بهنام قلی‌پور – ایران وایر

انتشار برخی گزارش‌ها و اظهار‌نظر تعدادی از مقام‌های اروپایی مبنی بر خروج اعضای خانواده برخی مقام‌های جمهوری اسلامی از ایران، و تلاش تعدادی از آن‌ها برای دریافت اقامت کشور‌های اروپایی در جریان اعتراض‌های سراسری، برای مدتی مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت.

00003.jpg

این حساسیت از آن‌جا ناشی شد که اعتراض‌ها در ایران در جریان است و مقام‌های جمهوری اسلامی، ید طولایی در اخذ اقامت برای خود و اعضای خانواده‌شان از کشور‌های غربی دارند.

در حال حاضر، بیش ۴ تا ۵ هزار نفر از وابستگان مقام‌های جمهوری اسلامی در کشور‌های غربی اقامت دارند، که همین مساله به شکاف‌ها میان مردم با روحانیون شیعه حاکم بر ایران افزوده است.

آقازاده‌های خارج‌نشین فقط تابلوی زندگی دوگانه مقام‌های جمهوری اسلامی نیستند، بلکه نماد شکست چهار دهه گفتمان ایدئولوژیک در عرصه حکمرانی‌‌ محسوب می‌شوند، که همین مساله، منجر به جدایی مردم از کلیت این سیستم تبعیض‌آمیز شده است.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

افشای ابعاد تازه‌ای از زندگی برخی اعضای خاندان تندرو «خزعلی» در غرب، از جدید‌ترین نماد‌ها و نشان‌های این تبعیض، بی‌عدالتی و پنهان‌کاری است.

آقازاده‌ها سال‌هاست به پدیده‌ای خبرساز و حاشیه‌ساز در جمهوری اسلامی تبدیل شده‌اند و هرچند یک‌بار، یکی از آن‌ها برای والدین و کل حاکمیت، حاشیه، مخالف و منتقد دست‌وپا می‌کند.

از شمار فرزندان ۴۷۰ هزار مدیر ریز و درشتی که در سیستم دیوانی جمهوری اسلامی صاحب مسوولیتند، اطلاع چندانی در دست نیست، اما از برآیند مجموعه فعالیت‌های این آقازاده‌ها در سال‌های اخیر می‌توان به یک صورت‌بندی روشنی رسید. صورتی‌که می‌گوید، آقازاده‌ها در ایران به سه بخش فرنگ‌نشین، داخل‌نشین و انقلابی تقسیم می‌شوند.

آقازاده‌های فرنگ‌نشین، جنجالی‌ترین و خبرسازترین آقازاده‌ها هستند. زندگی آزاد و بهره‌مندی آن‌ها از مواهب غرب با پولی که والدین‌شان از جمهوری اسلامی درمی‌آورند، با خشم گسترده مردم ایران همراه شده است.

مردم می‌گویند این دسته از آقازاده‌ها برخلاف شعار‌ها، ادعاها و نمایش‌های والدین خود در داخل ایران، زندگی متفاوتی دارند و حتی از امکانات زیرساختی غرب برای تقویت موقعیت والدین خود در سیستم جمهوری اسلامی هم، به روش‌های مختلف سواستفاده می‌کنند.

پشت این استدلال البته واقعیت‌های دیگری هم نهفته است که نگاهی به آن‌ها، چرایی زندگی این آقازاده‌ها در غرب را می‌تواند روشن‌تر کند.

بخش قابل توجهی از آقازاده‌های فرنگ‌نشین که تعداد آن‌ها بیش از چهار ۴ هزار نفر اعلام شده، براساس تصاویر و گزارش‌هایی که از آن‌ها در دسترس است، زندگی متفاوتی از ایدئولوژی پدران و مادران به اصطلاح انقلابی خود دارند. این زندگی متفاوت و در تضاد آقازاده‌ها با ایدئولوژی انقلابی و اسلامی، می‌تواند پاشه آشیل هر مدیری در جمهوری اسلامی باشد. مدیری که به واسطه تقید به ولایت فقیه و بسیاری از اصول مذهبی صاحب مسوولیت شده است، تا زمانی می‌تواند صاحب این پست و مقام باشد، که پایبندی او و خانواده‌اش به این قوانین سفت و سخت نقض نشده باشد.

آن‌دسته از مدیران جمهوری اسلامی که فرزندان متفاوت با ایدئولوژی مذهبی دارند، ترجیح می‌دهند فرزندان خود را از معرض نظارت‌ها، داوری‌ها و بهانه‌‌جویی‌های رقبا، به بهانه‌های مختلف به خارج کشور بفرستند، تا در آن‌جا آزادانه و بدون کمترین حاشیه‌ای به زندگی خود ادامه بدهند و سبک زندگی آن‌ها، دردسری برای والدین نشود.

«محمدعلی رامین» از مهم‌ترین مصادیق این موضوع است. مدیری سوپر انقلابی که فرزندانش راه دیگری در پیش گرفتند و در نهایت، سبک زندگی آن‌ها بهانه‌ای برای حذف پدر و مادرشان از عرصه سیاست شد.

این اتفاق حالا برای «انسیه خزعلی» معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری هم تکرار شده، و او را در معرض حذف از یکی از مهم‌ترین پست‌های سیاسی قرار داده است.

انسیه خزعلی اما مدعی است فرزندش در راستای تقویت و توسعه شرکت‌های دانش بنیان، که علی خامنه‌ای خواستار حمایت از این قبیل شرکت‌هاست، راهی غرب شده و به ایران بازگشته است.

فراگیری آخرین دستاورد‌های مدرن و فن‌آوری‌های روز، از مهم‌ترین اهداف مقام‌های جمهوری اسلامی در شرایط تحریم‌هاست. آن‌ها سال‌هاست تلاش می‌کنند با اعزام محصلان به خارج کشور، به این دستاورد‌ها در همه زمینه دست یابند.

آقازاده‌ها در این میان، یکی از گروه‌های هدف به شمار می‌روند. کسانی که پدر و مادر انقلابی و صاحب مسوولیت دارند، از نظر روحانیون حاکم بر ایران، می‌توانند گزینه‌های مناسب‌تر و مطمئن‌تری برای تحقق این هدف باشند.

بنابراین، پدیده آقازاده‌های خارج‌نشین را باید در این بستر هم مورد توجه قرار داد که حضور آن‌ها در غرب برای درس و زندگی، در واقع برنامه‌ریزی نظام برای تربیت متخصص در زمینه‌هایی است که به آن‌ها به شدت نیازمند است.

تخصصی که حوزه‌‌های علمیه و گفتمان اسلامی مدعی اداره ایران و جهان، فاقد آن است و در بطن خود، نشان از شکست آن در اداره مطلوب یک جامعه در جهان معاصر دارد.

گرایش روزافزون مدیران ارشد، میانی و پایینی در جمهوری اسلامی برای ادامه تحصیل فرزندان خود در خارج ایران، نمونه روشنی از شکست گفتمان اسلام در ایران برای اداره جامعه است. چرا که اگر این گفتمان کارآمدی لازم و کافی داشت، باید شاهد موج عظیم تحصیل فرزندان این مقام‌ها در حوزه‌های علمیه می‌بودیم، که واقعیت‌های موجود در ایران خلاف آن را ثابت می‌کند.

طیف دیگری از آقازاده‌ها در ایران را آقازاده‌های داخل‌نشین تشکیل می‌دهند که به واسطه نفوذ والدین خود توانسته‌اند در همه حوزه‌ها وارد شوند. از سیاست گرفته تا اقتصاد و فرهنگ، تا مد و تبلیغ و خوانندگی؛ رد‌پای این دسته از آقازاده‌ها را می‌توان دید.

این دسته از آقازاده‌ها به واسطه رانتی که دارند، خیلی زود‌تر از آقازاده‌های فرنگ‌نشین وارد سیستم شده‌اند و از بطن و حاشیه آن، انواع سود‌ها را می‌برند. از دور زدن تحریم‌ها گرفته، تا واردات و کسب انواع مجوز‌های فرهنگی، اجتماعی و مقام و منصب‌های دولتی؛ از جمله امتیازات این دسته از آقازاده‌ها در داخل ایران است.

فرزندان «علی شمخانی»، «علی‌اکبر ولایتی»، «عبد‌الواحد موسوی لاری» و «غلامعلی حدادعادل»، در زمره این دسته از آقازاده‌ها تعریف می‌شوند.

گروه سوم از آقازاده‌ها را آقازاده‌های انقلابی تشکیل می‌دهند. کسانی که به نوعی ادامه دهنده راه پدران خود محسوب می‌شوند و والدین خود در نظام جمهوری اسلامی را، با سبک و سیاق دیگری تکرار می‌کنند.

این دسته از آقازاده‌ها در داخل و خارج، فرق چندانی باهم ندارند. «کمیل باقرزاده» فرزند «محمد باقرزاده»، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، به‌عنوان وابسته فرهنگی جمهوری اسلامی در لبنان، تقریبا همان کاری را می‌کند که «محمدعلی آهنگران»، فرزند «صادق آهنگران» در لباس روحانیت، در داخل ایران پیگیر آن است.

«علی خمینی» یکی از نوادگان «روح‌الله خمینی» را هم البته نباید از نظر دور داشت، که به واسطه ورشکسته شدن حوزه‌های علمیه در ایران، ترجیح داد ایران را به مقصد نجف ترک کند.

موج مهاجرت روحانیون نام آشنا و گمنام از ایران برای تحصیل و اقامت در عراق، از دیگر پدیده‌های زیرپوستی در جمهوری اسلامی است که تاکنون از نظر‌ها دور نگه داشته شده است.

«علی‌اکبر محتشمی‌پور» از روحانیون سابق صاحب منصب در جمهوری اسلامی، یکی از مهم‌ترین مصادیق این مهاجرت است که در سال‌های پایانی عمرش در نجف زندگی کرد، و براساس گزارش‌ها، در پی ابتلا به ویروس کرونا جان خود را از دست داد.