک گردهمآیی در ۲۸ فروردین ۸۹ تحت عنوان “نخستین کنفرانس بینالمللی خلع سلاح و عدم اشاعه” بوده که با حضور تعدادی مهمان خارجی در تهران برگزار شده. در پایان این پیام، که ظاهرا یک روز پیش از کنفرانس نوشته شده، آمده: “به اعتقاد ما افزون بر سلاح هستهای، دیگر انواع سلاحهای کشتار جمعی، نظیر سلاح شیمیایی و سلاح میکروبی نیز تهدیدی جدی علیه بشریت تلقی میشوند… ما کاربرد این سلاحها را حرام، و تلاش برای مصونیت بخشیدن ابناء بشر از این بلای بزرگ را وظیفه همگان میدانیم.”
این پیام، زمانی صادر شد که معلوم بود پرونده هسته ای ایران در شورای امنیت، به سمت بحرانی بیسابقه میرود. یعنی، چند هفته مانده به صدور شدیدترین قطعنامه هسته ای شورای امنیت به شماره ۱۹۲۹، که با رای مثبت قدرت های غربی، چین و روسیه، در ۱۹ خرداد ۸۹ به تصویب رسید.
قطعنامه جدید، گذشته از تحریم سپاه و شرکت کشتیرانی، بازرسی تمام محمولههای هوایی و دریایی ایران یا حتی توقیف و انهدام محمولههای دریایی آن را در آبهای آزاد مجاز میکرد و جلوی تاسیس شعب تازه بانکهای ایرانی را در خارج میگرفت. این قطعنامه همچنین، کلیه فعالیتهای مرتبط با موشکهای بالستیک را ممنوع میکرد.
به دنبال انتشار پیام آقای خامنه ای، وزارت خارجه اعلام کرد: “با توجه به اهمیت مفاد این پیام و به منظور روشنگری افکار عمومی کشورهای جهان، متن پیام برای نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل متحد ارسال می شود تا بهعنوان سند شورای امنیت و سند مجمع عمومی سازمان ملل به ثبت برسد”.
به این ترتیب، پیامی برای ثبت به عنوان سند سازمان ملل انتخاب شد که مشخصا “کاربرد” سلاحهای هسته ای را حرام میدانست. آن هم در شرایطی که بعضی اظهارات آیت الله خامنه ای در سال های قبل، “ساختن” این سلاح ها را هم بدون توجیه دانسته بودند. اظهاراتی که البته مشابه آنها، در سالهای بعد هم تکرار شدند؛ و مشخصا در ۱۷ مهر ۹۸:
“هم ساختنش غلط است، هم نگه داشتنش غلط است، چون به کار بردنش حرام است. انسان محصولی را بسازد که نمیتواند آن را به کار ببرد، باید همان جا بماند؛ یعنی قطعاً حرام است؛ یعنی اگر چنانچه ما یک وقتی سلاح هستهای میداشتیم، معلوم بود که هرگز امکان نداشت در هیچ جا آن را به کار ببریم، چون طبق موازین اسلامی قطعاً حرام است. خب چیزی که حرام است، چرا انسان خرج کند بسازد؟ چرا خرج کند نگه دارد؟”
“محذوریت رهبری”
موضع رسمی حکومت ایران، همواره این بوده که “فتوای هسته ای” آقای خامنه ای، از شفافیت لازم برخوردار است و جای تردید در مورد سیاست های نظام باقی نمی گذارد. با وجود این، با گذشت بیش از یک دهه از انتشار این اصطلاحا “فتوا”، به نظر می رسد که حتی در میان حامیان حکومت، در مورد محتوا، تفسیر یا مدت اعتبار آن اختلاف نظر وجود دارد.
فعالان مدافع نظام در فضای مجازی، در سال های اخیر نمونه های چشمگیری را از این اختلاف نظر به نمایش گذاشته اند. نمونه ای جنجالی، در ۳ دی ۱۴۰۰ جلب توجه کرد که یک کاربر حزب اللهی، جمله ای از پیام ۹ شهریور ۹۱ آیت الله خامنه ای را به مهمانان خارجی اجلاس غیرمتعهدها در تهران، بدون اشاره به گوینده آن توییت کرد: “سلاح هستهای نه تأمینکننده امنیت و نه مایه تحکیم قدرت سیاسی است، بلکه تهدیدی برای این هر دو است؛ حوادث دهه ۹۰ قرن بیستم نشان داد که داشتن این تسلیحات نمیتواند رژیمی همانند شوروی سابق را هم حفظ کند.”
به این توییت، جمع عظیمی از کاربران حامی نظام واکنش منفی نشان دادند. از میان این کاربران، عده ای جمله توییت شده را با الفاظی چون “فلسفه بافی”، “ضعیف و سخیف”، “احمقانه”، مخالف نظر ولی فقیه و مشابه “نظرات خوارج” توصیف کردند. تعدادی از کاربران، جمله را نشان دهنده “بی سوادی” یا عدم “اطلاع” گوینده آن دانستند یا او را از اظهارنظر در موضوعات فراتر از فهم خودش بر حذر داشتند. کسانی هم به توییت کننده، توهین های شدید کردند.
قابل تامل آنکه حتی وقتی نویسنده توییت یادآوری کرد چیزی که نوشته سخن ولی فقیه است، حملات کاربران حامی نظام، با توجیهات متنوع ادامه یافت: مثلا با ذکر اینکه آقای خامنه ای صرفا با “کاربرد” سلاح هستهای مخالف است، یا اینکه او گفته سلاح هسته ای به درد “رژیمی مانند شوروی سابق” نمی خورد و نه حکومت ایران. از همه مهمتر اما، پاسخ هایی با این مضمون واحد بودند که سخن مطرح شده، در گذشته موضوعیت داشته و دیگر ندارد.
ماجرایی که نقل شد، تنها یک مطالعه موردی از دیدگاه های طیفی از مدافعان نظام است که برداشت آنها از برنامه هسته ای، در خلأ شکل نگرفته.
واقعیت آن است که، علی رغم مواضع رسمی حکومت، بسیاری از فعالان یا چهره های حکومتی، در مناسبت های گوناگون به بیان سخنانی پرداخته اند که نشان می دهند آنچه “فتوای هسته ای رهبر انقلاب” عنوان شده را، تغییر ناپذیر نمی دانند. فتوایی که در نگاه آنها، چه بسا مانند طیفی از مواضع رسمی دیگر، ریشه در “محذوریتهای رهبری” داشته، و نه اصول ثابت نظام که شاید شناختهشده ترینشان، “اوجب واجبات دانستن حفظ نظام” باشد.
“چه بسا فتوا تغییر کند”
از میان اشارات مسئولین به امکان انقضای “فتوای هسته ای”، سخنی از محمود علوی وزیر اطلاعات دولت روحانی، از شهرت خاص برخوردار شد. او در مصاحبه با شبکه دوی سیما در ۲۰ بهمن ۹۹ به صراحت گفت: “صنعت هستهای ما صلح آمیز است و فتوای رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز سلاح هستهای را حرام اعلام کرده است، اما اگر جمهوری اسلامی ایران را به آن سمت هول بدهند دیگر تقصیر ایران نیست، بلکه تقصیر آنهایی است که ایران را هول داده اند، گرچه در شرایط عادی جمهوری اسلامی ایران چنین نیت و برنامهای ندارد.”
به این سخنان، طیفی از رسانه ها و مسئولان انتقاد کردند و محمود واعظی، رئیس دفتر رئیس جمهور وقت هم گفت که حسن روحانی به آقای علوی تذکر داده.
ولی علی رغم این واکنش ها، بودند کسانی که در اعلام حمایت از موضع وزیر اطلاعات تردید نکردند. ازجمله احمد بخشایش اردستانی، عضو اسبق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس که در ۲۷ بهمن ۹۹ گفت: “فتوای دینی بنا به اقتضائات و شرایط زمانی و مکانی تغییر پیدا میکند. لذا همان طور که مقام معظم رهبری در یک بازه زمانی و با توجه به شرایط سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی مربوط به پرونده فعالیت های هسته ای، ساخت سلاح اتمی را حرام دانستند، می توان در شرایط دیگری این فتوا را تغییر داد.” او تصریح کرد: “ساخت سلاح هستهای، تنها راه حل جمهوری اسلامی ایران برای خروج از چالشها و بن بست های سیاسی، دیپلماتیک و امنیتی مربوط به برجام و پرونده فعالیتهای هستهای است.”
در روزهای منتهی به گفتگوی خبرساز وزیر اطلاعات وقت، البته اشارات دیگری هم به امکان تغییر فتوای هستهای صورت گرفته بود. از جمله، امیر موسوی مدیر “مرکز مطالعات استراتژیک و روابط بینالملل”، نزدیک به سپاه، در اظهاراتی مختلف بر این موضوع تاکید داشت.
او مثلا یک هفته قبل از صحبت های محمود علوی به بخش عربی شبکه راشاتودی وابسته به دولت روسیه گفته بود: “در مکتب اهل بیت، علمای مجتهد مثل امام خامنه ای فتوایی که صادر می کنند، برای شرایط مشخصی است. اگر این شرایط تغییر کند، چه بسا فتوا هم تغییر یابد. طبیعتا اگر رژیم صهیونیستی یا آمریکا یا طرفهای دیگر، روشهای دیگری علیه بشریت به کار گیرند، به اعتقاد من ایران برگ های متعددی در دست دارد که شاید آخرین برگ، همین برگ [هسته ای] باشد. امیدوارم کار به آنجا نرسد چون ایران با امکاناتی در اختیار دارد، می تواند وضعیت رژیم صهیونیستی را به پایان برساند، بی آنکه سلاح هسته ای به کار بگیرد.”
همین گوینده، دو روز قبل از آن هم، لازم دیده بود در مصاحبه ای جداگانه با تلویزیون لبنانی المیادین، احتمال تغییر فتوای هسته ای را یادآوری کند. مدیر مرکز مطالعات استراتژیک و روابط بینالملل در ۱۱ بهمن ۹۹ تاکید کرده بود: “بر مبنای فقه شیعه جعفری، فتاوی دائمی نیست. هر فتوایی مطابق شرایط روز صادر میشود. بنابراین، معتقدم اگر آمریکاییها و صهیونیستها رفتار خطرناک داشته باشند، این فتوا ممکن است تغییر کند”.
شاید این یادآوری کلی بی مناسبت نباشد که چهره های نزدیک به حکومت ایران، با وجود احتیاط در مواجهه با شبکه های انگلیسی زبان، معمولا هنگام گفتگو به زبان عربی با بی پروایی بیشتری ازبرنامه هستهای حرف زده اند. حرف هایی که بهندرت در رسانه های غربی بازتاب داشته اند، ولی بعضا زیرنویس انگلیسی شده اند و جنجال آفریده اند.
عماد آبشناس، از جمله چهره های متعددی است که به همین شیوه، هر از گاه خبرساز شده. او در زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد مدیر مسئول ایران دیلی روزنامه انگلیسی دولت ایران بوده؛ هرچند الان، نماینده و مدیر منطقه ای خبرگزاری اسپوتنیک، وابسته به دولت روسیه است.
آقای آبشناس مثلا در ۱۸ آبان ۱۴۰۰، در گفتگویی با شبکه مصری الغد گفته: “[آمریکا] نمی خواهد ایران به بمب اتمی دسترسی پیدا کند، و ایران هم نمی خواهد بمب هسته ای بسازد. با این حال، ایران میتواند از به اصطلاح خط قرمز عبور کند، یعنی تمام چیزهایی که برای تولید بمب اتم لازم است را صاحب شود، بدون آنکه واقعا این کار را انجام بدهد. بعد، تنها چند دقیقه تا چند ساعت برای سر هم کردن یک بمب نیاز خواهد بود.”
مدیرمنطقه ای خبرگزاری روسی اسپوتنیک، در سایت فارسی آن هم مقالات متعددی را در دفاع از همین ایده منتشر کرده. او از جمله در مقاله ای در ۳ بهمن ۹۸، با ذکر اینکه “بسیاری امروزه در ایران به این نتیجه رسیده اند که باید به سمت و سوی ساخت تسلیحات بازدارنده هسته ای پیش رفت”، از احتمال تغییر فتوای هسته ای نوشت: “باید نشست و دید آیا بد عهدی ها و رفتار اروپایی ها و آمریکایی ها می تواند منجر به آن شود که رهبری تصمیم بگیرد فتوای خود را بنا به اقتضائات زمانه تغییر دهد یا نه؟”
دو روز بعد از انتشار این دیدگاه، سایت تابناک نزدیک به محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام هم لازم دید یادآوری کند: “برخی تحلیلگران داخل و خارج از ایران، تاکید این کشور برای عدم ساخت و توسعه سلاح هستهای را در محیط ناامن کنونی و بهویژه در جهان پسااوباما، عقلایی نمیدانند و به چند دلیل معتقدند لازم است ایران برای بازدارندگی هستهای، دکترین دفاعی خود را بازطراحی کند.”
تابناک سپس از مخاطبانش خواست نظر بدهند که آیا “ایران باید جدی به دنبال بازدارندگی هستهای باشد یا خیر؟” سوالی که البته مخاطبان، از زوایای مختلفی به آن پاسخ دادند، ولی نشان می داد که تولید سلاح هسته ای، در نگاه طراحان بحث “حرام شرعی” تلقی نمی شود. چرا که اگر می شد، پرسیدن نظر مردم در مورد آن، قابل مقایسه با مثلا نظرسنجی در مورد مجاز شدن مصرف الکل در یک رسانه رسمی جمهوری اسلامی ایران بود.
رد پای چنین رویکردی به خط قرمزهای ادعایی، در مواضع کارشناسان نزدیک به شخص آیت الله خامنهای هم قابل مشاهده بوده است. مثلا مواضع محمد جمشیدی کارشناس معتمد دفتر رهبری در حوزه مسائل آمریکا؛ که سایت آقای خامنه ای مکررا تحلیل هایش را در قالب مقالات و مصاحبه های اختصاصی منتشر کرده است.
آقای جمشیدی، که در زمان ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی معاون امور سیاسی دفتر رییس جمهور شده، خاصیت برنامه هسته ای را تولید برق نمی داند و تاکید دارد که بحث دستیابی به سلاح هسته ای، تابو نیست. او در ۲۵ آبان ۹۹، در برنامه تلویزیونی “بدون توقف” شبکه ۳ می گوید:
“ایران نه سلاح اتمی دارد و نه ارادهای برای ساخت آن، ولی شما اگر این توانمندی را داشته باشید می توانید در منطقه نشان بدهید که من می توانم [بسازم]… اگر شما این قدر بخواهید تند بروید ممکن است. نگاه کنید! تابو نیست در روابط بین الملل حرف زدن از این بحث ها. اینها ابزار قدرت است… اینها ابزار است ولی ما می آییم اینها را تقلیل می دهیم به دعوای اینکه برق را از آن طرف می گیریم، برق را از این طرف می گیریم. برق و اینها خوب است… بروید انجام بدهید، ولی ارزش راهبری دارد این برنامه [هسته ای].”
رابطه برنامه هسته ای و “ظهور”
تبصره زدن تلویحی یا صریح به آنچه “فتوای هسته ای” نامیده می شود، در اغلب موارد، در قالب نوعی هشدار راجع به اقدامات آینده بوده. با وجود این بعضا، نگاهی هم به اقدامات گذشته داشته است.
نمونه ای مشهور از این رویکرد، مصاحبه ۶ آذر ۱۴۰۰ فریدون عباسی دوانی، رئیس اسبق سازمان انرژی اتمی، با “ایران” روزنامه رسمی دولت بوده. آقای عباسی در اظهاراتی به مناسبت سالگرد ترور محسن فخری زاده رئیس سابق سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع و چهره پشت پرده برنامه هسته ای گفت: “تحفظ ما درباره سلاح هستهای بر اساس فتوای صریح رهبر معظم انقلاب بر حرمت سلاح هستهای کاملاً مشخص است. منتها فخریزاده این سیستم را ایجاد کرده بود و مسألهاش هم فقط دفاع از کشور خودمان نبود. زیرا کشور ما پشتیبان جبهه مقاومت است و وقتی شما وارد این مسائل بشوید، صهیونیستها حساس میشوند. فقط هم آقای فخریزاده نبود.”
انتشار این سخنان در روزنامه دولت، طبیعتا بازتاب رسانه ای گسترده ای داشت. در واکنش، روزنامه ایران نوشت در مصاحبه فریدون عباسی به هیچ گونه تلاش برای تولید سلاح هسته ای اشاره نشده. اما بعد، ویدیویی را به عنوان اصل صحبت های آقای عباسی منتشر کرد که ابهامات را افزایش داد.
مشکل این بود که در ویدیو، اثری از جملات خبرساز قبلی وجود نداشت. در حالی که این جملات نه تنها در متن مصاحبه ایران آمده بودند، که همزمان و حتی بعد از انکار روزنامه، همچنان در سایت آن وجود داشتند. از سوی دیگر جملاتی که به عنوان اصل صحبت های فریدون عباسی در مورد فعالیت های آقای فخری زاده منتشر شدند، در متن کامل مصاحبه روزنامه ایران وجود نداشتند. در نتیجه مشخص نبود ویدیوی جدید چه زمانی ضبط شده، یا اساسا چرا مدیران روزنامه دولت، آن را نافی جملات شفاف آقای عباسی در همین روزنامه می دانند.
به هر ترتیب، محسن فخری زاده تنها چهره سابق برنامه هسته ای ایران نبود که روایت اطرافیان از فعالیت هایش، با توصیفات رسمی حکومت از این برنامه تفاوت داشت.
حداقل یک روایت خبرساز دیگر از همین نوع را، همسر مصطفی احمدی روشن رسانه ای کرد؛ از دیگر دست اندرکاران برنامه هسته ای ایران که در ۲۱ دی ۹۰ ترور شد. فاطمه کاشانی در ۲۰ دی ۹۱، در گفتگو با خبرگزاری تسنیم شوهرش را از شاگردان عزیزالله خوشوقت از روحانیون پرنفوذ در محافل حکومتی معرفی کرد و گفت: “[همسرم] یک بار پیش آیتالله خوشوقت رفته بودند و از ایشان پرسیده بودند که ‘ظهور چقدر نزدیک است’؛ آقای خوشوقت فرموده بودند: این بستگی به این دارد که شما در نطنز چه کار میکنید.”
هرچند گوینده، توضیح بیشتری در مورد ارتباط غنی سازی اورانیوم در سایت نطنز و ظهور امام دوازدهم نمیداد، اما به نظر می رسید که آقای خوشوقت، به نوعی سرنوشت فعالیت های حساس هسته ای ایران را در آنچه “جنگ آخرالزمان” خوانده میشود موثر میدانسته.
عزیزالله خوشوقت، که ۲ اسفند ۹۱ درگذشت، پدر عروس آیت الله خامنه ای بود و و روایت های متنوع، از نفوذ فکری منحصر به فرد او بر شخص آقای خامنه ای حکایت داشتنند. مثلا روایت کاظم صدیقی امام جمعه تهران که در مناسبت های مختلف بیان شده، و از جمله در ۲۶ خرداد ۹۰ و در مراسمی با عنوان “نکوداشت مقام علمی و معنوی آیت الله خوشوقت”: “رهبر بزرگوارمان… حتی در جلسات خصوصی شان به ما گفتند که -یعنی به جمعی که بودند گفتند- طوفان ها زیاد است، به یک جایی وصل بشوید. علم نمی تواند آدم را نگه دارد، به یک کوهی باید تکیه کرد، به یک حقیقتی، این ادعاها و قیل و قال ها به جایی نمی رسد. به یک حقیقتی آدم باید دست بیابد. دوستان گفتند کجا برویم؟ دامن کی را بگیریم؟ ایشان اسم مبارک حضرت آیت الله خوشوقت را بردند.”
روایتی با همین مضمون، در سایت آیت الله خامنه ای هم بازنشر شده، که طبیعتا، به معنی تایید بیان این مطلب از سوی اوست.
“برای حفظ اسلام دروغ گفتن هم واجب است”
اظهارات جنجالی چهره های حکومتی در مورد برنامه اتمی، معمولا مورد استناد ناظرانی قرار می گیرند که اهداف این برنامه را غیرشفاف می دانند و طرح مفاهیمی چون “فتوای هسته ای” را، به چشم ترفندهایی موقت برای کاهش فشار بینالمللی می بینند. در پاسخ به این نگاه، همواره طیفی از سخنگویان نظام، با تحلیل های فقهی یا سیاسی گوناگون، فتوای هستهای را ابدی و تغییرناپذیر معرفی کرده اند.
در حالی که فارغ از هرگونه تفسیر از اهمیت این فتوای خاص، به لحاظ منطقی بعید است اصولا بتوان هیچ فتوایی را تا ابد تغییرناپذیر دانست. به ویژه آنکه تردیدی وجود ندارد که آیت الله خمینی، به عنوان بنیانگذار نظام حکومتی موجود ایران، در مواقع “ضرورت” به روشنی آرای مذهبیِ خود را تغییر داده است -و حتی آرایی که به تصریح امکان تجدیدنظر در آنها را بلاموضوع میدانسته.
نمونه ای شفاف از این تغییر رویه، در مقطع جنگ هشت ساله و در نحوه پاسخگویی ایران به حملات عراق به مناطق مسکونی نمود داشته است. در سه سال ابتدای این جنگ، آقای خمینی تاکید داشت که طبق قواعد اسلامی، حمله متقابل ایران به مناطق مسکونی مطلقا مجاز نیست و هرگز هم مجاز نخواهد بود.
او به عنوان مثال، در ۶ آبان ۵۹ گفت: “ارتش ما دستش بسته است. ارتش ما اسلام برایش تکلیف معیّن کرده. ارتش آنها دستشان باز است… یک شهر هم همه اش را خراب کنند، آن وقت تبریک می شنوند. ارتش ما نمی کند این کار را، نمی تواند این کار را بکند و نخواهد کرد.” رهبر وقت، در ۸ مهر ۵۹ تکرار کرد: “ما دستمان بسته است از این جهت که نمی خواهیم مردم عادی و مردم بی گناه تلف بشوند و آنها دستشان باز است.”
آیت الله خمینی همچنین در ۳۱ مرداد ۶۱ افسوس خورد: “اگر ایران دستش بسته نبود و اسلام دست ایران را نبسته بود، حالا دیگر شهر بصره که هیچ، شهر بغداد هم برایش چیزی باقی نمانده بود. اما چه کنیم که دست ما بسته است.” او در ۱ آبان ۶۲ مجددا اعلام کرد: “در عین حالی که الآن بسیاری از شهرهای آنجا زیر نظر ما هست، و رزمندگان ما می توانند آنها را بمباران کنند، ابداً همچو کاری نکردند و نباید هم بکنند.”
در خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی آمده در ۴ آبان ۶۲، سران سه قوه برای تصمیم گیری در مورد چگونگی واکنش به حملات عراق به نزد روح الله خمینی رفته اند اما او با رد مقابله به مثل گفته: “این اقدام اشکال شرعی و سیاسی دارد”. آیت الله خمینی در ۱۵ آبان ۶۲ باز در یک سخنرانی عمومی گوشزد کرد: ” نبادا حتى یک گلوله به طرف شهرهاى اینها بیندازید… موازین، موازین اسلامى است.”
اما حدود سه ماه بعد از تاکید بر اینکه موازین دینی، اجازه شلیک “حتی یک گلوله” را به شهرهای عراق نمی دهد، آقای خمینی اجازه این کار را صادر کرد. به روایت کتاب “تاریخ تحلیلی جنگ” نوشته حسین علایی از فرماندهان جنگ ایران و عراق، مجوز اقدام متقابل، مشخصا در دیدار ۱۷ بهمن ۶۲ آیت الله خمینی با علی خامنهای رئیس جمهور وقت صادر شد. دو روز پس از همین دیدار بود که آقای خامنه ای به طور رسمی از تصمیم ایران به زدن شهرهای عراق خبر داد. بعد، روند مقابله به مثل آغاز شد و تا پایان جنگ، به صورت های مختلف ادامه پیدا کرد.
در نگاه کلان، حتی سرنوشت کلی جنگ و اعلام موافقت با آتش بس با عراق هم، نمودی از تغییر رای مذهبی آقای خمینی بود. چرا که تاکیدات موکد او بر ادامه جنگ، عمدتا نه با استناد به استدلال های نظامی یا راهبردی، که با خط قرمز دانستن آتش بس به لحاظ مذهبی بود. درست مانند اظهارات سال های اخیر آقای خامنه ای راجع به تسلیحات هسته ای، که آنها نیز در قالب سنتی “فتوا” -مثلا به صورت پاسخ مکتوب به استفتای مقامات حکومتی یا جمعی از مقلدان- بیان نشده اند، ولی به کار گیری این تسلیحات را مغایر اسلام دانسته اند.
آیت الله خمینی در مجموعه ای از اظهارنظرهای همسو، مثلا در ۶ آبان ۵۹ مصالحه با صدام حسین را “فدا کردن اسلام” معرفی کرد، در ۱۰ اسفند ۵۹ تصرح داشت “صلح بین اسلام و کفر معنا ندارد”، در ۱ شهریور ۶۲ گفت “اسلام اجازه نمی دهد به یک همچو مسالمتی”، در ۱۸ شهریور ۶۳ سازش با حکومت عراق را “دفن اسلام تا آخر دنیا” توصیف کرد، و در۱۶ اردیبهشت ۶۴ هشدار داد که صلح با بغداد “مخالف اسلام است”.
او حتی در ۶ مرداد ۶۶، حدود یک هفته پس از صدور قطعنامه ۵۹۸، پایان دادن به جنگ را “خیانت به آرمان بشریت و رسول خدا” دانست و ۱۳ تیر ۶۷ حکم داد: “امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ، خیانت به رسول اللّه ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است.” حکم اخیر، تنها دو هفته قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی آقای خمینی اعلام شد.
گذشته از چنین نمونه هایی، بنیانگذار جمهوری اسلامی به لحاظ بنیادین معتقد بود که وقتی بحث “حفظ نظام” یا “حفظ اسلام” در میان باشد، نه تنها تجدیدنظر در سیاست های راهبردی، که ارتکاب مجموعه ای متنوع از “حرام”های شرعی مجاز میشود.
آیت الله خمینی از جمله، در سخنرانی معروفی در ۲۷ مرداد ۶۰، به صراحت تکلیف مقلدانش را در این زمینه روشن کرد: “اگر- فرض کنید که- حفظ جان یک نفر مسلمانی، حفظ جانش وابسته این است که شما شرب خمر کنید، واجب است بر شما. دروغ بگویید، واجب است بر شما… حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است. این حرفهای احمقانهای است که از همین گروهها القا میشود که خوب، جاسوسی که خوب نیست! جاسوسی، جاسوسی فاسد خوب نیست، اما برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمین واجب است، دروغ گفتن هم واجب است، شرب خمر هم واجب است”.
او یک سال و نیم قبل از درگذشت خود، تا به آنجا پیش رفت که در نامه ای خطاب به علی خامنهای رئیس جمهور وقت گوشزد کرد که مصالح حکومت اسلامی، از رعایت مهم ترین واجبات مذهبی اهمیت بیشتری دارد. آقای خمینی در ۱۶ دی ۶۶ نوشت: “حکومت، که شعبهای از ولایت مطلقه رسول الله – صلی الله علیه وآله و سلم – است، یکی از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است.”
بازخوانی سال های رهبری آیت الله خامنه ای نشان میدهد که او در این دوران، در التزام به چنین قرائتی از احکام مذهبی، کوتاهی نکرده است. قرائتی که آقای خامنه ای برداشت صریح خود را از آن، در ۶ آذر ۹۳ چنین بیان کرده: “امام فرمود حفظ نظام از اوجب واجبات یا اوجب واجبات است؛ یعنى همه مسائل بعدى، فرع این مساله است.”
“فتوا”ی دائمی؟
در دو دهه اخیر، در مورد محاسبات هزینه و منفعت برنامه هسته ای ایران و آینده آن، دیدگاه های به شدت متفاوتی وجود داشته. در این متن، قصد پرداختن به چنین دیدگاههایی، یا ارزیابی استدلال های موافقان و مخالفان سلاح اتمی را نداشته ایم.
محاسبات حکومت در عرصه های اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک، البته تاکنون باعث فراز و نشیبهای زیادی در برنامه هسته ای شده اند و بعدا هم، ممکن است این برنامه را به مسیرهای مختلفی ببرند.
نهایتا اما، بسیار دشوار خواهد بود جملاتی که به “فتوای هسته ای” معروف شده اند را، تعیین کننده خط مشی برنامه اتمی ایران تاکنون -و از آن مهم تر در آینده- تصور کنیم.
به ویژه آنکه به وضوح، برداشت طیف وسیعی از نیروهای حکومتی از این “فتوا” هم، حداکثر نوعی مصلحت سنجی سیاسی بوده است.
فتوایی که حتی اگر در زمان حیات آقای خامنه ای پابرجا باشد، تضمینی برای بقای آن در آینده وجود نخواهد داشت.